واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۰
محمدعلی، بوکسور افسانهای آمریکا پس از 32 سال مبارزه با بیماری پارکینسون در سن 74 سالگی درگذشت. به گزارش ایسنا، محمد علی از روز پنج شنبه به خاطر تنگی نفس و شرایط بد جسمانی در بیمارستان بستری شده بود. او یکی از پرافتخارترین و سرشناسترین بوکسورهای تاریخ جهان به شمار میآید که سه بار مدال طلای سنگین وزن بوکس جهان را به خود اختصاص داد. حمیدرضا صدر به مناسبت درگذشت محمد علی یادداشتی را برای سایت طرفداری نوشته است که در زیر میآید: «هفته سوم اسفند 1349 است و یک هفته به نوروز 1350 مانده. محمد علی، مشتزن سیاهپوست آمریکایی مبهوتتان کرده است. میخکوب. نامش را از "کاسیوس" به "محمد علی" تغییر داده و با گرویدنش به اسلام یکی از چند صد میلیون مسیحی آمریکایی کم کرده و یکی به جمعیت مسلمانان اضافه. یک "نومسلمان" تاریخساز شده است. میگویند سی میلیون سیاه آمریکایی را پشت سرش قرار داده است. این سیاه خوشسیمای خوشسخن بامزه کاتولیکها را دست انداخته، روشنفکران لامذهب را به خنده واداشته، رسانهها را عاشق خود کرده و سرمایهدارها را به ریخت و پاش در مشتزنی فراخوانده است. کمی پیشتر کنار مارتین لوترکینگ ایستاده و به روسایجمهور آمریکا دهن کجی کرده است. پررویی کرده. پرگویی. با ترمز بریده رجزخوانی کرده. به دولتمردان گردن کلفت آمریکایی گفته "بروید پی کارتان!" گفته: "حاضر نیستم 10 هزار مایل سفر کنم و به ویتنام بروم تا به بردهفروشان سپیدپوست کمک کنم." گفته: "حاضر نیستم ویتکنگها را بکشم. اونا هرگز منو کاکاسیاه صدا نکردهاند." او حاضر نشده راهی ویتنام شود و وین کنگ ها را بکشد. او حاضر نشده جامه سربازی بر تن کند و مسلسل در دست بگیرد. به همین دلیل عنوان قهرمانی مشتزنی جهان را از او گرفته بودند. یکی، دو سال محرومیت را سپری کرده و حالا دوباره به میدان بازگشته است. بازگشته تا عنوانش را از جو فریزر پس بگیرد. یک سیاه دیگر با لقب "اسموکینگ جو" که از فیلادلفیا آمده و مثل محمد علی پرحرف نیست. مثل او خوشسیما نیست. مثل او دماغ کوچکی ندارد. مثل او مخالف جنگ نیست. ما همه طرفدار محمد علی هستیم. ما میخواهیم محمد علی، فریزر را در رینگ خرد کند. له. می گویند این نبرد، بزرگترین و پرتب و تابترین رویارویی قرن است. آمریکاییها استاد استفاده از پسوند "ترین" هستند و از محمد علی با آب و تاب حرف میزنند. القاب "خوش تیپترین مشتزن"، "مشتزن مهارناپذیر"، "سلطان رینگ" و "کوه خشم" به هیجانتان آورده است. جایی در برزخ احساس و عاطفه از یک سو و واقعیت و حقیقت از سوی دیگر. مات ماندهاید. قدرت غولآسای رسانهها شما را مات کرده است. تلویزیون برای اولین بار همهتان را بلعیده است. هضمتان کرده. در تب بالایی به سر میبرید. روشنفکرها میگویند یکی از آدمهای نمونهای هربرت مارکوزه در کتاب "انسان تکساحتی"اش شدهاید. آدم گرفتار شده در دنیای رسانهای که کار اصلیاش بردگی وسایل ارتباط جمعی است. میگویند چهارنعل به سوی گرداب "یکسان قضاوت کردن"، "یکسان احساس کردن" و "یکسان واکنش نشان دادن" رفتهاید. میگویند محمد علی موجود تکیاختهای معترضی است که برای فریادهایش شما را عاشق خود کرده است. میگویند تصور میکنید به سیستم گفته نه، در حالی که یکی از ارکان سیستم بوده است. میگویند مردی است که آگاهانه یا غریزی شخصیت فردیاش را روی ستونهای رسانهها استوار ساخته و به صورت کارسازی از ورزش مدد جسته است. نبرد کلی و فریزر در مدیسون اسکوئر گاردن نیویورک در این زمستان برفی با اعتصابها و اعتراضهای سیاسی تهران گره خورده است. پخش مستقیم تلویزیونی نبرد دو گلادیاتور سیاهپوست آمریکایی در ساعت هفت صبح به وقت تهران یعنی چشیدن طعم پخش زنده یک دیدار ورزشی بینالمللی در تلویزیون ایران. یعنی نرفتن سرکار و مدرسه. یعنی دل سپردن به تصاویر سیاه و سفید این جعبه کوچولو. یعنی آنهایی که تلویزیون ندارند، رفتهاند منزل آنهایی که تلویزیون دارند. یعنی جمع شدن در قهوهخانههایی که تلویزیون دارند. پیش از آغاز نبرد برت لنکستر، فرانک سیناترا، وودی آلن و داستین هافمن برابر دوربین آمدهاند. خودی نشان داده و حرفی زدهاند. مبارزه شروع شده و شما برای محمد علی هورا کشیدهاید. برای او دست زدهاید. نبرد تمام شده است. دلها میخواستند محمد علی دوستداشتنی ببرد ولی عقل حاکم شده و فریزر بدترکیب پس از سه راند اول بهتر مشت زده است. محکمتر و جانانهتر. فریزر بدترکیب، محمد علی دوست داشتنی را در راند پانزدهم ناک داون کرده است. او را شکست داده. سلطان رینگ را با آرواره شکسته راهی بیمارستان کرده است. توانسته پوزه شماها را به خاک بمالد. همهتان را که برابر تلویزیونها حرص خورده و بیتابی کردهاید. کارمندان و دانشآموزان نتوانستهاند در محل کار و کلاسهایشان حاضر شوند. شماها با لب و لوچه های آویزان دنبال یافتن اتوبوس یا تاکسی برای سوار شدن و رسیدن به مدرسه پرپر زدهاید. سرگردان در طول خیابانها صف کشیدهاید. کارگران شرکت واحد اعتصاب کرده و پشت فرمان ننشستهاند. اتوبوسهای شرکت واحد بیراننده و بدون شاگرد ماندهاند. رانندههای ارتش و شهربانی که در چند مسیر پشت فرمان نشستهاند ناآزموده هستند و بیگانه با رانندگی در خیابانهای شهر. جابهجایی در تهران دشوار شده است. رسیدن به مدرسه خیلی سخت. دبیرستان البرز در مجاورت دانشکده پلیتکنیک قرار دارد. تظاهرات دانشجویان به بهانه گران شدن بلیت دو ریالی اتوبوسها بالا گرفته است. آنها با پلیس ضدشورش درگیر شده و با پریدن از روی دیوار پلیتکنیک به حیاط بزرگ دبیرستان شما پناه آوردهاند. میان دانشآموزان گم شدهاند. گاز اشکآور شلیک شده. چشمها را سوزانده و اشکها را سرازیر کرده است. دو هفته پیشتر دانشجویان دانشگاه ملی با اعتراض به شهریه بالا دانشگاهشان را به تعطیلی کشیدهاند. دو روز قبل حمله مسلحانهای به پاسگاه ژاندارمی سیاهکل انجام شده است. اصطلاح "مبارزه مسلحانه چریکی" به گوشها خورده است. سیزدهتن از دستگیرشدگان تیرباران خواهند شد. پیله دانشآموزان مدرسهها تکانی خورده، ترکی برداشته است. در چنین روزهایی سکوهای امجدیه به رغم سرد بودن هوا و ابری بودن آسمان پر شدهاند. زیر ریزش متناوب باران. جایی برای انداختن سوزن نیست. بلیطها یکی دو روز پیش در بانکها به فروش رفتهاند. بلیتهای 10 تومانی (روبهروی جایگاه) و چهل تومانی (اطراف جایگاه) و هشتاد تومانی (زیر جایگاه). پرسپولیس برابر بنفیکا. بازیکنان ایرانی و اوزهبیوی افسانهای. پلنگ موزامبیکی پرتغال. دو بار قهرمان اروپا. گلزن برتر جام جهانی 1966. بنفیکا به رهبری جیمی هیگن. مربی بزرگ بریتانیایی که هشت ماه پیش رهبری تیم را در دست گرفته است. بنفیکا 0-4 پرسپولیس را خرد کرده است. ولی همه از حالا به بعد از محمد علی حرف میزنید. از اولین پخش زنده تلویزیونی یک مسابقه ورزشی در ایران به صورت زنده از تلویزیون. از مشتزن سیاهپوست دوستداشتنی. محمد علی از فریزر شکست خورده، ولی برای شما یک برنده است. همانهایی که از حالا به بعد برده تلویزیون شدهاید.» انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]