تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فتوا دهندگان بزرگانِ دانشمندان‏اند و فقيهان پيشوايانى كه از آنان بر اداى پيمان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827490856




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ابوکوثر: جای انگشتر از آقا اذن جهاد خوا ستم - دولت بهار


واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: جانباز مدافع حرم گفت: دیگران به من می گفتند که از آقا انگشتر، چفیه و یا عبایشان را بگیر، اما من با خودم گفتم اکنون که دشمن تبلیغ می کند فاطمیون برای پول به سوریه می روند، از آقا اذن جهاد بگیرم تا بدانند ما برای چه به سوریه می رویم.به گزارش دولت بهار به نقل از فارس از مشهد، حمید شجاعی جانباز مدافع حرم که پنج شنبه گذشته نماهنگ (کلیپ) دیدار او و خانواده های دیگر مدافع حرم با رهبر انقلاب رسانه ای شد، امروز به همراه برادرش عنایت شجاعی که او نیز از رزمنده های لشکر فاطمیون است، به دفتر خبرگزاری فارس خراسان رضوی آمد و میهمان خبرنگاران این خبرگزاری بود. حمید شجاعی که نزد بچه های فاطمیون به ابوکوثر معروف است، در گفت وگوی 2 ساعته خود با ما، از چرایی رفتنش به سوریه و آنچه بر او و دیگر رزمنده های لشکر سرافزار فاطمیون گذشته است، سخن گفت. او همچنین ماجرای مجروحیتش و اینکه نزدیک بود به اسارت نیروهایی جبهه النصره در بیاید را برای ما تعریف کرد. حمید شجاعی حتی از غذاهایی که آنجا می خوردند نیز برای ما گفت. اینکه آنها ظهرها خورشت «وحشت» داشتند و تروریست ها غذاهای بسته بندی شده اماراتی و سعودی. این جانباز مدافع حرم از قیمت جانش هم برای ما گفت. اینکه چند دلار می ارزد تا انسان جانش را اینگونه کف دستش بگذارد و به چند قدمی تروریست های جگرخوار برود. لحظات پایانی گفت وگوی ما با ابوکوثر نیز به دیدار او با رهبر معظم انقلاب و حس و حال او در این دیدار اختصاص داشت. در ادامه بخش کوتاهی از قسمت پایانی این مصاحبه را می خوانید. مشروح گفت وگوی ما با این جانباز مدافع حرم و برادر رزمنده او به زودی منتشر می شود. فارس: از دیدار خود با رهبر انقلاب بگویید شجاعی: یک روز به ما زنگ زدند و گفتند که بیت رهبری از ما خواسته تا به یکی از هتل های اطراف حرم برویم. اصلاً نگفتند می خواهیم با آقا دیدار کنیم. من بودم و مادر و سه نفر از خواهرانم. همسر و فرزندم در یک سفر زیارتی بودند و نتوانستند با ما همراه شوند. سر و وضع درستی هم نداشتم. همه لباس هایم در منطقه جا مانده بود. وقتی داخل هتل شدیم، گفتند باید برویم حرم. به ایست و بازرسی حرم که رسیدیم یکی از بچه های خودمان گفت داریم میریم دیدار آقا. گفتم خوب برادر من لااقل می گفتی تا سر و وضعم را درست تر می کردم! رفتیم جلو و اول هم از من بازرسی کردند. عصایم را ابتدا دادند اما بعد گرفتند. البته شانس ما آسانسور بود. رفتیم بالا. وقت نماز بود. حضرت آقا آمدند. ما در ردیف دوم ایستادیم و به ایشان اقتدا کردیم. بعد جلسه سخنرانی شروع شد. آقا صحبت های خودشان را شروع کردند و همان حین بود که نام من را خواندند. فارس: فکر می کردید اسم شما را صدا بزنند؟ شجاعی: نه، هیچ برنامه ای هم برای لحظه مواجه شدن با ایشان نداشتم. فقط چیزی که رسم شده بود و دیگران هم به ما می گفتند این بود که از آقا انگشتر، چفیه و یا عبایشان را بگیر. اما با خودم گفتم حالا که اسم مرا صدا زدند بروم به جای این چیزها از آقا اذن جهاد بگیرم. این همه در رسانه های دشمن تبلیغ می کنند که فاطمیون برای پول به سوریه می روند حالا وقتش است که اذن جهاد بگیرم تا بدانند ما برای چه به سوریه می رویم و دیگر از این حرف ها نزنند. محافظ عصایم را گرفته بود و من از دست او ناراحت بودم. محافظ که آمد زیر بغلم را بگیرد گفتم نمی خواهد لطف کنی! این یک قدم را با یک پا که هیچ با سر هم شده می روم. بنده خدا هیچی نگفت. همینطور یک پا و لی لی کنان خودم را به حضرت آقا رساندم. حضرت آقا رویم را بوسیدند. گفتند کجا مجروح شدی؟ گفتم نبل و الزهرا. گفتند پس بگذار یک بار دیگر هم رویت را ببوسم. آقا هم دست من را گرفته بودند و رها نمی کردند. محافظ هم از آن طرف آرنجم را گرفته بود و می کشید که مثلاً دستم را رها کنم. همینطور آرام برگشتم نگاهش کردم گفتم والا حضرت آقا دستم را رها نمی کنند! که آقا نگاهی به او انداختند و بنده خدا عقب رفت. همینطور تا آخر دستم در دست آقا بود. آقا گفتند وضعیت پایت چه طور است؟ که گفتم خوب است خدا رو شکر. بعد گفتم من فقط یک درخواست دارم از شما و اینکه مادرم را راضی کنید دوباره پایم خوب شد به جبهه بروم که گفتند نه من نمی گم! یک نفر از جمعیت صدا زد و گفت آقای شجاعی پدرش شهید شده و برادرش هم الان در منطقه است. آقا وقتی متوجه شرایط شدند دوباره گفتند نه من نمی گم. همین که ما توانستیم رهبر تمام مسلمین جهان را ببینیم و ایشان نیز صبر کنند و با لبخند به سخنان ما گوش کنند، خیلی باعث افتخار ما افغانستانی ها بود.


سه شنبه ، ۲۸اردیبهشت۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن