واضح آرشیو وب فارسی:تیک: محمد زینالی اُناری *اگر افراد نیم قرنی یادشان بیاید، آن اول انقلاب خیلی از مردم همدیگر را برادر می نامیدند. گروه های سیاسی زیادی بودند که این اتحاد را داشتند و متلاشی شدند، اما مهم ترین آن ها حضور مردم در پشت سنگرها بود.اگر افراد نیم قرنی یادشان بیاید، آن اول انقلاب خیلی از مردم همدیگر را برادر می نامیدند. گروه های سیاسی زیادی بودند که این اتحاد را داشتند و متلاشی شدند، اما مهم ترین آن ها حضور مردم در پشت سنگرها بود. به گزارش تیک، سنگرها بسیاری از افراد را به همدیگر نزدیک می کرد تا جایی که شکلی شبیه به خویشاوندی به خود بگیرد. این یک نوع اشتباه لفظی از ملیت و فالی نیک از استحکام پیوندهای اجتماعی بود که به زیبایی تبدیل به برادری می شد. اما آن زمان، این احساس، تعبیری هم کیشانه از ازلیت و ملیت ایرانی بود که همه را در پشت سنگرهای رزم بسیج کرد. امروزه دیگر این واژه برادر گرفتار بروکراسی صنفی شده و مگر در مواردی جزئی به کار نمی رود. اما امروز آن سنگرها وجود ندارد و به قول ابن خلدون زندگی شهروندی عمومیت یافته و جای خالی این پیوندهای در شهر محسوس است. آن شکل سازمان یافته در جبهه ها در شهر وجود ندارد و به سبب مهاجرت های گسترده و تنوع دسته های مهاجر، در شهرها اتحادی میان مردم نیست. عمده روابط اجتماعی در شهرها مبتنی بر خویشاوندی و آشنایی محلی است و روابطی که موجب تثبیت سرمایه اجتماعی باشد، شکل نمی گیرد. به نظر می رسد شهر نیازمند روابط جدیدی به جای شبکه های خویشاوندی است، تا در آن همسایگی اصل ارتباط مردم باشد. این اصل، مبتنی بر عمومیت افراد و داشتن ارتباط اجتماعی با هم است، چرا که مردم در شهر با هر کنشی به هم برخورد کرده و ارتباط می یابند. ویژگی شرایط جدید زندگی آن است که نیازمند چنین ارتباطاتی باشد، اما شکل گرفتن آن تا امروز به صورت رسمی میسر نشده است. با تعدد برخوردها و ارتباطات، در هر لحظه و مکانی همسایگی شهروندی می تواند شکل بگیرد، بسته به این که افراد به تبع روابط اجتماعی شان چگونه با هم تعامل می کنند. از این رو هر تعاملی، نیازمند احساس همسایگی، اعتماد و حتی اتکاء اعضا به هم است. شهروندی نیازمند پالایش اعتماد مبینی بر خویشاوندی و دوستی محلی بوده، امیدوار این است که اعضای آن بتوانند به سرعت شکل گیری هر رابطه ای اعم از داد و ستد، قرار داد، صدور چک، ارتباط کاری و ... اعتماد کرده و حتی بر صداقت و تعهد همدیگر تکیه کنند. از آن جایی که شکل گیری ارتباط های مستحکم، نیاز به تفاهم و اتحاد هدف های مردم دارد، ارتباطات گسترده و اشتراکات فکری می تواند موجب شکل گیری پیوندهایی شود که اعتماد و اتحاد میان آنان را نیز شکل دهد. اما وقتی فضای رسمی جامعه نتواند این ارتباط ها را کنترل کرده و دائما در نوستالزی خویشاوندی و زندگی قبیله ای باشد، اگر ارتباطاتی هم شکل بگیرد، به سبب بی سامانی آن در سپهر رسمی جامعه به صورت سست و بی محتوایی عیان خواهد شد. در این میان، نسل های جدید، گسسته از آرزوهای قدیمی و نیازمند پیوندهای اجتماعی و بازنمایی آن هستند. این رفتار از تجمعات مردمی که در این سال ها به دلائل مختلفی شکل می گیرد معلوم است. این که چرا شبکه های اجتماعی می تواند تعداد زیادی از مردم، به خصوص جوانان را در تجمعی گرد آورد (مانند تجمع دهه هشتادی ها در مجتمع کورو)، نشان از تفاهم ناشی از ارتباطات دیجیتال است. اما برای رسمیت یافتن آن، این اعضا نیاز به حضور رسمی در جامعه و به خصوص تأئید پیوندهای ارتباطی جدیدشان دارند که سالها است برچسب "مجازی" را می خورد که هویتی بسیار گمراه به این ارتباطات می دهد. اما اگر تکنولوژی در زمانی به صورت پست و تلگرام به ایجاد ارتباط می پرداخت، امروز به صورت پیام های دیجیتال به سرعت ارتباط ایجاد کرده، پیوندهای اجتماعی تازه ای خلق می کند. اما به دلیل نبودن برنامه ای برای رسمیت بخشی به این ارتباطات، به صورت غیر رسمی و زیرپوستی شکل گرفته و در هنگام بروز خود در سپهر عمومی نیز بدون برنامه ریزی و محتوای لازم و در گوشه ی تعریف نشده ای از شهر عینیت می یابد. این که چرا نسل های جدید نتوانسته اند در گعده ارتباطات اجتماعی نهادینه در چتر نهادهای فرهنگی روند، نشان از گسست میان شبکه های اجتماعی و نهادهای سازنده و رهبری کنندۀ اجتماعاتی این چنین دارد. اما هر چه هست، این اتفاقات نشان می دهد که نسل های جدید مانند پیشینیان خود نیاز به شکل دادن همبستگی های شهروندی برای حضور و مشارکت جمعی و "هدفمندی" هستند، اما نظارت شهری فرصت ساماندهی سرمایه اجتماعی شان را نداشته و حتی آن ها را از هم جدا کرده، اجتماع مردمی را که فرصتی کوچک برای شکل گیری سرمایه اجتماعی است، از هم می پاشد. توسعه ارتباط در زندگی معاصر نیازمند توسعه ی نهادهای اجتماعی اعم از نهادهای فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی است. به ویژه این که نهادهای فرهنگی می توانند با رهبری سازمانی اجتماعات شهری، به تولید حضورهای گسترده ی شهروندان در تئاترها، کنسرت ها، جشن ها و شبکه های دوستی فرهنگی بیانجامد. مدیران شهر می توانند این ماجراها را به بری کرده و حتی از ان ها به صورت خلاقانه ای برای مشارکت مردمی استفاده کنند. اما ظاهر این تجمعات را درک نکرده، از آن می هراسند و برنامه ای برای سامان دهی آن و شنیدن خواسته های مدنی و جلب مشارکت مردمی ندارند. نهادی مانند شورا هم، به جای توسعه ی ارتباطات اجتماعی و فرهنگی شهرها، به خصوص در دهۀ اخیر، تبدیل به بدیلی برای مجلس شورای اسلامی و حکمرانی شده است. * پژوهشگر فرهنگ عامه
یکشنبه ، ۲۳خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تیک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]