واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: روز پايان يک افسانه
25 مي يا همين پنجم خرداد خودمان سالروز اتفاق مهمي است؛ گرچه كه خاطر ما اين اتفاق را چندان حفظ نكرده باشد... روزي كه شايد بيراه نباشد اگر بگويم براي انديشه نورسته سياسي ما 16 سال پيش كه در آغاز جواني بوديم، نقطه عطفي شد و اگر نبود، شايد حالا تحليلهاي سياسي ما بر مبناي ديگري شكل ميگرفت.
نویسنده : کبري آسوپار
16 سال پيش ما گرچه در آغاز جواني بوديم، اما پر بوديم از كينه اسرائيليهاي غاصب كه اشغال ميكردند و ميكشتند و ميبردند و پر بوديم از اين حسرت كه آيا هيچ وقت كسي پيدا خواهد شد كه اسرائيل را شكست دهد؟ آيا اسرائيل شكستناپذير است؟ چرا هيچ كداممان زورمان به اين جماعت نميرسيد؟ پس آن «محو اسرائيل» كه حضرت روحالله(رحمهالله عليه) فرموده بودند، چه ميشد؟ يعني اماممان با آن ضمير روشن و عقل آسماني از يك امر بعيد نزديك به محال با ما سخن گفته بود؟! انگار يك تحقير دائمي در كنار همه شعارهاي آرمانگرايانهمان هميشه با ما بود؛ برخيهايمان شايد گهگاهي طعم نااميدي را هم ميچشيديم و اين براي روحيه نورسته جوانيمان اصلاً خوب نبود. خوب نبود با اين همه تلخي و شايد گاهي بياعتمادي به شعارهايي كه قدر خودشان مقدس ميدانستيمشان، قد بكشيم...
ميدانيد؛ راستش را بخواهيد اين داغ تحقير، اين عقده زورمان به ظالم نرسيدن، اين فكر وحشتناك شكستناپذيري اسرائيل بيشتر آدم را آتش ميزد تا اصل اشغال؛ براي مايي كه در مكتب انقلاب اسلامي 57 ياد گرفته بوديم اگر زمينمان هم رفت، عزتمان نرود؛ ايمان و آرمانمان نرود.
گاهي كه خيلي انقلابي ميشديم و مثل اماممان و مثل رهبرمان از پيروزي نهايي مستضعفين ميگفتيم، برخي بزرگترها برايمان جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل را مثال ميزدند كه شكست كشورهاي بزرگ عربي چگونه باعث قدرتگيري بيشتر اسرائيل شد و بعد با نگاهي عاقل اندر سفيه و كمي ژست مهرباني ميگفتند از چند جوان دست خالي لبناني چه برميآيد؟ دنيا، دنياي مذاكره است؛ آنها قويتر هستند. چارهاي نيست؛ زورمان نميرسد! وسط همه اين آرمانگرايي، نااميدي، بحث و شعار، مقاومت در لبنان مسير خودش را ميپيمود با شهادتطلبي، با سنگ، با ايستادگي و... فلسطين هم درگير مذاكرات سازش يا به قول خودشان مذاكرات صلح بود؛ عرفات از سالها قبل شاخه زيتون در دست به سازمان ملل رفته بود...
در ميان آن همه داغ و حسرت، 25 مي2000 خبر آمد كه جنوب لبنان آزاد شد. اين خبر قلبهاي ما را تركاند؛ شعارهاي آرمانگرايانهمان را جان بخشيد. به رگهايمان شور اعتماد به نفس ريخت؛ برادران و خواهران لبنانيمان گل كاشته بودند. همهاش خوشحالي عقب راندن اسرائيليها نبود. آزادي بخشهايي از سرزمين لبنان، آن هم با مقاومت مردمي و در سايه حمايتهاي جمهوري اسلامي خيلي مهم و غرورآفرين بود، اما فراتر از اين آزادي جغرافيايي، حقيقتي خودش را به ما نماياند و آن اينكه اسرائيل را هم ميشود شكست داد. آن روزها وسط همه تحليلها، اين گزاره از همه پررنگتر در ذهن ما جا افتاد كه شكستناپذيري اسرائيل افسانهاي بود كه كساني براي توجيه سازشكاري خودشان پررنگش ميكردند. ما با اين حقيقت انقلابي قد كشيديم و بزرگ شديم كه دشمن شكستناپذير نداريم، اراده شكستپذير و شكستناپذير داريم.
گرچه قبل از 25 مي2000 هم چنين اعتقادي در ما بود، اما آن روز براي ما انقلاب اسلامي نديدهها، براي ما متولدين دهه 60 كه خاطرههايمان از مقاومت انقلابيون زمان طاغوت و ايستادگي رزمندگانمان در دفاع هشت ساله خالي بود و همه چيز برايمان رنگ شنيدهها داشت و نه ديدهها، نقطه عطف تجربه عملي يك اعتقاد بود. با چشمهايمان ديديم ايستادگي جوانهاي حزباللهي لبنان با دستهاي خالي كه روي كاغذ حتماً شكست ميخوردند، جواب داد و اسرائيل از جنوب لبنان عقب نشست. ما اينگونه بزرگ شديم كه براي عقب نشاندن دشمن غاصب بايد مقاومت كرد؛ چه عرصه نظامي باشد، چه اقتصادي، چه فرهنگي. چه زمينمان را اشغال كند، چه فرهنگ و چه اقتصادمان را، فقط ابزار مقاومت تغيير ميكند. ما ياد گرفتيم مقابل زيادهخواهي دشمن، برد- برد نداريم. بايد ببريم؛ با عزت هم ببريم. وگرنه وقتي كه عقب بنشينيم، دشمن با هر قدم عقبنشيني ما، دو قدم جلو ميآيد.
اين خاطره هم از تاريخ يادمان ماند كه در سال 1979 در حالي فلسطين بود و خون و اشغال و آوار و مرگ، ياسر عرفات، وارد سازمان ملل شد و در حالي به سخنراني پرداخت که در يک دست شاخه زيتون و در دست ديگرش اسلحه داشت. ميگفت تفنگ نشاندهنده صلابت و جنگ ماست و شاخه زيتون نشاندهنده صلح. يکي از متفکران غربي ميگويد كه وقتي در دست عرفات شاخه زيتون را ديديم، در حاليکه فلسطين در دست اسرائيليها بود، فهميديم اسلحهاش هم خالي است! لذا هم شاخه زيتون را از دستش گرفتيم و هم اسلحهاش را!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]