تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835037914




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شوهر هوس بازم در برابر چشمان من و دو بچه مان زنان خیابانی را به خانه می آورد


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



شوهر هوس بازم در برابر چشمان من و دو بچه مان زنان خیابانی را به خانه می آورد
روز نو : دختر جوان سخن می گفت و من چیزی نمی شنیدم. از این حرف های ناگهانی شوکه شده بودم و نمی دانستم کارهای ناشایست شوهرم به جایی رسیده است که یک دخترجوان ...
زن 26ساله در حالی که برگه شکایت از همسرش را به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد تحویل می داد، گریه کنان به شرح زندگی اش پرداخت و با بیان این که نمی دانم چه کسی باید ما را از این گرداب بدبختی نجات دهد، گفت: 16ساله بودم که خانواده ام مرا مجبور کردند با «انوشیروان» ازدواج کنم. آن زمان در سنی قرار داشتم که نمی توانستم معیارهای درستی برای ازدواج انتخاب کنم، به همین دلیل نیز تصمیم مادرم را پذیرفتم و به ازدواج با انوشیروان پاسخ مثبت دادم. او بازرگان بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشت. پولدار بودن همسرم تنها عاملی بود که مادرم بر آن تکیه می کرد و اعتقاد داشت پول، حلال مشکلات زندگی است و من می توانم سال های سال را در رفاه و آسایش سر کنم، اگرچه اوایل زندگی بسیار از این وضعیت راضی بودم، چراکه در بیشتر سفرهای خارجی کنار همسرم حضور داشتم و از دیدن دیگر نقاط دنیا لذت می بردم، اما همه این شادمانی ها تنها 6سال دوام داشت.در حالی که صاحب 2فرزند شده بودم، ناگهان رفتار و اخلاق همسرم به کلی تغییر کرد. او دیگر آن انوشیروان سابق نبود و به بهانه های مختلف مرا کتک می زد و شکنجه روحی می داد. او به بهانه سفرهای خارجی مدت ها مرا تنها می گذاشت تا این که متوجه شدم او به سفر نمی رود و با زنان خیابانی در ارتباط است. وقتی این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم، بی شرمانه ارتباط خود با زنان دیگر را پذیرفت و گفت دیگر حاضر نیستم با تو زندگی کنم. این جمله او چون پتک سنگینی بود که بر سرم فرود آمد، اما به خاطر حفظ آبرو و 2فرزند کوچکم سکوت می کردم.
انوشیروان اعتقاد داشت باید به طلاق توافقی رضایت بدهم. او برای آن که مرا مجبور به گرفتن طلاق بکند، حیا را نیز کنار گذاشت و با رفتارهای بی شرمانه، زنان خیابانی را مقابل چشمان من و فرزندانم به خانه می آورد. اعمال زشت و زننده او به حدی رسید که ناچار شدم موضوع را با مادرم در میان بگذارم، اما خانواده ام فقط مرا به سکوت دعوت می کردند و معتقد بودند که مرد در نهایت به زندگی اولش باز می گردد! اما نه تنها این گونه نشد، بلکه از 6ماه قبل همسرم، من و فرزندانم را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. این ماجرا ادامه داشت تا این که چند روز قبل، دختر جوانی به منزلم آمد و ادعا کرد از یک سال قبل به عقد شوهرم در آمده و انوشیروان برای پاسخ مثبت او، این منزل مسکونی را به نام او سند زده است.آن دختر 48ساعت به من فرصت داد تا منزلم را تخلیه کنم. با شنیدن این حرف ها بیهوش شدم و با کمک همسایه ام به مرکز درمانی انتقال یافتم. حالا نمی دانم چه کسی به من کمک می کند تا ...




تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن