واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: بدان که روزه یکی از ارکان مسلمانی است. و رسول(ص) گفت که خدای تعالی می گوید: هر نیکویی را ده مکافات کنم تا هفتصد، مگر روزه که آن من است ـ خاصه ـ و جزای آن می دهم. و خدای تعالی می گوید: «نّما یوفّی الصابرون اجرهم بغیر حساب: مزد کسانی که صبر کنند از شهوات خویش، اندر هیچ حساب و تقدیر نیاید»، بلکه از حد بیرون بود و گفت: «صبر، یک نیمه ایمان است، و روزه یک نیمه صبر است.» و گفت: «بوی دهن روزه دار، نزد خدای تعالی از بوی مشک خوشتر است.» و خدای تعالی گوید: «بنده من طعام و شراب و شهوت خویش برای من بگذاشت خاص و جزای وی من توانم داد.» خواب روزه دار عبادت است. و گفت: «چون ماه رمضان درآید، درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ دربندند، و شیاطین را دربند کنند، و منادی آواز کند: و ای طالب خیر، بیا که وقت تو است؛ و ای جوینده شر بازایست که نه جای تو است.» و از عظیمی فضل وی آن است که این عبادت را با خود نسبت کرد، و گفت: «الصوم لی و انا اجزی به» اگر چه همه عبادات وی راست ـ چنانچه کعبه را خانه خود خواند، اگرچه همه عالم ملک وی است. و دو خاصیت است روزه را که بدان مستحق این نسبت است: یکی آنکه حقیقت وی ناکردن و بازداشتن است، و این باطن است و از چشمها پوشیده و ریا را به وی راه نبود؛ چه، به شب نیت کند. و دیگر آنکه قهر دشمن خدای تعالی ابلیس است؛ چه، لشکرِ وی شهوات است، و روزه لشکرِ وی را بشکند، که حقیقت وی ترک شهوات است. و برای این رسول گفت که: «شیطان در درون آدمی روان است، چون خون در تن وی: باید که راه گذر بر وی تنگ بکنی به گرسنگی.» و عایشه را گفت: «از کوفتن در بهشت میاسای.» گفت: «به چه چیز؟» گفت: «به روزه» یعنی به گرسنگی روزه. و نیز گفت: «الصوم جُنّه.» روزه سپری است. و این همه برای آن است که مانع از همه عبادات شهوات است، و مدد شهوات سیری است، و گرسنگی شهوات را بشکند. سرّ و حقیقت روزه بدان که روزه را سه درجت است: روزه عوام، روزه خواص، روزه خاص?الخاص. اما روزه عوام آن است که گفته آمد. و غایت آن نگاه داشتن بطن و فرج است، و این کمترین درجات است. و اما روزه خاص الخاص بلندترین درجات است. و آن، آن است که دل خود را از اندیشه هرچه جز حق تعالی است نگاه دارد، و همگی خود به حق دهد، و از هرچه جز وی است ـ به ظاهر و باطن ـ روزه دارد، و در هرچه اندیشه کند ـ جز حدیث خدای تعالی و آنچه به وی تعلق دارد ـ این روزه گشاده شود. و اگر در غرضی دنیاوی اندیشد ـ اگر چه مباح بود ـ این روزه باطل شود؛ مگر دنیاویی که یاور وی شود در راه دین ـ که آن از دنیا نبوَد به حقیقت. تا به حدی که گفته اند که: «اگر به روز تدبیر آن کند که روزه به چه گشاید، خطایی بر وی نویسند؛ که این دلیل آن است که به رزقی که خدای تعالی وعده کرده است که به وی رساند، واثق نیست.» و این درجة انبیا و صدیقان است، و هر کسی بدین نرسد. اما روزه خواص آن بوَد که همه جوارح خویش را از ناشایست باز دارد، و بر بطن و فرج اقتصار نکند. و تمامی این روزه به شش چیز بود: یکی آنکه چشم نگاه دارد از هرچه وی را از خدای تعالی مشغول کند، خاصه از آن چیز که از وی شهوت خیزد؛ که رسول(ص) می فرماید که: نظرِ چشم پیکانی است از پیکان های ابلیس ـ به زهر آب داده: هر که از بیم حق تعالی از آن حذر کند، وی را خلعتی ایمانی دهند که حلاوت آن در دل بماند و ذوق آن می یابد. و انَس می گوید از رسول(ص) که: «پنج چیز روزه گشاده کند: دروغ، غیبت، و سخن چینی، و سوگند به دروغ، و نظر شهوت.» دوم آنکه زبان نگاه دارد از بیهوده و هرچه از آن مستغنی بوَد یا خاموش همی باشد، یا به ذکر و قرآن خواندن مشغول می باشد. و مناظره و لجاج از جمله بیهوده های زیانکار باشد. اما غیبت و دروغ، به مذهب بعضی از علما، روزة عوام را نیز باطل کند. و اندر خبر است که: دو زن روزه داشتند، و چنان شدند از گرسنگی که بیم هلاک بود. دستوری خواستند از رسول(ص) که روزه بگشایند. قدحی به ایشان فرستاد تا قی کنند در آنجا. از گلوی هر یکی پاره ای خون بسته برآمد، و مردمان در تعجب بماندند. رسول(ص) گفت: «این دو زن از آنچه خدای تعالی حلال کرده بود روزه گرفتند، و بدانچه حرام کرده بود بگشادند، و به غیبت مشغول شدند، و اینکه از گلوی ایشان برآمد، گوشت مردمان است که بخورده اند!» سوم آنکه گوش نگاه دارد؛ که هرچه گفتن نشاید، نباید شنیدن؛ و شنونده شریک گوینده بود در معصیت دروغ و غیبت و غیر آن. چهارم آنکه دست و پای و همه جوارح از ناشایست نگاه دارد. و هر که روزه دارد و چنین کارها کند، مثال وی چون بیماری بوَد که از میوه حذر کند و زهر خورد، که معصیت زهر است، و طعام غذایی است که بسیارخوردن آن زیان دارد، اما اصل وی زیانکار نیست. و برای این رسول(ص) گفت: «بسیار روزه دار باشند که نصیب ایشان از روزه جز گرسنگی و تشنگی نبود!» پنجم آنکه به وقت افطار حرام و شبهت ها نخورد، و از حلال خالص نیز بسیار نخورد؛ چه، هرگاه که به شب آنچه به روز فوت شده باشد تدارک کند، چه مقصود حاصل شود؟ که مقصود از روزه ضعیف کردن شهوت هاست، و طعام دوباره به یکبار خوردن، شهوت را زیادت کند؛ خاصه که الوان طعام جمع کند؛ تا معده خالی نبوَد دل صافی نشود؛ بلکه سنت آن بود که به روز بسیار نخسبد، تا اثر ضعف و گرسنگی در خود بیابد. و چون شب اندک نخورد، زود در خواب شود و نماز شب نتواند کرد. و برای این رسول(ص) گفت که: «هیچ و عاء1 ـ که پر کنند ـ نزدیک حق تعالی دشمن تر از معده نیست.» ششم آنکه پس از افطار، دل وی میان بیم و امید معلق بوَد، که نداند که روزة وی پذیرفته است یا رد کرده. و حسن بصری روز عید به قومی گذر کرد که می خندیدند و بازی همی کردند، گفت: «خدای تعالی ماه رمضان را میدانی ساخته است تا بندگان وی در طاعت خدای پیشی جویند؛ گروهی سبقت گرفتند و گروهی بازپس افتادند. عجب از کسانی که می خندند و حقیقت حال خویش نشناختند! به خدای که اگر پرده از روی کار بردارند پذیرفتگان به شادی خویش مشغول شوند، و مردودان به اندوه خویش ماتم گیرند، و هیچ کس به بازی و خنده نپردازد.» پس، از این جمله بشناسی که هر که از روزه به ناخوردن طعام و شراب اقتصار کند، روزة وی صورتی بی روح باشد که روح و حقیقت روزه آن است که خویشتن به ملائکه مانند کند که ایشان را شهوت نیست اصلاً، و بهائم را شهوت غالب است و از ایشان دورند بدین سبب. و هر آدمی که شهوت بر وی غالب بوَد، هم در درجه بهائم بود؛ و چون شهوت وی کم گشت، شباهتی گرفت به ملائکه و بدین سبب بدیشان نزدیک گشت ـ نزدیکی به صفت، نه به مکان ـ و ملائکه نزدیکند به حق تعالی پس وی نیز نزدیک گشت. و چون تیمار شام تدارک کند، و شهوت را تمام مدد بدهد از آنچه می خواهد، شهوت قوی تر شود نه ضعیف تر، و روح روزه حاصل نشود. کیمیای سعادت
یکشنبه ، ۲۳خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]