واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: انديشه - خداوند رنج؟
انديشه - خداوند رنج؟
پتر سينگر / ترجمه: عليمحمد طباطبايي: آيا ما در جهاني زندگي ميكنيم كه توسط يك خداي قادر مطلق، آگاه بر همه چيز و خير مطلق خلق شده است؟ مسيحيان اينگونه ميانديشند. با اين وجود ما هر روزه با دلايل قانعكنندهاي روبهرو ميشويم كه چرا اين ادعا بايد مورد ترديد قرار گيرد: در جهان ما ميزان قابلتوجهي از درد و رنج وجود دارد. اگر خداوند بر همه چيز آگاه است به خوبي از اين همه درد و رنج نيز مطلع است. اگر او قادر مطلق است پس ميتوانست جهاني خلق كند كه درد و رنج كمتري در آن وجود داشته باشد و اگر او خير مطلق و بيعيب و نقص است يقينا اين كار را انجام داده بود. پاسخ مسيحيان به اين ترديدها معمولا اين است كه خداوند قريحه آزادي اراده را به ما ارزاني داشته و بنابراين مسووليتي در اعمال شيطاني بشر ندارد. ليكن اين جواب نميتواند درد و رنج كساني را توضيح دهد كه در سيلابها غرق ميشوند، در حريق جنگلها كه توسط رعد و برق ايجاد شده ميسوزند و يا كساني كه در اثر گرسنگي و فقدان آب آشاميدني در يك قحطي بزرگ جان ميدهند. مسيحيان گاهي سعي ميكنند اين رنجهاي انساني را با اين سخن توضيح دهند كه تمامي انسانها گناهكارند و از اين رو مستحق سرنوشت بد خود هستند، حتي اگر قسمت آنها از زندگي در اين جهان بسيار وحشتناك باشد. ليكن نوزادان و كودكان نيز درست به مانند افراد بالغ احتمال دارد كه درد و رنج بسياري را متحمل شوند و بميرند و به نظر غيرمحتمل ميآيد كه آنها هرگز مستحق رنج كشيدن و مردن باشند. بازهم بعضي از مسيحيان ميگويند كه ما همگي وارث گناه نخستيني هستيم كه حوا هنگامي مرتكب شده بود كه خلاف دستور خداوند ميوه درخت دانايي را چيد و خورد. اما اين پاسخ بهطور تلويحي اشاره ميكند كه دانش چيز بدي است، نافرماني از اراده خداوند بزرگترين گناه است و كودكان اين گناه را از اجداد خود به ارث ميبرند و بحق به خاطر آن مجازات ميشوند. در روزگاران گذشته و هنگامي كه گناه نخستين نسبت به امروز بسيار جديتر گرفته ميشد درد و رنج حيوانات براي انديشه مسيحيت به يك معضل بهويژه بزرگ تبديل شده بود. فيلسوف فرانسوي قرن ۱۷ رنه دكارت اين مسئله را با راه چارهاي اساسي مبني بر اين كه حيوانات اصلا درد نميكشند مورد انكار قرار داد. او اظهارنظر كرده بود كه حيوانات چيزي بيش از سازوكارهاي ماهرانه نيستند و ما نبايد فريادها و تقلاهاي آنها را به عنوان نشانهاي از درد واقعي تلقي كنيم، درست مانند هنگامي كه ما زندگي ساعت را به عنوان نشانهاي از اين كه ساعت داراي آگاهي است نميدانيم. انسانهايي كه با سگ و گربه زندگي ميكنند تصور نميرود كه اين راه چاره دكارت را قانعكننده بدانند. ماه گذشته من در دانشگاه بيولا كه يك كالج مسيحي در جنوب كاليفرنيا است با يك شارح محافظه كار به نام Dinesh D’Souza درباره وجود خدا به مباحثه پرداختم. وي در ماههاي اخير خود را درگير بحثهايي با خدانشناسان سرشناس كرده است. اما او نيز در يافتن پاسخ متقاعدكننده براي پرسشهايي كه من در بالا آنها را مطرح كردم دچار زحمت زياد گرديد. ابتدا او چنين نظر داد كه چون انسانها براي هميشه در آسمان به زندگي خود ادامه خواهند داد پس گرفتار درد و رنج شدن در اين جهان خاكي در مقايسه با شرايطي كه ممكن بود ما فقط همين يك زندگي اين جهاني را داشته باشيم آنچنان اهميتي ندارد. اما اين پاسخ او نيز توضيح قابل قبولي براي اين پرسش كه چرا يك خداي قادر مطلق و بيعيب و نقص چنين چيزي را در اين جهان نسبت به بندگان خود روا ميدارد ارائه نميكند. حتي اگر درد و رنج اين جهاني از نظرگاه ابديت نسبتا بياهميت باشد، جهان ما بدون آن يا حداقل بدون بيشتر آنها مكان بهتري ميبود. (بعضي ميگويند ما براي آن كه قدر و ارزش شادماني را بدانيم پس بد نيست كه گاهي هم دچار درد و رنج شويم. شايد اينگونه باشد، اما در آن صورت ديگر نياز به اين همه درد و رنجي كه گرفتارش ميشويم نميداشتيم.) سپس دسوزا استدلال كرد كه چون خداوند زندگي را به ما ارزاني داشته، ما انسانها در وضعيتي نيستيم كه از بيعيب و نقص نبودن احتمالي زندگي خود شكايت كنيم. او مثال كودكي را به كار برد كه با يك دست ناقص به دنيا آمده است. به گفته او اگر زندگي خودش يك موهبت است، پس چنانچه در زندگي خود بسيار كمتر از آنچه مايل به داشتنش بوديم به دست آوريم، ظلمي هم به ما نشده است. در پاسخ او من اشاره كردم كه ما مادراني را كه به هنگام بارداري با نوشيدن الكل و مصرف مواد مخدر باعث نقص عضو در جنين خود ميشوند محكوم ميكنيم. اما چون آنها به كودكان خود حيات بخشيدهاند لابد مطابق با ديدگاه دسوزا آنها با مصرف مواد مخدر و نوشيدن الكل كار اشتباهي نكردهاند. در نهايت دسوزا همچون بسياري از مسيحيان ديگر كه در تنگنا قرار ميگيرند به اين ادعا عقب نشست كه ما نبايد انتظار داشته باشيم از دلايل خداوند براي خلق جهاني كه ميشناسيم سردربياوريم. اين درست به مانند آن است كه يك مورچه بخواهد به تصميمات ما انسانها پي برد، حال هر چقدر هم كه هوش ما در مقايسه با عقل بينهايت خداوندي ناچيز و كوچك باشد. (اين همان پاسخي است كه در شكلي شاعرانهتر در «كتاب ايوب» داده شده است). اما چنانچه ما انسانها در يك چنين شيوهاي از توان انديشيدن و ادراك خود كنارهگيري كنيم، آنگاه ميتوانيم به هر چيزي باور داشته باشيم.
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]