واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تاملي بر ماموريت سولانا - صادق زيباكلام
در بسته جديد پيشنهادي اروپا نه اي نهفته و نه خاوير سولانا فرستاده اروپا بحران هستهاي ايران است.زماني كه ايران در دوران خاتمي براي نشان دادن حسننيتش و اينكه بنا را بر مصالحه و همكاري با غرب و آژانس گذارده و نه رويارويي، غنيسازي را در سال 1382 به مدت دو سال به حالت تعليق درآورد، غربيها عملا هيچ امتيازي به ايران در قبال اين تصميمش ندادند.
شايد اگر در قبال اين گام، آژانس يا سه كشور اروپايي انگلستان، فرانسه و آلمان كه در آن مقطع سه مذاكرهكننده اصلي با ايران بودند، پاسخ مثبتي داده بودند دست عناصر و مسوولان ميانهرو بيشتر باز ميشد و زمينههاي بيشتري براي همكاري و حل و فصل مساله هستهاي ايران با غرب فراهم ميآمد. اما غربيها اشتباه مهلكي مرتكب شدند و آن اقدام ايران را بياجر و مزد گذاردند. اين بيتوجهي و اشتباه باعث شد تا از يكسو جريانات ميانهرو با انتقادات شديد جريانات تندروتر در بحث هستهاي مواجه شوند و از سويي ديگر امكان مصالحه با غرب عملا منتفي شد. غربيها سادهانگارانه انتظار داشتند ايران همچنان به تعليق غنيسازي پس از پايان دو سال ادامه دهد. در حالي كه از ديد ايرانيان آن دو سال تعليق منجر به برداشتن هيچ گام مثبتي از ناحيه غربيها نشده بود بنابراين هيچ دليل منطقي ديگري وجود نداشت كه ايران به تعليق همچنان ادامه دهد. غربيها بعدا سعي كردند با امتيازاتي كه در برابر تعليق غنيسازي به ايران ميدهند، ما را تشويق كنند كه تعليق را همچنان ادامه دهيم. اما اين اقدام غرب عملا نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود. در پايان آن دو سال ميانهروها از قدرت كنار رفته بودند و مسووليت مذاكره به دنبال پيروزي محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري تير 1384 افتاده بود به دست اصولگرايان تندرو. اصولگرايان به رهبري احمدينژاد نهتنها هيچ ميل و رغبتي به تعليق غنيسازي نداشتند بلكه به تدريج حتي مذاكرهكنندگان قبلي را مورد انتقاد و شماتت قرار داده و بعضا نيز از بهكارگيري واژه در توصيف عملكرد و سياست تيم مذاكرهكننده قبلي در زمان اصلاحطلبان خودداري نكردند. حسب ظاهرش البته ايستادگي و شهامت ايران در پيشبرد مساله هستهاي از زمان رياستجمهوري احمدينژاد موفقيتآميز بوده و ما توانستهايم گامهاي مهمي در پيشبرد غنيسازي برداريم عليرغم مخالفتهاي غربيها. در عين حال از اين واقعيت هم نميتوان گريخت كه پيشرفتهاي هستهاي ما ظرف سه سال گذشته با هزينه كمي صورت نگرفته. استراتژي تيم مذاكرهكننده قبلي به سرپرستي دكتر حسن روحاني آن بود كه پيشرفت هستهايمان با كمترين هزينه از محل منافع مليمان صورت گيرد. استراتژياي كه كم و بيش دكتر علي لاريجاني نيز به آن پايبند بود. معني اين استراتژي در عمل آن بود كه ايران ضمن پايبندي اصولي به پيشبرد برنامههاي هستهاياش، در عين حال نيز حاضر نبود برنامه هستهاياش را به گونهاي پيش ببرد كه عالم و آدم را در مقابل ايران قرار دهد. استراتژياي كه توسط احمدينژاد عملا كنار گذارده شد و جاي خود را داد به استراتژي پيشبرد همهجانبه در برنامههاي هستهايمان صرفنظر از هزينههاي آن. معني استراتژي احمدينژاد آن بوده كه ما با هر سرعتي كه لازم است برنامههاي هستهايمان از جمله غنيسازي را پيش ميبريم و غرب، آژانس، 551، اتحاديه اروپا، شوراي امنيت و كل دنيا هم هر كاري كه ميخواهد، انجام دهد. استراتژي احمدينژاد در عمل باعث شده، پرونده هستهاي ما از شوراي حكام آژانس در وين به شوراي امنيت در نيويورك برود، دو قطعنامه به اتفاق آرا در شوراي امنيت عليهمان به تصويب برسد، چين و روسيه در عمل خيلي پشت سر ما ايستادگي نكنند، حمايت همسايگانمان را از دست بدهيم و در مجموع كشور را در قصه هستهاي در يك وضعيت ناخوشايند در عرصه بينالملل قرار دهيم.
درك ماموريت جديد سولانا و بستهاي كه با خود به همراه آورده در پرتو تحليل بالا قابل فهم است. مسوولان ايران صراحتا اعلام داشتهاند كه تحت هيچ شرايطي و مستقل از اينكه غربيها چه پيشنهادهايي و چه امتيازاتي به ايران بدهند، حاضر نيستند حتي يك لحظه غنيسازي را متوقف نمايند. بنابراين بسته همراه سولانا هرچه باشد، ايران حاضر نيست به هر قيمتي غنيسازياش را به حالت تعليق درآورد.
سولانا و اروپاييها هم اين را ميدانند. در اين صورت پس چرا او زحمت آمدن به ايران را به خود داده است؟ احتمالا پاسخ آن است كه ماموريت سولانا اتمام حجت با ايران است، چرا كه مواضع اروپا در قبال پرونده هستهاي ايران به آمريكا خيلي نزديكتر شده. سولانا آمده با امتيازاتي ضمن آنكه ميداند ايرانيان به احتمال زيادآن را نخواهند پذيرفت. پاسخ منفي و رسمي ايران به سولانا عملا راه را براي تدوين قطعنامه بعدي باز ميكند.
ميماند اين سوال كه كدام استراتژي در پيشبرد برنامه هستهايمان اصوليتر بود؟ راهبرد قبلي يا استراتژي فعلي؟ پاسخ اين سوال بالطبع مستلزم داشتن اطلاعات و آگاهي بيشتر از جنبههاي مختلف مساله است. متاسفانه و به دليل حساسيتهاي موضوع امكان بحث و بررسي آنچنان كه بايد پيرامون مساله هستهاي و تبعات آن در داخل كشور فراهم نبوده است. در اين ميان نقش مجلس هفتم به هيچ وجه در حد انتظار نبوده است، چرا كه مجلس هفتم در قبال مساله مهم هستهاي عملا خود را كنار كشيد و همه را سپرد به دولت. مجلس هفتم هرگز از دولت احمدينژاد كلامي در خصوص پرونده هستهاي و عملكرد دولت سوالي نكرد. وقتي مجلس كه حسب نص صريح قانون اساسي در راس همه امور كشور است، از خود اينچنين سلب مسووليت نمايد، از ساير نهادها چه توقعي ميتوان داشت؟ پرونده هستهاي ما اكنون وارد مرحله مهمي شده است. جا دارد و شايسته است كه مجلس هشتم سياست غيرمسوولانه مجلس هفتم را كنار گذارده و پرونده هستهاي را به صورت كل و جزء و اصل و فرع به دولت وا نگذارد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]