واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نگاهى به نمايش كانال كميل
در تئاتر به عنوان هنرى زنده آنچه بيش از هر چيز مخاطب را درگير مى كند و بر او تاثير مى گذارد و حتى او را مجذوب مى كند فضا است. البته منظور ما از فضا تنها آن فضاى ديدارى كه نمايش بر بستر آن شكل مى گيرد نيست، بلكه كيفيتى است كه از رابطه ميان اثر و مخاطب خلق مى شود، كيفيتى كه مخاطب و واكنش هايش بخشى از آن و عوامل و عناصر تشكيل دهنده يك تئاتر بخش ديگر آن هستند. در يك تئاتر عناصر بسيارى در كارند تا فضاى ناديدنى ميان تماشاگر و اثر خلق شود. اگر اين عوامل و عناصر در يك راستا قرار گيرند و آگاهانه عمل نمايند فضايى يكدست و تاثيرگذار به وجود خواهد آمد و اگر در تضاد و تخالف با هم قرار گيرد حاصل آن فضايى ناهمگون و بى تاثير است. بخش عمده اى از بسيارى از جنبش هاى كهن و نوى تئاترى بر پايه خلق اين فضا شكل گرفته اند و ايجاد اين فضاى درونى دغدغه عمده آن ها بوده است. از تئاتر كلاسيك و مفهوم كاتارسيس ارسطو گرفته تا نظريه هايى همچون تئاتر شقاوت آرتو و اجراهايى همچون هپنينگ ها و بسيارى از پرفورمنس هاى جديد. پس براى نقد و بازخوانى نمايشى كه بيش از هر چيز بر حس و نوستالژياى مخاطب تاكيد دارد بحث از عنصر فضا بحثى ناگزير است و حتى مى توان آن را كليد ورود به جهان نمايش دانست. نمايش كانال كميل اگر چه نمايشى عارى از تكنيك، فرم يا محتوا نيست اما بيش از هر چيز بر روابط خود با مخاطب و نوستالژياى او تاكيد دارد و از اين رو سعى در خلق فضايى دارد كه اين ارتباط حسى در آن ساخته شود. اين سعى در وهله اول و در همان گام نخست خود را در نمايشنامه نشان مى دهد. نمايشنامه «كانال كميل» براى ساخت فضاى مدنظر از دو ابزار مهم و عمده سود مى جويد. اين دو ابزار عبارتند از تكنيك فلاش بك و استفاده از زبان در جهت خلق فضا. هر چند فلاش بك تكنيكى است متعلق به داستان نويسى و استفاده از آن دشوارى ها و تمهيدات خاص خود را دارد اما نويسنده كانال كميل موفق مى شود به خوبى از اين تكنيك بهره بگيرد و مخاطبش را به شكلى مداوم به زمان گذشته و حال بكشاند و از اين راه فضايى دوگانه مابين عينيت و ذهنيت براى وى خلق كند. فضايى كه در دل خود هم از وهم و جنبه هاى رازآميز سود مى جويد، هم از جنبه هاى رازآميز و هم از واقعيت. اما آنچه ضربه اى اساسى بر اين فضاسازى دشوار وارد مى آورد همانا دومين ابزار نويسنده در اين متن يعنى زبان است. نويسنده در اين اثر سعى دارد از فرهنگ واژگان جبهه، اصطلاحات آن و بازى هاى زبانى آن بهره بگيرد اما از اين نكته بنيادى غافل مى ماند كه اين زبان تنها هنگامى مى تواند در بافت يك درام، ارزشمند باشد كه تبديل به زبانى دراماتيك شود و به عبارت ديگر بتواند آن را در خدمت اثر درآورد. اما اين زبان هرچند در لايه هاى رئاليستى اثر موفق عمل مى كند اما به رفت و برگشت هاى نويسنده از عينيت به ذهنيت و بالعكس هيچ كمكى نمى كند و حتى در بخش هايى كه مرتبط با بخش ذهنى اثر است لطمه اى جدى به آن مى زند.در حوزه اجرا اما كارگردان بيش از هر چيز تاكيد خود را بر ايجاد فضاى جنگ و مقايسه آن با فضاى پس از جنگ مى گذارد اما از تمام ابزارهاى موجود در اين راستا بهره نمى جويد و تنها به استفاده از تعدادى از آن ها اكتفا مى كند كه بارزترين آن استفاده وسيع و بعضا تكرارى از افكت و به خصوص افكت صوتى گلوله و خمپاره و. . . است كه به تنهايى از عهده انجام اين مهم برنمى آيند. تعدادى از مهم ترين عواملى كه كارگردان در ايجاد اين فضا از آن ها غافل مى ماند به شرح زير است: ۱- انتخاب سالن اجرا: يكى از مهم ترين وظايف هر كارگردانى انتخاب دقيق و آگاهانه سالن اجرا است چرا كه هر سالنى را نمى توان با فضا، چهارچوب و قواره هاى يك اجرا تطبيق داد. سالن اصلى تئاترشهر با آن زاويه ديد گسترده، فضاى باز و سن قاب صحنه اى چندان سالن مناسبى براى اجراى نمايشى درباره محاصره، تنگى جا و فضاى جنگ به نظر نمى رسد. ۲- طراحى صحنه و دكور: طراحى صحنه يكى از عواملى است كه نقش تعيين كننده در ايجاد فضا دارد، چه به واسطه رنگ ها، بافت ها و مصالح مورد استفاده در آن و چه به لحاظ امكانات حركتى كه در اختيار بازيگر قرار مى دهد. طراحى صحنه كانال كميل يك طراحى خطى و محدودكننده است و فاقد گوشه ها و زواياى لازم براى تنوع بخشيدن به بازى بازيگران و خطوط حركتى كارگردان است .لا بى كار مانده و بخش عمده اى از فضاى صحنه را نيز مى گيرد. ۳- نور: يكى از مهم ترين عوامل ايجاد فضا است كه روز به روز بر تاثير و اهميت آن در تئاتر روز دنيا افزوده مى شود تا جايى كه در برخى اجراها مى توان نور را خالق اصلى فضا لقب داد اما در كانال كميل نور به غير از روشن ساختن صحنه تقريبا بى استفاده مى ماند در حالى كه كارگردان مى توانست با بهره گيرى از فضاى جنگ و امكانات نور، جلوه هاى بصرى زيبايى در اثرش پديد آورد از جمله گلوله باران و. . . كه فضايى باورپذير و تاثيرگذار براى مخاطب خلق كند. ۴- بازيگرى و بازيگردانى: به لحاظ عنصر ارتباط و تاثيرگذارى ارتباطى شايد بتوان از بازيگر به عنوان مهم ترين عامل در خلق فضا نام برد. چرا كه تماشاگر بيش از هر چيز تحت تاثير بازيگر به دليل زنده بودن و رودررو بودنش قرار مى گيرد. اگرچه بازيگران كانال كميل، به لحاظ شخصيت پردازى، تفكيك شخصيت ها و يافتن ويژگى هاى رفتارى و گفتارى آنان موفق عمل مى كنند اما در القاى دو فضاى گذشته و حال و نشان دادن تحول شخصيت ها درمى مانند و بدين لحاظ به فضاى اثر لطمه اى جدى وارد مى آورند. ريتم نمايش «كانال كميل» در هنگام اجراى فضاى جنگ (فلاش بك ها) ريتمى تند و پرشتاب است و در زمان حال و عمليات يافتن اجساد ريتمى كند دارد كه اين جداى از تفكيك دو فضا تنوعى ريتميك به اثر مى بخشد. اما عناصرى همچون ريتم و افكت هاى صوتى به تنهايى نمى توانند فضاى اثر را جان ببخشند و تضاد عناصر تشكيل دهنده فضا در حوزه اجرا نيز باعث مى شود فضايى ناهمگون به وجود بياورد. به همين جهت كانال كميل در حوزه اجرايى نيز از القاى فضاى مدنظر درمى ماند و نمى تواند خلاء و كمبودهاى متن را در اين زمينه جبران كند.
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]