محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826760836
سخن عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد!
واضح آرشیو وب فارسی:الف: سخن عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد!
نویسنده: حمیدرضا نظری
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۵
اينجا شهر است و اينك شب؛ شبي از شب هاي مهربان ترين ماه خدا و مردماني كه در انتظار بانگ اذان صبح، لحظه شماری می کنند تا به ميهماني حضرت دوست بروند و سپس كار و تلاش و كسب روزي حلال، تا رسيدن به افطاري ديگر و...... اینک در زیر سقف آبی آسمان، به چشمک ستاره ها لبخند امید می زنم. پرنده های عاشق از کنار پنجره دلم به پرواز در می آیند و خوش و سرمست، نغمه شادمانی سر می دهند. اینک می توان از عشق سخن گفت؛ سخن گفتن از عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد.من درتنهایی خویش ترانه ای شورانگیز و زیبا می سرایم و این زمان، قطره ای شده ام و در نور پرفروغ دوست می درخشم تا دلم شاد، آیینم پایدار و عزمم در اندیشه های نیک، استوار بماند؛ بايد از سطح نیلگون امواج و ازخواب شیرین کودکم در گهواره و ازخورشید عالمتاب بگويم تا نسیمی خوش با عطر گل های محمدی، روح و روانم را جلایی دیگر ببخشد...اینک می توان از عشق سخن گفت؛ سخن گفتن از عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد...****... شهر است و شب و تنها مسافر يك ماشین شخصی كه با نگراني، ساك قرمز حاوي اسكناس هاي درشت را به سينه مي فشارد. راننده به مسافر و ساك گرانبها نگاه مي كند و لبخند عجیبی مي زند. ماشین پس از چند بار خاموش و روشن شدن موتور، بالاخره درخلوت خياباني تاريك و سرشار از وحشت و سكوت متوقف مي شود و ندايي از درون مسافر خبر مي دهدكه خطر در كمين است...حال، مسافر است و ميليون ها تومان پول نقد و ماشین و راننده اي غريبه و صداي رعب انگيز شب و ديگرهيچ.لحظاتي بعد، صداي راننده، سكوت شب را مي شكند:" داش! قربان مرامت؛ اون ساک رو بذار رو صندلی و برو پايين، هُل بده بلكه این لعنتی روشن شه! "ضربان قلب مسافر شدت مي گيرد و مي خواهد از كالبدش خارج شود. خفاش بزرگي با سرعت تمام از مقابل ديدگان او عبور مي كند و لحظه اي بعد محو مي شود. او به ساكي فكر مي كند كه آسان به دست نیاورده است که به همراه جانش،آسان از دست بدهد و... راننده با نا اميدي، سرش را از روي فرمان برمي دارد و به چشم هاي هراسان مسافرنگاه مي كند:" چرا ساکتی و چیزی نمی گی سالار؟!... ای بابا!... لااقل بيا بشين پشت رُل تا من هُلش بدم!... بَه هَه!... پس چرا معطلي؟!... دِ بجنب که صبح شد؛ تا افطار عمریه ها؛ باید چیزی بخوریم یا نه؟! "مرد، به چهره مشکوک راننده نگاه مي كند و به سختي آب دهانش را فرو مي دهد:"ب... با... باشه!" - ايول سالار؛ حالا شد! راننده ازماشين پياده مي شود و جاي خود را به مرد مي دهد. مرد، بند ساك پول را به گردن مي اندازد و ازآيينه روبرو، به پشت ماشين و راننده مي نگرد كه آماده هل دادن است:"بلدی چیکار کنی؟!... کلاج رو تا ته بگیر و بذار تو دنده دو، بعد کلاج رو یواش ول کن و کمی گاز بده تا..."... لحظاتي بعد، ماشين به آرامي به حركت درمي آيد و همزمان با صداي روشن شدن موتور، زوزه مرگ و بيم، درگوش و روح و جسم مسافر لانه مي كند. او به قرآن كوچك نصب شده به آيينه و راننده خيره مي شود و هراسان و وحشت زده پا روي پدال گاز مي گذارد تا هرچه سريع تر، مال و جان خود را نجات دهد... ماشين چون باد، شتاب مي گيرد و درخلوت خیابان و تاریکی شب، هرلحظه از راننده مالباخته، دور و دورتر مي شود... ****اينجا شهر است و اينك صبح؛ صبحي از صبح هاي مهربان ترين ماه خدا و مردماني كه با شنيدن بانگ اذان صبح، تا به وقت افطاري دو باره، به ميهماني حضرت دوست مي روند... و مردي دزد، با ساكي قرمز حاوي اسكناس هاي درشت که مي خواهد با ماشین سرقتی و قبل از گزارش راننده مالباخته به پلیس، هرچه سریع تر، ازجاده مسیر بهشت زهرا"س" از شهر بگریزد و...در مقابل ديدگان مرد دزد، تصاويري از خانه ای با دیواری کوتاه و دری قهوه ای و کهنه و پیرمردی بیمار و دیالیزی و تنها، به نمايش در مي آيد كه برای خرید کلیه و ادامه حیات، همه سرمایه اش را در ساکی کوچک جا داده بود تا... او مدت ها نقشه و انتظار کشیده بود تا درچنین شبی تاریک، دزدانه و با بیم و وحشت از دیوار خانه پیرمرد بالا برود و...مرد، دقایقی بعد در نزدیکی یک بیمارستان و درحاشیه جاده، زنی را می بیند که منتظر وسیله نقلیه است. دریک لحظه فکری به ذهن او خطور می کند و بلافاصله پا روی پدال ترمز می گذارد و ماشین با کمی فاصله از زن بر روی آسفالت خیابان متوقف می شود؛ بودن یک زن در کنار مرد، می تواند از شک و تردید پلیس بین راه، بکاهد و او با خیالی آسوده به سمت مقصدش فرار کند و برای همیشه در امان بماند... ... ماشین با سرعت در جاده حرکت می کند و زن که چادری به سر دارد، روی خود را کاملا پوشانده و در سکوت محض، در صندلی جلو و در کنار راننده دزد نشسته است... شانه چپ زن، به شکل عجیبی به سمت مرد متمایل شده و گويي شيطان در قالب زني با اندامی فريبنده، همه وجود او را نشانه رفته است... مرد، كمي از زن فاصله مي گيرد و دستش را به سمت ولوم رادیو دراز می کند و لحظاتی بعد صدای مجری یک برنامه صبحگاهی، در ماشین پخش می شود:"... خداي مهربون به انسان دیروز و امروز و اشرف مخلوقات، قدرت عشق ورزیدن داد تا براي هميشه عاشق بشه و عاشقانه، عشق رو به نمايش بذاره... حالا درروزهاي شروع بهار رمضان، بازم دلم حال و هوای بهار طبیعت رو داره. رمضان، منو به میهموني خودش فرا می خونه تا زیبایی های پیدا و پنهان رو ببینم و دست ها رو به سوی دوست و خالق زيبايي ها دراز کنم و او را صدا بزنم تا... ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم... "... زن، همچنان و بیش از لحظاتی قبل، شانه اش به سمت مرد راننده کشیده می شود و فاصله چندانی با او ندارد؛ انگار نمی خواهد آرام و قرار داشته باشد و از مرد دور شود و در جای خود بنشیند. مرد احساس ناراحتی و خفگي مي كند و با نگاه و رفتار خود، از زن می خواهد كه خودش را جمع كند و از او فاصله بگيرد، اما او بدون توجه به مرد، به طرف جلو خم می شود و در زیر چادر، چيزي را درآغوش می فشارد كه از ديد مرد پنهان است...اين موضوع، ذهن مرد را مشغول و آشفته خود مي سازد:" اين شي پنهان چيست؟!... شايد يك كيسه اسكناس درشت و يا صندوق جواهرات است و..."چشم های مرد، در اندیشه اسکناس ها و صندوق جواهرات زن، برق می زند و لبخندی حريصانه در چهره اش نمایان می شود. مرد تلاش می کند که موج رادیو ماشین را تغییر دهد که صدای ناله و سپس گریه آرام زن، او را به تعجب وا می دارد:" اين زن چرا سرش را بالا نمي گيرد و تنها و درخلوت خود، گريه مي كند؟!... چرا نمي گذارد من صورت و دستهايش را ببينم و..."... با اشاره دست زن، مرد ماشين را در گوشه ای از آسفالت ترك خورده جاده متوقف می کند. زن خودش را به سمت در ماشین می کشاند تا پیاده شود، اما شی بزرگ و گرانبها در دستهایش، کار را بر او سخت کرده و مانع خروج او مي شود. راننده به قصد کمک به زن از ماشین پیاده می شود و پس از کشیدن دستگیره و باز کردن در، برای گرفتن آن شی قیمتی، دستش را به سمت زن دراز می کند، اما بلافاصله كودكي دو ساله، پوشيده دركفن سفيد درآغوش او جا خوش می کند و به يكباره همه وجودش را به لرزه درمي آورد؛ ناگهان از درون تهي مي شود و همه ستون فقراتش تير می کشد و مه غلیظی جلوی دیدگانش را می پوشاند و جاده و آسمان و زمين و زمان، دور سرش به چرخش در می آید و... ... لحظاتی بعد، مرد به خود می آید و بغض کرده و با چشم های گریان به روبرویش می نگرد و درمقابل دیدگان خود، ورودی قدیمی قبرستان بهشت زهرا و فرشته اي در قالب زن و مادری تنها را مي بيند كه با اندامي خميده و شيئي گرانبها و نوراني، هر لحظه از او دور و دور تر و کوچک و کوچک تر می شود... ****اينجا شهر است و اينك شب؛ شبي از شب هاي مهربان ترين ماه خدا و مردماني كه در انتظار بانگ اذان صبح، لحظه شماری می کنند تا به ميهماني حضرت دوست بروند و سپس كار و تلاش و كسب روزي حلال، تا رسيدن به افطاري ديگر و... مردي دزد، با ساكي قرمز حاوي میلیون ها تومان اسكناس درشت كه پس از رسيدن به خانه ای با دیواری کوتاه و دری قهوه ای و کهنه و پیرمردی بیمار و دیالیزی و تنها، از پشت فرمان پیاده می شود و سوئيچ ماشین را به راننده تحویل می دهد و در آرامش تمام، لبخند می زند:" يا علي، داش! "- علي يارت، سالار!****... اینک در زیر سقف آبی آسمان، به چشمک ستاره ها لبخند امید می زنم. پرنده های عاشق از کنار پنجره دلم به پرواز در می آیند و خوش و سرمست، نغمه شادمانی سر می دهند. اینک می توان از عشق سخن گفت؛ سخن گفتن از عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد.من درتنهایی خویش ترانه ای شورانگیز و زیبا می سرایم و این زمان، قطره ای شده ام و در نور پرفروغ دوست می درخشم تا دلم شاد، آیینم پایدار و عزمم در اندیشه های نیک، استوار بماند؛ بايد از سطح نیلگون امواج و ازخواب شیرین کودکم در گهواره و ازخورشید عالمتاب بگويم تا نسیمی خوش با عطر گل های محمدی، روح و روانم را جلایی دیگر ببخشد...اینک می توان از عشق سخن گفت؛ سخن گفتن از عشق، دلیل و بهانه نمی خواهد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
آیت الله هاشمی رفسنجانی: مخالفان برجام دلیل قانع کنندهای برای مخالفتها ارائه نمیکنند
آیت الله هاشمی رفسنجانی مخالفان برجام دلیل قانع کنندهای برای مخالفتها ارائه نمیکنند تهران-ایرنا- رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به ادعاهای مخالفان برجام و توافقات هستهای ایران با کشورهای 1 5 در داخل کشور و همچنین در جامعه آمریکا اشاره کرد و گفت مخالفان برجام دلیل قانع کنندهایبه دلیل شهرستانی بودن جدی گرفته نمیشویم
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱ ۱۷ مدیر بازاریابی و توسعه بازار کشکول گفت به دلیل آشنایی با فضای استارت آپ ها توانستیم با سرمایه شخصی و بدون دریافت وام و کمک حتی از خانوادهها کشکول را راهاندازی کنیم یک شبکه اجتماعی مبتنی بر ارسال اخبار و مطالب به نام کشکول را راهاندازی کنیم مهدیعثمانی: کاندیدای سخنگوی هیات رئیسه مجلس نمیشوم
عثمانی کاندیدای سخنگوی هیات رئیسه مجلس نمیشوم سیاست > مجلس - عضو هیات رئیسه مجلس دهم خبر داد که تصمیمی برای سخنگویی هیات رئیسه ندارد محمدقسیم عثمانی در گفت و گو با خبرآنلاین در حالي گفت که تصمیمی برای سخنگو شدن در هیات رئیسه مجلس ندارد که پیش تر از علاقه خود برایآمریکا و عذرهایی که نمیخواهد!
آمریکا و عذرهایی که نمیخواهد باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده به تازگی در حاشیهٔ دیدار رهبران گروه جی ۷ در ژاپن همراه شینزو آبه نخستوزیر این کشور در هیروشیما حضور یافت در جریان این دیدار این مساله مطرح شد که آمریکا باید بابت استفاده از بمب اتم در این شهر عذرخواهی رسمی کپائو گسول: به دلیل خطر ویروس زیکا در المپیک شرکت نمیکنم
سهشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳ ۰۱ بسکتبالیست اسپانیایی NBA اعلام کرد به دلیل خطر ویروس زیکا از المپیک ریو 2016 کنارهگیری میکند به گزارش ایسنا و به نقل از سایت Inside the games پائو گسول که تاکنون دو بار مدال نقره المپیک را کسب کرده و 6 بار قهرمان آل استار NBA شده است قصد ندارآنجا کسی پول، بدون کار نمیخواهد!
تراز سوییسیها به یارانه نقدی نه گفتند شاید نه بزرگ سوییسیها برای دولت کشوری که ٧٥ میلیون نفر از اتباعش خواهان دریافت یارانه هستند درسهای بزرگی داشته باشد به گزارش تراز بررسيها نشان ميدهد «نه» بزرگ سوييسيها به دريافت پول بدون كار و فعاليت اایران به این 6 دلیل یمن را ترک نمیکند
ادعای هافینگتن پست ایران به این 6 دلیل یمن را ترک نمیکند هافینگتن پست در مطلبی به بیان دلایل حمایت ایران از انصارالله یمن پرداخت به گزارش فرهنگ نیوز وبسایت «هافینگتن پست» در مطلبی به قلم «مجید رفیعزاده» – رئیس شورای بینالملاریجانی:در قبال آمریکا ابزارهایی برای پشیمان کردن داریم/بدعهدی طرف مقابل در برجام دلیل بر توقف مذاکرات نیست ب
لاریجانی در قبال آمریکا ابزارهایی برای پشیمان کردن داریم بدعهدی طرف مقابل در برجام دلیل بر توقف مذاکرات نیست بلکه جنس مذاکره را تغییر میدهد قوانین فرهنگی با بخشنامه اجرا نمی شود رئیس مجلس شورای اسلامی گفت با 32 تنوعی که در تخصص های نمایندگان مجلس وجود دارد و نیروهای تازه نفسی کجانشین نماینده ولی فقیه در سپاه: برخی به هر بهانه اقدام به موضع گیری علیه سخنان رهبری می کنند / اینها بعضی موا
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه برخی به هر بهانه اقدام به موضع گیری علیه سخنان رهبری می کنند اینها بعضی مواقع خود را در جایگاه ولی فقیه می دانند جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه گفت متاسفانه بعضی ها قلم و زبان دشمن شدند و به هر بهانه اقدام به موضع گیری علیه سخنان رهبری انقلابقصدم توهین نبود/مراد من برخی مسافران بود که شئون اسلامی را رعایت نمی کنند/به مناسبت رحلت امام برای سخنرانی رفت
گیل نگاه حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی درباره صحبت های اخیر خود درباره وضع حجاب گفت بنده در باره برخی ناهنجاری ها در بعضی از استان های شمالی مطالبی عرض کردم که ظاهرا موجب ناراحتی برخی ها در این استان ها شده است عضو هیئت علمی جامعه المصطفی ادامه داد قصد بنده توهین نبوده بلک-
گوناگون
پربازدیدترینها