تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با اخلاق نيكو، گفتار نرم مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837965365




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«خون مردگی» روایت دگرگونی زندگی در بستر جنگ است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: الهام فلاح در گفتگو با مهر:
«خون مردگی» روایت دگرگونی زندگی در بستر جنگ است

الهام فلاح


شناسهٔ خبر: 3666980 - چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۹
فرهنگ > شعر و ادب

الهام فلاح نویسنده رمان «خون مردگی» می‌گوید دغدغه‌اش در این رمان این بوده که نشان دهد در طول جنگ چه زندگی‌هایی را می‌شود یافت که ناخواسته وارد جنگ شده و تغییر می‌کند. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: الهام فلاح از نویسندگان جوان و پرکار این روزهای ادبیات کشور است که به تازگی رمان «خون مردگی» را از سوی نشر چشمه منتشر کرده است؛ رمانی با داستانی متفاوت در بستر جنگ که سیاه و سفیدهای این رویداد را به شکلی متفاوت و بسیار بدیع به نمایش می‌کشد. این رمان داستان جوانی به نام عامر و دختری است دلبسته او که جنگ برای آنها سرنوشتی عجیب رقم می‌زند. به بهانه انتشار رمان «خون مردگی» و آنچه نوشتن آن را رقم زده دقایقی را با این نویسنده به گفتگو نشستیم: * خانم فلاح اولین ویژگی داستان «خون مردگی» رئالیستی بودنش است. از همان کلمات ابتدایی قصه و با استفاده از ادبیات بومی و لهجه و زبان جنوب، شمار اصرار قابل توجهی را برای قبولاندن حسی واقعی به مخاطبتان دارید. می‌خواهم بدانم این ویژگی در داستان «خون مردگی» ناشی از چیست؟ من خودم جنگ را از نزدیک حس کردم. وقتی جنگ جریان داشت من از نزدیک آن را حس کردم. البته سن زیادی نداشتم اما حسش کردم. عموی من در آن سالها در زمره رزمندگانی بود که در روزهای آخر جنگ به اسارت نیروهای بعثی درآمد و هیچ وقت نه بازگشت و نه سرنوشتش مشخص شد. جنگ با این تصویرها برای من دغدغه‌ شد و دلیلی برای داستان نوشتن. اما اگر سوال کنید که چقدر از داستانی که نوشتم واقعی است؛ می‌گویم هیچی. همه داستان بر اساس تخیل و البته بر اساس تحقیق من شکل گرفته و سعی کردم در آن بیشتر از هر چیز حس و حال یک فرد چشم انتظار اسیر را به نمایش بکشم. * در این تلاش استفاده از زبان بومی منطقه جنوب چه کارکردی داشت؟ حس برانگیزی مخاطب؟ بستر ابتدایی رمان بومی است و برای روایت آن از زبان بومی مردمان جنوب ایران استفاده شده است اما به تدریج که ماجرا از جنوب خارج و به تهران منتقل می‌شود و آدم‌های آن نیز دچار تغییرات مختلفی می‌شوند و زبان روایت نیز تغییر می‌کند. من البته خودم با لهجه جنوبی صحبت نمی‌کنم اما به کمک دوستانم و با تحقیق توانستم به روایت با این لهجه در داستانم برسم و البته کمی هم از کمک اساتید ادبیات عرب بهره بردم. * فکر نمی‌کنید این تغییر زبان از لهجه جنوبی به زبان معیار به یکدستی روایت شما آسیب زده است؟ با توجه به تغییر بوم داستان لزومی نداشت زبان و لهجه جنوبی دائم تکرار شود. شخصیت‌های بومی یا از داستان به تدریج خارج می‌شوند و با نقش‌شان کم رنگ می‌شوند و لذا به طور طبیعی باید زبان هم تغییر می‌کرد. من این روزها خودم هم در تهران نمی‌بینم که کسی پایبند استفاده دائم و یکدست از لهجه عربی و بومی خود باشد. * خانم فلاح نقش جنگ در داستان شما چیست؟ بستر روایت است یا دغدغه‌ای برای نمایش واقعیت‌هایی از جنگ که حس می‌کنم دوستش هم ندارید. جنگ بستر روایت است و قابل کتمان نیست اما دغدغه من این بود که نشان دهم در طول جنگ چه زندگی‌هایی را می‌شود یافت که ناخواسته وارد جنگ شده و تغییر می‌کند. جنگ با خواست آدم‌ها به زندگی وارد نشده و روی آن تاثیر نمی‌گذارد، گاهی ناخواسته وارد می‌شود و گاهی نیز جنگ با دلایلی غیر از ناموس و دفاع از خاک وارد زندگی‌های کنار خود شده و آن را تغییر می‌دهد. قهرمان داستان من نیز اصلا اهل جنگیدن نبوده او دنبال چیز دیگری بود و  جنگ نیز در نهایت برای او تعبیر دیگری از زندگی را رقم می‌زند. * هراسی ندارید برخی به نوع روایت شما از جنگ بگویند سیاه‌نمایی؟ به نظرم جنگ سیاه است و روی دیگری جز سیاهی ندارد. من از نزدیک تبعات منفی‌اش را حس کردم و دیدم، گفتم که کودکی‌ام در جنگ و جنوب ایران گذشت. به نظرم چیزی جز این سیاهی را نمی‌توان برای جنگ متصور بود و داستانم نیز تلاشی برای نوعی روایت از آن است. * داستانتان را کمی با عجله پایان نمی‌دهید؟ سالها چشم انتظاری را با یک سفر به عراق و یک مواجهه حضوری دو شخصیت اصلی رمان به پایان می‌رسانید؟ شاید اگر پیش فرض داستانم چیز دیگری بود حرفتان را قبول می‌کردم اما گمشده داستان من، باید او را تنها در عراق جستجو می‌کرد، به همین خاطر پایان دیگری جز با سفر به عراق برای داستانم متصور نیستم. او باید دنبال گمشده‌اش برود و برای اینکار باید به جایی سفر کند که او گم شده است. من بهتر از این پایانی برای رمانم متصور نیستم. * شخصیت مرد داستان شما که داستان پیرامون او شکل می‌گیرد، جوانی است که به شدت دوست دارد از ایران در بستر جنگ مهاجرت و یا به تعبیری فرار کند اما در نهایت به ماندن در عراق و زندگی به وضعیتی که در رمان می‌خوانیم تن می‌دهد. این همه تغییر رویه ناگهانی در شخصیت یک فرد ممکن است؟ زمانی که یکی از شخصیت‌های محوری مرد رمان من، یعنی «عامر» در بوشهر بود و عطش مهاجرت داشت، جوانی سالم بود و راه‌های موفقیت را پیش رویش باز می‌دید. اما به دنبال اتفاقاتی که در داستان شکل می‌گیرد او در عراق خودش را پیدا می‌کند، در حالی که جوانی است دچار معلولیت و از ثروتی هم که به خاطرش می‌خواست سفر کند محروم شده است. پس دیگر نه راهی برای برگشت برایش می‌ماند و نه می‌تواند از آنجا به جای دیگری برود. نه علاقه‌ای دارد که برگردد و نه کسی را دارد که برگردد و نه کسی در این بازگشت در انتظار اوست. همه اینها دست به دست هم می‌دهد تا او را دچار تحول کند. * خب این را هم بپذیریم، دختر چشم انتظار وی چرا به این سرعت پس از مواجهه با او دچار تغییر ماهیت می‌شود و رهایش می‌کند؟ بهتر است بگوییم اجبار. او چاره‌ای دیگری ندارد. حق انتخاب دیگری ندارد. وقتی فرجام عامر را می‌بیند حالتی مثل تسلیم برایش رخ می‌دهد، باید به زندگی و آنچه در آن شکل گرفته تن بدهد. شاید ازدواجش با دوست عامر را با یک دروغ شکل گرفته ببنید اما حسش این است آنچه باید به دست می‌آورده را به دست آورده است. تنها یک حس درونی بوده که او را دچار تردید کرده بود اما در نهایت وقتی می‌بیند عشقش به عامر از بنیان اشتباه بوده است دیگر چاره‌ای برای خودش متصور نیست جز بازگشت به زندگی که تا به حال داشته است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن