واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: موفقیت اصغر فرهادی، پیروزی یا شكست فرهنگی؟
زمانی یك ایرانی پیروز یك ماراتون فرهنگی است كه بتواند فرهنگ ایرانی را صادر كند نه اینكه به سلیقه ی كدخداهای فرهنگی و با دریافت خروس قندی خود را پیروز ماجرا بداند
مجمل نیوز: آنچه در فستیوال های جهانی فیلم همچون فستیوال كن ، اسكار و... بیش از همه مشهود است آن است كه فیلم ساز بتواند به استانداردهای مد نظر جشنواره برای دریافت جایزه آن جشنواره دست یابد. آنگونه كه در روند تدریجی دریافت جایزه كن توسط فیلم ساز اسكار گرفته ی كشورمان "اصغر فرهادی" مشاهده نمودیم بدین گونه كه فرهادی پس از دریافت جایزه ی اسكار به فكر دریافت جایزه كن می افتد طبیعتا باید اشل های استانداردی فیلم خود را عوض كند و اینبار به جای ساخت فیلمی اسكار پسند فیلمی كن پسند بسازد، طبیعتا روند قصه در فیلم گذشته مخاطب را به سمت مشكلات پیش روی مهاجران پناهنده ی ایرانی سوق می دهد كه جذابیت لازم برای جشنواره كن 2013 را ندارد و فیلم ساز بیشتر باید خود را با فضای جشنواره فرانسوی وفق دهد. اما این یك واقعیت خوشایند است كه فرهادی فیلمسازی هوشمند است و عرصه را رها نمی كند و در فیلم بعدی خود با توجه به رعایت بیش از پیش استانداردهای جشنواره ای موفق به دریافت جایزه ی بهترین فیلمنامه فستیوال كن می گردد. اما آنچه بیش از همه اهمیت دارد و در فضای مجازی رونق می گیرد آن است كه كشور ایران توانسته در رقابتی فرهنگی پیروز شود و طبیعتا رسانه باید این خبر را همچون خبر پیروزی در رقابتی مثلا ورزشی پوشش می دادند و گاها می بینیم كه فیلم "فروشنده" با دیالوگی از سریال پیشین فرهادی مقایسه می شود كه یكی از كاراكتر های سریال گفته: "یعنی ممكن است روزی برسد كه مردم با موفقیت یك اثر فرهنگی یا هنری اینقدر خوشحال شوند؟ " بدین معنا كه فرهادی توانسته است با یك اثر فرهنگی از دنیا پیروز شود و مردم را خوشحال كند ! اما آیا واقعا فرهادی پیروز فرهنگی است؟ آنچه بیش از همه فیلم سازان فستیوالی دچار آن می شوند اپیدمی بیمار گونه صنعت فرهنگی است به گفته آدورنو "این صنعت مانع تكامل افراد مستقل می گردد كه آگاهانه و راسا برای خود تصمیم می گیرند و قضاوت می كنند." در واقع صنعت فرهنگی به دنبال دستیابی استاندارد های خود ساخته است و این هدف را دنبال می كند كه اثری استاندارد را برای مخاطبان استاندارد خلق نماید كه طبیعتا از این نگاه یك عمل فاشیستی است. چرا كه همان گونه كه هیتلر سعی بر این داشت كه تمام مردم دنیا را به نازی های آلمانی تبدیل كند صنعت فرهنگی نیز سعی دارد مخاطبانی با تفكری استاندارد تربیت نماید. در واقع فیلم ساز فستیوالی به جای ساختن دغدغه های خود و مردم كشورش دست به ساختن فیلمی می زند كه جشنواره دغدغه اش را برایش تعیین كرده است و اتفاقا نه تنها یك پیروزی فرهنگی محسوب نمی شود بلكه یك شكست فرهنگی است ابتدا برای كشور فرهنگ پذیر (كه به زیر یوغ استاندارد های جشنواره رفته است) و سپس برای خود فیلم ساز چرا كه فیلم ساز دیگر یك آرتیست نیست بلكه یك آرتیزان است. فیلم ساز، صاحب اندیشه ی فیلم خودش نیست و دیگرانی كه استاندارد های جشنواره را تعیین می كنند اندیشیدن را به او حقنه كرده اند. اما صنعتگران فرهنگی برای فرار از دست منتقدین خود این مساله را مطرح می كنند كه " بازار طالب چنین اثری است و ما آن را تولید می كنیم" كه از این منظر هم صنعت گر فرهنگی شكست خورده است چرا كه عملا باری از دوش جامعه بر نداشته است بلكه نیازی اضافی را برای جامعه فراهم كرده است. كه البته این حرف خالی از صداقت است چرا كه صنعتگر فرهنگی طبعا برای دست یابی به سرمایه های چهار گانه: نمادین ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی دست به تولید زده است. یادآوری این نكته لازم است كه زمانی یك ایرانی پیروز یك ماراتون فرهنگی است كه بتواند فرهنگ ایرانی را صادر كند نه اینكه به سلیقه ی كدخدا های فرهنگی و با دریافت خروس قندی خود را پیروز ماجرا بداند. در انتها باید گفت همانگونه كه فیلم ساز آمریكایی فرهنگ آمریكایی را در جهان صادر می كند فیلم ساز ایرانی هم باید بتواند فرهنگ اصیل ایرانی را صادر كند.
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]