واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
مرگ ماهی؛ وقتی تریلوژی مرد وبلاگ > تهرانی، مهدی - ساختن سهگانه یا تریلوژی برای برخیها در سینمای ایران مد شده است. شاید اینگونه میخواهند ره صدساله را یک شبه بروند و یا اینکه بیشتر خود را مطرح کنند. حال اگر این روایتهای سهگانه فیلمهای دندانگیر و با بضاعتی باشد که خوشا به حال سینمای ایران و خون تازهای که بدان حیات ببخشد. اما متاسفانه عمدتا چنین نیست.
سيد روح الله حجازي حالا يه تريلوژي در كارنامه حرفهاي خود ثبت كرده است. كارگردان جواني كه در ادامه فيلم " زندگي خصوصي آقا و خانم ميم" و "زندگي مشترك آقاي محمودي و بانو" حالا با ساختن " مرگ ماهي" سه گانه خلق كرده است. مرگ ماهي در ادامه دو فيلم قبلي حجازي در باره چالشهاي اعضاي نزديك يك خانواده است. اما كارگردان به جاي اينكه به ظرايف روابط دروني خانواده بپردازد فقط سر در كليات داشته است. و نتيجه فاجعهآميز از كار درآمده است. داستان از اين قرار است كه مادر يك خانواده از دنيا ميرود. او كه در روستايي دورافتاده در شمال ساكن بوده وصيت عجيبي كرده است و آن اينكه سه روز بعد از فوتش به خاك سپرده شود. فرزندان كمكم به محل زندگي مادر ميرسند و تا انجام مراسم دفن چالشهايي بينشان ايجاد ميگردد.. برف روي شيرواني داغ و يك حبه قند را در كنار فيلم مادر بگذاريد. طبيعي است كه فيلم مادر ساخته كارگردان فقيد سينماي ايران علي حاتمي به يك كالت تبديل شده است اما خوشبختانه دو فيلم ياد شده يك رونمايي به روزتر از اين فيلم داشتند. مرگ ماهي يك اثر بي رمق و كپي كاري مغشوش از چنين روايتي است. اين سردرگمي از همان آغاز فيلم شروع ميشود. اول اينكه وقتي فرزندان با سروشكل كمي تا قسمتي متمول و نوكيسه خود به زادگاه مادري ميرسند؛ گويي به غربت آمدهاند. آيا اين پنج فرزند( دو دختر و سه پسر) اصلا به مادرشان در اين سالها سر نزدهاند؟ كودكيشان را آنجا سپري نكردند؟ آيا اصلا وصيت مادر عقلاني و منطقي و مهم تر از همه حقيقي است تا راهي باشد براي پيش هم ماندن فرزندانش كنار هم يا اينكه حقه و حيلهاي است كه پرستار سرو شكل داده؟ هرچه باشد در وصيت مادر نصف اموال به پرستار ميرسد. اين ها همه حرفها و كلامهايي است كه در روايت فيلم سر به مهر ميماند. در حقيقت در مرگ ماهي معلوم نيست عناصر داستان و مركز ثقل آن روي يك چه بنايي شكل گرفتهاند؟ تكرار حرفها و آمد و رفتهاي شخصيتهاي فيلم جلوي دوربين جز سردرگمي چيزي بدنبال ندارد. فرزندان باهم اختلاف داشته و روابطي سرد با يكديگر دارند اما هرگز معلوم نميشود علت اين سردي چيست؟ مهمتر اينكه چرا نسبت به مادر اينهمه بيتفاوت بودند؟ آيا مادر نسبت به آنها كم لطفي داشته يا فرزندان هركدام به دنبال زندگي خود رفتهاند و او را در روستايي دورافتاده تنها گذاشتند؟ تمام اين سئوالات بي پاسخ است. فقط روند يقهگيري در طول فيلم قابل مشاهده است. آن برادر به اين خواهر ميتازد و ديگري يه كنايه آن ديگري را تحقير ميكند و همين روند كشدار و سست و بيمنطق مدام ادامه پيدا ميكند. از اين گذشته كارگردان آمده و به كل؛ عنصر درام را از فيلمش حذف كرده و هيچ انگاره ديگري نيز برآن جايگزين نساخته است. مرگ ماهي نه محوريت شخص دارد و نه محوريت داستان. فرم نيز در اين فيلم مغشوش است. مگر ميشود درام را از يك فيلم بگيريد و هيچ چيزي جز ادعاي كارگردان جايگزينش نكنيد. داستان كه روي هواست و جسد مادري بر روي زمين باقي مانده و فرزندان يا مشغول يقه گيري هستند و يا با تفاوتي عجيب و غريب يادگاري هاي معنوي مادر مانند مهر و تسبيح را از هم ميقاپند. وقتي داستاني نيست؛ شخصيتها نيز بي معني ميشوند. علي مصفا و نيكي كريمي كم مانده فقط همديگر را بكشند از بس باهم اختلاف دارند. اما هيچ ردپايي از اين اختلاف در فيلم وجود ندارد. همين روند درباره جدايي مصفا از همسرش و همچنين نوع رفتار رامين و كريمي نيز وجود دارند. هيچ پيشينهاي از هيچ كس در مرگ ماهي وجود ندارد. مرگ ماهي فيلمي ضعيف و مغشوش و سرشار از خودنمايي كارگرداني است كه اگرچه تقريبا تركيبي از بازيگران خوب و عوامل فني ممتاز را گرد خود فراهم آورده اما در نتيجه به هيچ دست يافته است.
کلید واژه ها: نقد فیلم -
سه شنبه 28 اردیبهشت 1395 - 12:42:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]