تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819814142




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ولایتعهدی به شیعه جان تازه ای بخشید - پایگاه خبری - تحلیلی قدس آنلاین


واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین / آمنه مستقیمی: ششم ماه مبارک رمضان در تقویم شیعه مصادف است با سالروز تفویض و اعلام ولایتعهدی از جانب مأمون عباسی به حضرت رضا(علیه السلام)، به مناسبت فرا رسیدن این روز و به منظور بررسی چرایی و نیز تأثیر این ولایتعهدی بر تاریخ اسلام و تشیع با حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی، استاد حوزه، مؤلف و پژوهشگر سیره اهل بیت(علیهم السلام) و صاحب آثاری همچون «سلوک سیاسی: سیره سیاسی امام رضا(علیه السلام)» و «منزلت زیارت: ویژگی ها و آداب زیارت امام رضا(علیه السلام)» به گفت و گو پرداخته ایملطفاً برای ورود به بحث درباره اهداف مأمون از واگذاری ولایتعهدی به امام رضا(علیه السلام) آن هم در شرایطی که عباسیان با اهل بیت(علیهم السلام) در ستیز بودند، توضیح دهید. مأمون فرمان ولایتعهدی را در قالب نامه ای مفصل تنظیم و تاریخ آن را دوشنبه، هفتم رمضان ۲۰۱ هجری قید کرد. شیخ مفید در «مسارالشیعه» تاریخ بیعت ولایتعهدی را ششم رمضان می داند و این روز را باشرافت شمرده است؛ روزی که در آن، سُرور مؤمنان تجدید می شود. شیخ مفید صدقه و کمک به مساکین را در این روز مستحب می داند؛ زیرا حق آل رسول(صلی الله علیه و آله) و زبونی منافقان نمایان شد. مأمون لایه های شخصیتی پیدا و پنهانی داشت، بشدت قدرت طلب بود و به زهد و تقوا و محبت اهل بیت(علیهم السلام) تظاهر می کرد، بنابراین مسأله ولایتعهدی را باید با توجه به پیچیدگی شخصیتی او بررسی کرد؛ در این باره دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. به عقیدۀ برخی، مأمون دربارۀ خلافتِ پس از خود اندیشید و بر آن شد که خلافت را به کسی بسپارد که صلاحیت آن را داشته باشد؛ پس امام را از نظر صلاحیت، فضل، ورع و دین برتر دید. به گفته مسعودی در «مروج الذهب»، مأمون خواص یاران خود را جمع کرد و چنین گفت: «در فرزندان عباس و فرزندان علی نگریستم و هیچ کس را از علی بن موسی الرضا برای خلافت شایسته تر ندیده ام و به عنوان ولیعهد با او بیعت کردم.» افزون بر این، ذهبى در «تاریخ الاسلام» معتقد است، علاقه مندی مأمون به امام، او را به این تصمیم سوق داد؛ زیرا او، امام را بزرگ می داشت و در برابر ایشان فروتنی می کرد. افزون بر این، نظر برخی همچون ابن خلدون نیز چنین است که چون مأمون به فراوانی شیعیان نگریست و خود نیز درباره علی بن ابی طالب(علیه السلام) و دو فرزند گرامی اش نظری نزدیک به شیعیان داشت، امام را به ولایتعهدی خویش برگزید. کدامیک از این دیدگاه ها به واقعیت نزدیک تر است و پرسش تاریخ در این باره را پاسخ می دهد؟ در باب رویه های ماجرا باید به این نکته تأکید کرد، اعتراف مأمون به برتری شخصیت و مقام امام چیزی است که بارها رخ داده بود و او حضرت را بهترین فرد روی زمین و دانشمندترین و عبادت پیشه ترینِ انسان ها توصیف کرده بود. بنابراین، علاقه مندی و اذعان داشتن به شخصیت امام جبران گذشته، توصیه ا بن سهل و... رویه های این ماجرایند و این ادعا که «مأمون در میان فرزندان عباس و اهل بیت(علیهم السلام)، کسی مانند او واجد شرایط پیدا نکرد، از این رو خلافت را به وی واگذاشت» و حتی ادعای «عمل به عهد و نذر» نیز پوسته تصمیم مأمون عباسی است. بنابر برخی اقوال، مأمون در پی جلب نظر ایرانیان بود؛ زیرا بیشترِ آن ها مشتاق علویان بودند، پس برای آنکه علویان را راضی یا دستِ کم، خلع سلاحشان کند، ولایتعهدی امام را مطرح کرد. همچنین، مأمون که با قتل برادرش، امین، بر مَسند خلافت تکیه کرد، در میان عباسیان، جایگاهی متزلزل یافت، پس برای مشروعیت بخشی این جایگاه، به دنبال گروهی از مردم برآمد که دوستدار خاندان علوی بودند و بر خلافت این خاندان، به عنوان حقی الهی پا می فشردند. مأمون با پیشنهاد خلافت به امام، این هدف را دنبال کرد؛ بدین صورت که با نپذیرفتن این منصب ازسویِ حضرت، خود عهده دار این جایگاه شود و جایگاهش مشروعیت یابد، اما امام نیز در برابر این پیشنهاد ایستادگی کردند. افزون بر این، نفوذ حضرت رضا(علیه السلام) در میان جامعه، مشهود و انکارنا پذیر بود تا حدی که ذهبی در «سیراعلام النبلاء» تاکید دارد که امام در دل های مردم نفوذ فراوان دارند. از این رو، مأمون دنبال محدودسازی جایگاه مردمی امام و تحت نظرگرفتن تمام ارتباط های ایشان بخصوص با یاران و شیعیان بود و از بیان این هدف ابایی نداشت. چنانکه مراقبان و جاسوسان زیادی مانند هشام بن ابراهیم راشدی را به استخدام گرفت و او نیز از دسترسی دوستان به امام ممانعت می کرد. البته، ناکامی مأمون در این بُعد کاملاً مشهود بود و نمونه های تاریخی گواه حفظ و گسترش موقعیت مردمی امام است. براساس گزارش طبری، زمانی که فضل بن سهل پیکی به کوفه فرستاد تا برای ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام) بیعت بستاند، آنان از بیعت خودداری کردند و گفتند: «ما با علی بن موسی الرضا برای ولایتعهدی بیعت نمی کنیم؛ بلکه او را شایسته خلافت دانسته و برای این مقام، با وی بیعت می کنیم.» به تخریب چهره امام به عنوان یکی از اهداف مأمون از طریق ولایتعهدی اشاره کردید؛ این هدف چطور دنبال می شد؟ مأمون می پنداشت اگر ولیعهدی را به امام بقبولاند، به شهرت ایشان آسیب زده و حس اطمینان مردم به امام را جریحه دار کرده است. از سویی چون امام ۲۲ سال از مأمون بزرگ تر بودند و قبول ولایتعهدی از چنان سِنی غیرطبیعی می نمود، در نتیجه، سبب می شد تا مردم پذیرش آن را بر حب مقام و دنیاپرستی امام رضا(علیه السلام) حمل کنند. البته، امام این نقشه مأمون را دریافته و فرمودند: «مأمون می خواهد مردم بگویند علی بن موسی از دنیا روگردان نیست...؛ مگر نمی بینید چگونه به طمع خلافت، ولایتعهدی را پذیرفته است؟»  دلایل امام برای نپذیرفتن ولایتعهدی چه بود؟ استاد مطهری دراین باره می گوید: «حضرت رضا(علیه السلام)در ابتدا، این مسأله را قبول نمی کردند؛ چون خود حضرت بعدها به مأمون فرمودند: «تو مال چه کسی را داری می دهی؟» این مسأله برای حضرت رضا(علیه السلام) مطرح بود که مأمون مال چه کسی را دارد می دهد و قبول کردن این مَنصب از وی به منزله امضای اوست. اگر حضرت رضا(علیه السلام) خلافت را مِن جانب الله، حق خودش می داند، به مأمون می گوید: حق نداری مرا ولیعهد کنی. تو باید واگذار کنی و بروی و بگویی من تاکنون حق نداشتم؛ [خلافت] حق تو بود. مشکل واگذاری قبول کردن توست و اگر انتخاب خلیفه بر عهدۀ مردم است، باز به او چه مربوط است.»  چرا به رغم علم به پایان کار که همانا شهادت امام بود و نیز خدعه و نیرنگ مأمون، حضرت رضا(علیه السلام) مقابل خواسته مأمون ایستادگی نکردند؟ پذیرش ولایتعهدی برای گریز از شهادت نبود؛ بلکه امام از آن به عنوان فرصتی بهره گیری کردند که ثمرۀ آن، افشای چهرۀ پنهان مأمون و رواج فرهنگ اصیل اسلامی و نیرو بخشیدن به پیروان بود. در فرهنگ شیعی، تفاوتی میان ائمه(علیهم السلام) وجود ندارد؛ یعنی اگر امام رضا(علیه السلام) در زمان سیدالشهدا(علیه السلام) بودند، به طورحتم، قیام می کردند، بنابراین تعدد روش، سبب می شود که ائمه(علیهم السلام) طبق وضعیت زمانه، عمل مناسبِ آن موقعیت را انجام دهند. امام بین قیام و شهادت یا ولایتعهدی مخیّر نبودند. ایشان نیز باید نخستین راه را انتخاب می کردند؛ هرچند که صِرف همکاری گناه نیست و نوع همکاری مهم است. استدلال خود حضرت در مقایسه با حضرت یوسف که: «او پیامبر بود و من وصی پیامبر. او از مشرک تقاضایی کرد و من مجبور به قبول آن از سوی مسلمانی شدم. او خود، تقاضا کرد و من مجبور شدم» نشان می دهد، صِرف همکاری با حکومت ظلم گناه نیست. مهم چگونگی آن است و می بینیم که در مدت ولایتعهدی امام کاری به سود عباسیان پیش نرفت، ولی حضرت با تثبیت شخصیت علمی خود از طریق دستگاه خلافت و پاسخ به شبهات علمی، به نفع اسلام هم کار کردند.  شرط امام رضا(علیه السلام) برای پذیرش ولایتعهدی چه حقیقتی را آشکار کرد و به کدام پرسش های ذهن تاریخ درباره این مسأله پاسخ داده است؟ امام فرمودند: «ولایتعهدی را به شرطی می پذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم. سنتی را دگرگون نسازم و از دخالت در کارهای حکومت برکنار باشم و فقط طرف مشورت قرار گیرم.» البته، در پذیرش ولایتعهدی صوری امام دو نکته را باید در نظر داشت: خبر دادن امام از عمر کوتاه خود و اطمینان به بهره نگرفتن از ولایتعهدی و نیز مشاهده نشدن آثار خشنودی در سیمای امام پس از تحمیل ولایتعهدی به آن حضرت و اظهار غم و اندوه در موقعیت های مناسب؛ زیرا اغلب، رسم است که ولیعهد از حاکم تشکر کند. مأمون نیز انتظار داشت که حضرت تأییدی از او و خلافتش کنند، ولی در مراسم بیعت، اصلاً چنین نشد و حضرت فرمودند: «ما حقی داریم و آن خلافت است. شما مردم هم حقی دارید و آن اینکه خلیفه باید شما را اداره کند و شما باید حقتان را به ما بدهید. اگر دادید، وظیفه مان را انجام می دهیم.»  دستاورد ولایتعهدی امام برای اسلام بویژه تشیع چیست و تاریخ در این باره چه تصریحی دارد؟ امام با قبول ولایتعهدی از یک سو، اساس شیعه و جان شیعیان را بخوبی حفظ کردند؛ زیرا بسیاری از آن ها در طول دورۀ عباسیان، تحت فشار و شکنجه بودند و نیز با شرکت در جلسات مناظرۀ علمی و بیان احادیث و معارف اصیل اسلام، مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را گسترش دادند. از سویِ دیگر، ضمن ابراز ناراحتی خود و شرکت نکردن در کارهای حکومتی، نقایص کارِ مأمون را بیان کرده و او را به سبب انحراف از روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سرزنش می کردند و باطل و طاغوتی بودن حکومت او را بر همگان آشکار کردند. رهبر معظم انقلاب بعضی از علل این طرح و اهداف آن را توضیح داده و می فرمایند: «در این حادثه، امام هشتم، علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می توانست سرنوشت تشیّع را رقم بزند، واقع شد؛ اما امام هشتم(علیه السلام) با تدبیری الهی، بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود [مأمون] به وجود آورده بود، به طور کامل، شکست داد و نه تنها تشیّع ضعیف یا ریشه کن نشد؛ بلکه حتی سال ۲۰۱هجری، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پربرکت ترین سال های تاریخ تشیع شد و نفَس تازه ای در مبارزات علویان دمیده شد و این همه، به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوۀ حکیمانه ای بود که آن امام معصوم(علیه السلام) در این آزمایش بزرگ، از خویشتن نشان داد.»


یکشنبه ، ۲۳خرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[مشاهده در: www.qudsonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن