واضح آرشیو وب فارسی:پویش: باید نیروهای ملی نوعی تنظیم شوند که تحزب به معنی حقیقی و واقعی آن به وجود بیاید، باید مردم بتوانند واقعا به وسیله نمایندگان خود بر خود حکومت کنند. در مرحله کنونی، ملت سلطه حقیقی خود را تنها به وسیله حزب و یا احزاب متکی به اصول و مکاتب اجتماعی مشخص و معین می تواند انجام دهد.مهدی جعفری: «باید نیروهای ملی نوعی تنظیم شوند که تحزب به معنی حقیقی و واقعی آن به وجود بیاید، باید مردم بتوانند واقعا به وسیله نمایندگان خود بر خود حکومت کنند. در مرحله کنونی، ملت سلطه حقیقی خود را تنها به وسیله حزب و یا احزاب متکی به اصول و مکاتب اجتماعی مشخص و معین می تواند انجام دهد. این یکی از وظایف مهم عناصر ملی است و موفقیت در ادای این وظیفه تاریخی منوط به این است که رهبران و عناصر مترقی آن نباید در دنبال جریان های محلی یا جهانی بروند، بلکه باید ابتکار را در دست بگیرند. باید برای تمام شئون کشوری و اجتماعی نه فقط مطابق مکتب اجتماعی معین اصولی را پیروی کنند، بلکه نقشه منظم و مشروح داشته باشند. این نقشه ها نباید از تصورات و توهمات اشخاص یا فقط از حسن نیت ناشی باشد، بلکه افراد و کارشناسان با حسن نیت باید نقشه ها را از روی مطالعه دقیق و تجربی و احتیاجات روزانه و احتیاجات اساسی آینده مردم تهیه کرده باشند. باید مردم را مجهز به تربیت و دانشی کرد که بتوانند نان و آزادی را به دست آورده و از آن دفاع کنند.» این سخنان در دوران 8 ساله اصلاحات یا پس از انتخابات 92 بیان نشده، بلکه توسط یکی از فعالین ملی دوران حکومت پهلوی در سال های دور بیان شده است که شاید بیشتر منطبق بر شرایط امروز ایران باشد. اصلاحات مفهومی سیاسی است که با محافظه کاری متفاوت است و در مقابل انقلابی گری قرار می گیرد. در قرون 19 میلادی اصلاحات به عنوان یک راهبرد تعریف شده سیاسی در مقابل انقلابیون چپ گرا در اروپا تعریف شد اما این روزها برخی به اشتباه اصلاحات را بیش از آنکه در مقابل انقلابی گری بدانند در مقابل محافظه کاری معرفی می کنند. این در حالی است که در تمام مقاطع تاریخی بیشترین مرزبندی اصلاح طلبان در مقابل طرفداران انقلاب مطرح شده است. این اصلاحات مدنظر از دو منظر معرفی می گردد. برخی مانند کارگزاران سیاسی دوم خردادی بیشتر به ساختارگرایی اعتقاد داشتند و هنوز هم همین دیدگاه در اغلب اصلاح طلبان دیده می شود؛ ساختارگرایی به این معنی که برای انجام اصلاحات سیاسی بایستی لزوما وارد قدرت سیاسی شد و این اصلاحات را از بالا اعمال کرد. البته در این میان برخی کنش های متضاد با این کار نیز صورت می گرفت که باعث ایجاد کدورت با مراکز قدرت در ساختار سیاسی می شد که همین مساله همان رویکرد از اصلاح طلبی را هم عقیم کرد و با تلفیق شدن با عوامل دیگر به روی کار آمدن مجالس هفتم، هشتم و نهم و همچنین هشت سال دولت داری احمدی نژادی و سقوط همه جانبه کشور کشاند. البته برخی از تحلیلگران نیز با رد دیدگاه ساختارگرایی مطلق در اصلاح طلبی به اصلاحات از پائین از طریق آگاهی بخشی و فعال سازی نیروهای اجتماعی معتقدند که از طریق صندوق رای به اصلاحات از بالا نیز منجر شود. حال باید دید که جریان اصلاحات این دو خطر اساسی - قرابت عملی با انقلابی گری و استحاله شدن در ساختارگرایی مطلق - را در آینده چطور مدیریت و رفع خواهند کرد و چگونه خواهند توانست که این اقدام بسیار دشوار یعنی به رسمیت شناخته شدن در فضای قانونی و انجام اصلاحات از پائین و بالا را بصورت توامان حاصل کنند و بتوانند که حرکت های سیاسی را از نزاع های شخصی دور کرده و به تقویت کننده نان و اندیشه مردم ایران تبدیل کنند. این یادداشت پیش از این در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۳ در سایت خبری-تحلیلی سلام نو منشر شد.
پنجشنبه ، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پویش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]