واضح آرشیو وب فارسی:قانون: اصغر فرهادی همزمان با رونمایی فیلمش در جشنواره ی فیلم کن ،درباره ی فیلم سازی اش و ارتباط فیلم جدیدش با نمایشنامه ی «آرتور میلر» سخن گفت.قانون:_ اصغر فرهادی همزمان با رونمایی فیلمش در جشنواره ی فیلم کن ،درباره ی فیلم سازی اش و ارتباط فیلم جدیدش با نمایشنامه ی «آرتور میلر» سخن گفت. به گزارش قانون به نقل از ایسنا، اصغر فرهادی با هفتمین فیلم بلند سینمایی اش «فروشنده»، برای دومین بار شانس خود را برای کسب جایزه نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن می آزماید. در زیر مصاحبه فرهادی با سایت رسمی جشنواره کن را می خوانیم: **پس از ساخت فیلم «گذشته» در فرانسه و به زبان فرانسوی، چرا برای ساخت فیلم «فروشنده» به تهران بازگشتید؟ زمانی که ساخت فیلم «گذشته» را به پایان بردم، کار روی داستانی را شروع کردم که در اسپانیا روی می دهد. لوکیشن ها را انتخاب کردیم و متن کامل فیلمنامه را بدون دیالوگ نوشتم. در مورد این پروژه با تهیه کنندگان و بازیگران اصلی صحبت کردیم اما جمع کردن کل تیم سازنده فیلم به یک سال زمان نیاز داشت و من نیز خوشحال شدم که می توانم در این فرصت، فیلمی در ایران بسازم. خیلی راحت نبودم دو فیلم پشت سر هم در خارج از ایران بسازم و از ساخت فیلم در کشورم فاصله بگیرم اما حالا همه چیز خوب است و من به پروژه فیلمم در اسپانیا خواهم پرداخت. **ایده ساخت فیلم جدیدتان چگونه شکل گرفت؟ مدتی بود از داستان ساده ای که در ته ذهنم بود یادداشت برداری می کردم و زمانی که فرصت ساخت فیلم در ایران مهیا شد، تمام یادداشت هایی را که در طول مدت یک سال نوشته بودم را جمع کردم. همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم که در دنیای تئاتر روی می دهد. زمانی که جوان تر بودن تئاتر کار می کردم و این برای من خیلی بامعنا بود. داستان برای محیط تئاتر ایده آل است بنابراین شروع به نوشتن سناریویی درباره بازیگران یک نمایش کردم. **«فروشنده» را چگونه توصیف می کنید؟ آیا این یک داستان درباره انتقام یا شرافت از دست رفته است؟ برایم واقعا دشوار است که بخواهم «فروشنده» را توصیف یا خلاصه کنم و حتی بگویم این داستان شخصا برای من چه معنایی دارد. همه چیز بستگی به چهارچوب ذهنی خاص مخاطب دارد؛ اگر به فیلم به عنوان یک تفسیر اجتماعی نگاه کنید، این عناصر را به خاطر می آورید، شاید فرد دیگری آن را به عنوان یک داستان اخلاقی و یا از زاویه دیدی کاملا متفاوت ببیند. آنچه می توانم بگویم این است که این فیلم یک بار دیگر به پیچیدگی های روابط انسانی بویژه درون خانواده می پردازد. **در آغاز فیلم، عماد و رعنا یک زوج معمولی هستند، آیا این دو شخصیت نمونه ای از ایرانی های متعلق به قشر متوسط جامعه هستند؟ عماد و رعنا یک زوج طبقه متوسط ایرانی هستند و نمی توان گفت آنها نماینده اکثریت زوج ها در این طبقه اجتماعی هستند. این شخصیت ها تنها به گونه ای خلق شده اند که مخاطب فکر نکند که آنها با بسیاری از افرادی که اطرافشان زندگی می کنند متفاوت هستند. آنها یک زوج معمولی با ویژگی های خودشان هستند اما خود را در شرایطی می یابند که ابعاد غیرمنتظره ای از شخصیت شان آشکار می شود. **عنوان اصلی فیلم یادآور نمایشنامه نوشته «آرتور میلر» است که عماد و رعنا در حال تمرین کردن ان با دوستانشان هستند. چرا این نمایشنامه را انتخاب کردید؟ زمانی که دانشجو بودم «مرگ فروشنده» را خواندم و بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتم، احتمالا به دلیل آن چه درباره روابط انسانی می گوید. این نمایشنامه بسیار غنی است که امکان چندین خوانش متفاوت از آن را ممکن می سازد. مهمترین بُِعد آن نقد اجتماعی از دوره ای از تاریخ است، زمانی که تغییر ناگهانی آمریکای شهری موجب نابودی یک طبقه اجتماعی شد. مردمی که نتوانستند خود را این تغییر سریع وفق دهند، خُرد شدند. از این نقطه نظر، این نمایشنامه با شرایط کنونی کشورم بسیار مشابه است. چیزها با سرعت سرسام آوری در حال تغییر هستند. یکی دیگر از ابعاد این نمایشنامه، پیچیدگی روابط اجتماعی درون خانواده و بویژه زوج متشکل از فروشنده و «لیندا» است. این فیلم علاوه بر جذابیت عاطفی، بسیار تکان دهنده است و مخاطب را به تفکر درباره پرسش های ظریفی وامی دارد. زمانی که تصمیم گرفتم بازیگران اصلی فیلم متعلق به یک گروه تئاتر باشند، اثر «آرتور میلر» خیلی برایم جذاب بنظر رسید تا جایی که به من اجازه داد رابطه ای موازی میان آن و زندگی شخصی زوج درون فیلم ایجاد کنم. عماد و رعنا روی صحنه تئاتر در نقش مرد فروشنده و «لیندا» بازی می کنند و در زندگی شخصی نیز بدون آن که متوجه باشند با مرد فروشنده و همسرش مواجه می شوند و باید برای سرنوشت آن تصمیم بگیرند. **شما از طریق تراس آپارتمان جدید شخصیت ها در فیلم چشم اندازی از توسعه آشفته تهران ارائه داده اید، آیا این چشم انداز شخصی شما از شهری است که در آن کار و زندگی می کنید؟ تهران امروز خیلی شبیه به نیویورکی است که «میلر» در ابتدای نمایشنامه توصیف می کند؛ شهری که چهره آن به سرعت در حال تغییر است و هر چیز قدیمی را نابود می کند، باغ ها و گلزارها جای خود را به برج ها می دهند. این دقیقا همان محیطی است که فروشنده در آن زندگی می کند و یک رابطه موازی دیگر میان نمایشنامه و فیلم است. تهران به سرعت و به شکلی دیوانه وار، آنارشیستی و غیرمنطقی در حال تغییر است. زمانی که فیلمی روایتگر داستان یک خانواده است، مسلما خانه نقش مهمی ایفا می کند. موضوعی که پیش از این در دیگر آثارم نیز توجه کردم، این بار هم خانه و شهر نقش اساسی در فیلم دارند.
شنبه ، ۱خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قانون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]