واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: نگاهی به داستان ادامه دار دستفروشان تبریزی؛ بخرید تا پدری شرمنده به خانه باز نگردد! مدتی است که هر زمان از محل کارم به طرف میدان ساعت تبریز پیاده روی می کنم با چهره مردی روبرو می شوم که معلوم است از فشار و بازیهای روزگار پناه به پشت پله های یک ساختمان برده است وبا فروش چند عدد کیسه فریزر و دفترچه یادداشت و با گذاشتن کاغذی در جلوی خود با عنوان اگر خرید کنید پدری شرمنده به خانه باز نمی گردد.
۱۳۹۵ سه شنبه ۱۱ خرداد ساعت 10:15
به گزارش خبرنگار پانا از اذربایجان شرقی ، مدتی است که هر زمان از محل کارم به طرف میدان ساعت تبریز پیاده روی می کنم با چهره مردی روبرو می شوم که معلوم است از فشار و بازیهای روزگار پناه به پشت پله های یک ساختمان برده است وبا فروش چند عدد کیسه فریزر و دفترچه یادداشت و با گذاشتن کاغذی در جلوی خود با عنوان اگر خرید کنید پدری شرمنده به خانه باز نمی گردد روبرو می شوم این صحنه که بارها قلب من را آزرده کرده است باعث شد تا با نگاهی اجمالی به وضعیت دستفروشان و عامل ازدیاد به یکباره آنها بپردازم. دستفروشی در ایران پدیده ایست که سالهاست چشم مردم با آن آشناست این پدیده در حال رشد که هر روز بیشتر از قبل خودنمایی می کند نشانگر بسیاری از مشکلات از جمله بیکاریست ،(به طوریکه اکنون حتی در میان زنان و دختران جامعه هم خودنمایی میکند)با بحرانهای اقتصادی اخیر همراه می باشد این در شرایطیست که اقتصاد کشور توانایی ایجاد شغل برای افراد متقاضی را ندارد اما همین پدیده که نو ظهور هم نیست هم اکنون توانسته است بخش بزرگی از جوانان کشور را شاغل نماید . دستفروشی ریشه تاریخی دارد و سابقه آن به دوران پیشاسرمایهداری برمیگردد. برای مثال، در زمانهای دور پیلهوری بوده، کسانی که پارچه در روستاها ارائه میکردند. پیلهوران کسانی بودند که اجناس را با مال (چهارپایان باربر) به روستاها میبردند. اینها بهطورمعمول در قبال اجناس، وجه دریافت نمیکردند، بلکه صورتحسابی تهیه میکردند و موعد برداشت محصول میآمدند و متناسب با صورتحساب از محصول سهم میگرفتند. خدماتی هم بود که برای روستاها ارائه میشد مثل سلمانی. در شهر هم دستفروشی برای کالاها و خدماتی صورت میگرفت که به لحاظ اقتصادی صرفه نداشت که برای آن محل ثابتی اختصاص یابد. در دوران سرمایهداری با مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچکتر به شهرها، با رانش طبقاتی، شکلگیری مازاد نیروی کار، ارزشمند شدن سرقفلی، در شرایطی که وضعیت طبقاتی جامعه، سطوح متفاوتی از مصرف را ایجاد کرده، بخشی از این جمعیت و مازاد نیروی کار که نتوانسته است جذب تجارت رسمی شود، به نیازهای مصرف سطوح پایینتر از طریق دستفروشی پاسخ میدهد. گفته میشود که کالاهایی که دستفروشان ارائه میکنند بنجل است، این در حالی است که تقاضا وجود دارد برای این اجناس بنجل. یعنی اقشاری از جامعه توان خریدشان همین اجناس است. یک پژوهشگر اجتماعی دراینباره می گوید:همانطور که می دانیم بخش بزرگی از آسیب های اقتصادی که تحریمهای ظالمانه در سالهای اخیر به وجود آورد بر دوش گروه های آسیب پذیر جامعه بوده است. باید این موضوع را بگویم که خانوارهای محروم در معرض آسیب پذیری بیشتری از رکود اقتصادی می باشند بنابر این هر نوسانی که در اقتصاد جامعه رخ می دهد به سرعت در وضعیت معیشتی خانوارهای آسیب پذیر منجر می شود. به دلیل تحریمهای ظالمانه و نیز سوء مدیریت ها تعداد کل شغل های موجود در کشور ثابت مانده است و همین امر باعث شده است تا از یک طرف اینگونه خانوارها موقعیت شغلی کمتری داشته باشند و از طرف دیگر قدرت چانه زنی آنها در زمینه دریافت دستمزد کاهش یابد. اما همانطور که می دانیم اکنون برخی ازسیاست های شهرداری ها در قبال هموطنان زحمتکش دستفروش به سمت برخی برخوردها ی غیر واقع بینانه منحرف شده است که این موضوع دو مسئله کلیدی را با خود یدک می کشد : در افکار عمومی دستفروشی به عنوان یک شغل غیر مولد و دارای شغل کاذب شناخته می شود همچنین در قوانین ما هیچگونه سیاست گذاری برای به رسمیت شناختن این افراد تعریف نشده است. از طرف دیگر دستفروشان به دلیل سرعت بالا در جا به جایی مکانی و نیز سرعت در تغییر نوع کالاهای فروشی خود خواهند توانست رقابت را در بخش خرده فروشی افزایش داده و به تسهیل بیشتر مصرف کمک نماید.بنا بر این به هیچ عنوان درست نیست که دستفروشی را شغلی کاذب تلقی نماییم . در حوزه سیاستگزاری نیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که در شرایطی که کشور در وضعیت سخت اقتصادی به سر می برد باید به این نکته توجه کنیم که چاره ای جز پذیرفتن سرمایه گذاری در حد صفر برای تولید شغل وجود ندارد. و اما ماموران شهرداری هرروز تن این بینوایان را که چاره ای جز پناه بردن به گوشه ای از خیابان برای در اوردن لقمه ای حلال ندارند غیر منطقی است و این درگیری ماموران شهرداری با دستفروشان در ایران، مسئله جدیدی نیست؛ درگیریهایی که نه تنها باعث از دست رفتن اموال دستفروش و تهدید جانش شده که گاه موجبات مرگ او را فراهم آورده است که به عنوان مثال می توان یک دستفروش تبریزی پس از جمعآوری بساط دستفروشیاش توسط ماموران شهرداری تبریز که در اتاق یکی از مسئولان شهرداری خودسوزی کرد و پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان درگذشت اشاره کرد. با یکی از ماموران سد معبر شهرداری که ظاهری منطقی تر از بقیه دارد صحبت می کنم و از او می پرسم چرا برخی از این دستفروشان با دیدن شما فرار نمی کنند؟وی گفت:در بین این دستفروشان کسانی هستند که برای دستفروشی در یک جا و مکان مشخص مجوز دارند، اگر دقت بکنید بیشتر این افراد، معلول جسمی، حرکتی، ناشنوا و نابینا و غیره هستند، ما با اینها برخوردی نمیکنیم. بهروز خاماچی عضو شورای شهر تبریز نیز در این رابطه می گوید:مبارزه با دستفروشان در تبریز نامناسب است، فردی که 10 عدد روسری و پیراهن در کنار خیابان میفروشد به دنبال سیرکردن شکم بچههای خود است، ماموران شهرداری به چه حقی اموال آنان را توقیف و آنان را کتک میزنند؟! به نظر میرسد بدون ایجاد پیشزمینههای لازم برای حل یک مسئله و بدون شناخت زمینههای ایجاد یک معضل، نتوان برای حل آن اقدام کرد؛ داستان ادامهدار دستفروشان که هرازچندگاهی رخ میدهد از این بابت مستثنی نیست چراکه نمیتوان بدون ایجاد شغل، برای شهروندانی که تنها ممر درآمدشان دستفروشی است، بساط آنها را برچید. از سوی دیگر نمیتوان قوانین متفاوت و متناقضی را برای برخورد با دستفروشان در نظر گرفت؛ از یک سو با دستفروشانی که در سطح خیابان هستند درگیر شد و با آنهازد و خورد داشت و از سوی دیگر، هر روز شاهد رشد روزافزون دستفروشان زنی بود که در گوشه و کنار شهر غیرتمند تبریز بساط چیده اند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]