تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814697754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر و ادبیات هیچگاه مهجور نبوده اند و نخواهند بود/ ادبیات نیازمند آشتی با عموم مردم است - پایگاه خبری تحلیلی هم نوا


واضح آرشیو وب فارسی:هم نوا: امروزه ادبیات نیازمند آشتی با توده و عموم مردم است.خیلی ها شاید بعد از دوران مدرسه و دانشگاه هیچ گاه کتاب شعر یا رمانی در دست نگرفته اند. ایجاد قفسه های کتاب شعر کوتاه، هایکو، داستان کوتاه و غیره در اماکن عمومی خصوصا مترو و ایستگاه های اتوبوس ایده بسیار خوبیست که در صورت عملی شدن می تواند نقش بسیار مهمی در شکل گیری فضایی کاملا ادبی و هنری در میان عموم مردم داشته باشد.پایگاه خبری تحلیلی هم نوا در طول فعالیت خود، هر هفته گفتگویی با شاعران شمال غرب کشور به منظور معرفی و اثرهای چاپ شده آنها ترتیب داده است. در ادامه این گفت و گوها، این بار به سراغ ائلچین حسن زاده، شاعر جوان ماکویی رفتیم که ماحصلش گفت و گویی است که در مطلب زیر می خوانید. *لطفا در مورد زادگاهتان،از کودکی و دوران نوجوانی خودتان شرح دهید؟ اینجانب متولد سوم فروردین 1369 در شهرستان ماکو از توابع استان آذربایجان غربی هستم. دوران کودکی و نوجوانی خود را در همان شهرستان سپری کرده و از سال 84 تا 87 دوران متوسطه تحصیلی را در شهرستان ارومیه به پایان رسانده و از همان سال در تبریز تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حسابداری آغاز کرده و پس از اتمام دوران کارشناسی و خدمت سربازی هم اکنون ساکن شهر تبریز و دانشجوی ترم آخر رشته مدیریت اجرایی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علوم و تحقیقات هستم. *از حس اولین علایق و استعدادهای خود در شعر و شاعری و هنر برایمان بگویید؟ طبیعت و اتمسفر اطراف در ایجاد تفکرهای شاعرانه و عارفانه تاثیر به سزایی داشته و باید گفت: همیشه نوعی همسویی شدید میان شاعر و طبیعت اطراف وجود دارد. از همان دوران کودکی طلوع اولین لحظه ی آفتاب،شنیدن صدای کلاغ ها در بامداد، خط راست سطح دریاها، جمع شدن پشه ها دور نور چراغ ها و هزاران هزار ارتباط فلسفی-هنری بین تخیل کودکانه و طبیعت اطراف که هریک تک به تک برایم بسیار جذاب و لذت بخش بودند ذهنم را به خود مشغول می ساخت. مادرم زمانی که دوازده سالم بود اشعار ترکی شهریار(حیدربابایه سلام) را از حفظ برای من می خواند و با دیدن استعدادهای ذاتی ام اولین مشوق من برای نوشتن شعر و بعدها کار با هنر موسیقی شد. *نظرتان راجع به هنر شعر چیست و آیا غیر از شعر فعالیت دیگری هم انجام می دهید؟ از دیدگاه من شعر همچون الماسی گرانبها بر روی تاج هنر ادبیات است آنچنان که ویلیام فاکنر رمان نویس و شاعر مشهور آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1949 اقرار می کند” من یک شاعر شکست خورده ام. شاید هر رمان نویسی اول دوست دارد شعر بنویسد، می فهمد نمی تواند و بعد داستان کوتاه را امتحان می کند که پس از شعر دشوارترین قالب است و وقتی در آن هم شکست خورد، به سراغ رمان نویسی می رود.” من شعر را به صورت حرفه ای ادامه می دهم و به خاطر علاقه شدیدم هر ازگاهی داستان کوتاه هم می نویسم. موسیقی و به خصوص ساز اسرار آمیز پیانو دومین تخصص و علاقه ایست که من دارم. از سال 88 تا 90 به همراه استاد و رفیق دوران دانشگاهی “زنده یاد سید علی قریشی” به صورت نیمه حرفه ای و از سال 93 به صورت حرفه ای و آکادمیک شروع به یادگیری این ساز کرده ام. *به نظرتان می توان کاری با ادبیات کرد که دیگر شعرمان مهجور نباشد؟ شعر و ادبیات هیچگاه مهجور نبوده اند و نخواهند بود. اگر دقت کرده باشید در دیالوگ ها و مکاتبات روزانه، کاربرد مخفی و پرتاثیر شعر برایتان بسیاد مشهود خواهد بود؛ آنچنان که همچون تیر خلاصی در آخر جمله ها به گوش و چشم شنونده یا خواننده پرتاب می شود و نفوذ کلام و قلم را چندین برابر می کند. ضرب المثل ها، تک بیتی ها و حتی شعارها، سالها میان زبان و گوش مردم رد و بدل شده اند که به نظر من خود گواهی عمیق بر قدرت این هنر اصیل و با ریشه است. *به نظرتان شاعران برای بالا بردن سطح سواد فکری مخاطبان کاری کرده اند؟ به نظر من شاعر مسئول بالا بردن سطح فکری مخاطب نیست.سطح سواد مخطبان در برابر تالیفات مولفان طبقه بندی می شود. هر طیف، باسواد و اندوخته فکری و ذهنی متفاوت و علاقه ذاتی به سمت یک سبک شعر،ادبیات و حتی ژانر هنری خاص می رود. *در شعر چقدر به معنا و مفهوم اهمیت می دهید؟ مفهوم در شعر به مثابه وجود یک گلوله ی جنگی در سلاح است. شعر بی معنا گلوله ای مشکی است که به هدفی ناپیدا در تاریکی شلیک می شود و تنها شاید صدایش چند ثانیه ی گوش خراش برایمان به ارمغان بیاورد. مفهوم و معنا، پایه و اساس و شالوده اصلی در یک شعر یا متن هستند و من تا جایی که در خود توان بوده کوشیده ام از طریق مفهوم و لایه های زیرین شعر با مخاطب ارتباط معنایی برقرار کنم. *آیا زبان ساده و روان شعر در جذب مخاطبان یا همزاد پنداری برای بازگویی صریح مفهوم و معنا موثر است؟ بله! زبان ساده و روان و به اصطلاح تصفیه شده نقش به سزایی در انتقال مفهوم یک مقصود از یک نویسنده به مخاطب دارد. مفاهیم بسیار عمیق و پر محتوا از طریق زبان ساده و روان به راحتی قابلیت انتقال به مخاطب را دارند. به طورکلی هدف از نوشتن و خواندن، ایجاد یک لینک انتقال مفهومی مابین نویسنده و مخاطب می باشد و هرچه قدر درک مفهوم متن راحت تر باشد سرعت و قدرت این انتقال نیز بیشتر خواهد بود. *از نقش و تاثیر تکنولوژی در ادبیات و شعر و شاعری برایمان بگویید به نظر من تکنولوژی نقش بسیار مهمی در توسعه دسترسی به منابع و رفرنس های غنی هنری علی الخصوص ادبیات داشته است و با فشردن دکمه اینتر روی کیبورد کامپیوتر می توانیم به دنیایی از منابع در اینترنت دسترسی پیدا کنیم. علاوه بر تولید و طبقه بندی منابع شاخص و ضروری، تکنولوژی با ایجاد انواع رسانه های جمعی از جمله فیسبوک، اینستاگرام و یا کانال تلگرام مدیایی بسیار قوی جهت ارائه خروجی های دنیای قلم و کاغذ ایجاد کرده است. با همه این احوال دنیای مجازی کمی غیر واقعی تر از دنیای حقیقی است و به نظر من هم مولف و هم مخاطب نباید ارتباط متنی –ادبیاتی خود را با قفسه کتاب قابل لمس اتاق قطع کنند *چقدر در آثار شاعران جهان می اندیشید؟به سادگی که از کنارشان رد نمی شوید؟ هر انسان حقیقتی مجزا و به خصوص در دنیاست و برای شنیدن و درک کردن هفت میلیارد حقیقت و احساس متفاوت، گوش ها و چشم هایی همیشه بوده اند. هر شاعر در هر نقطه جهان با احساس و فرهنگ و تفکری خاص، تخیلات و درون مایه های ذهنی خود را به رشته ی تحریر در می آورد و کلمات ذوب شده از ناخودآگاه شاعر به کاغذ با درنوردیدن مرزهای ملل به چشم و گوش سایر مردم جهان می رسد. ناظم حکمت پدر شعر نوین ترکیه در سال هایی که در حبس به سر می برد شعرهایی که در زندان می نوشت که ترجمه گشته و بعد از یک هفته در روزنامه های مطرح ادبی آن زمان فرانسه به چاپ می رسید. ترجمه پلی است از زبان مبدا به مقصد که می توان با استفاده از این ابزار آثار تمامی شاعران جهان را خواند و با احساس و تفکر آنها آشنایی بیشتری پیدا کرد و از هزاران کیلومتر مسافت با آنها به همزادپنداری پرداخت. *کاش می شد از کتاب های شعر در مکان های عمومی یعنی مترو و اتوبوس استفاده کرد. به امید آنکه مردم روزی با ادبیات و شعر امروز آشنا شوند. نظری در این مورد دارید؟ ایده ی بسیار عالی و در خور توجهی ست. امروزه ادبیات نیازمند آشتی با توده و عموم مردم است.خیلی ها شاید بعد از دوران مدرسه و دانشگاه هیچ گاه کتاب شعر یا رمانی در دست نگرفته اند. ایجاد قفسه های کتاب شعر کوتاه، هایکو، داستان کوتاه و غیره در اماکن عمومی خصوصا مترو و ایستگاه های اتوبوس ایده بسیار خوبیست که در صورت عملی شدن می تواند نقش بسیار مهمی در شکل گیری فضایی کاملا ادبی و هنری در میان عموم مردم داشته باشد. *یک شاعر علاوه بر سواد ادبی باید در سایر علوم همچون فلسفه و روانشناسی و غیره نیز مطالعه داشته باشد. نظرتان راجع به این مقوله چیست؟ نویسنده قبل از نوشتن شعر یا هر متن ادبی، حتما باید یک مطالعه گر کتاب و پژوهشگر متن ادبی باشد. اورهان پاموک برنده ی جایزه نوبل ادبیات سال 2006 در مصاحبه خود اقرار می کند که موفق ترین روز من، روزی بود که شش ساعت مطالعه می کردم و یک پاراگراف می نوشتم. مطالعه شعر، رمان،کتاب های فلسفی و در کل، مطالعه تمامی آثار چاپ شده علوم انسانی جهان، دید و جهان بینی و قدرت کشف شاعرانه نویسنده را گسترده و بسیار بسیط می سازد. *موضوعات شعری شما بیشتر راجع به چه مقوله هایی هستند؟ تا به امروز موضوع خاصی را جهت سوژه همیشگی اشعارم قرار نداده ام. شاعر آنچه را که در محیط اطراف خود احساس می کند و بر وی اثر می گذارد،در ناخودآگاه خود پالایش کرده و با به کارگیری قدرت شاعرانگی سعی در انتقال آن احساس به دیگران را دارد. احساس خشک یا به اصلاح دروغ شعری در متن، منجربه خود فریبی شاعر و هدف قرار دادن شعور مخاطب می شود. شاعر هر آنچه را که زیسته و احساس کرده باید بنویسد به طور رئال و به دور از هرگونه دروغ پردازی. *آیا روح موسیقی در کارهای شما متبلور است؟چقدر با هنر موسیقی آشنایی دارید؟ تقریبا از زمانی که با هنر انس پیدا کردم موسیقی و ادبیات هردو همچون دو کالبد روح و جسم در درونم بوده اند. بارها و بارها برایم اتفاق افتاده که با شنیدن یک آهنگ بی کلام،شعری در قالب همان فضای موسیقی نوشته ام و یا با خواندن یک شعر یا داستان کوتاه با پیانو دست به بداهه نوازی زده و قطعه ای جدید ساخته ام. تا به امروز پیانو و شعر دو رکن جداناپذیر از هنر برایم بوده اند و نقش به سزایی در ابراز احساسات درونی ام داشته اند. *در حال مطالعه چه کتاب هایی هستید؟ این روزها مشغول مطالعه ی کتاب مکتب های ادبی تالیف رضا سید حسینی و همچنین کتاب نقش مرکز غیبی تبریز در انقلاب مشروطیت ایران به قلم زنده یاد کتر صمد سرداری نیا هستم. *به نظر شما وضعیت نشر کتاب در ایران چگونه است؟ سال 93 نشر کتاب در حوزه ادبیات در مقایسه با سال 92رشدی تقریبا 35 درصدی و بسیار چشم گیر داشت. ولی پروسه نشر پروسه حساس و بسیار حیاتی برای ادبیات یک مرز و بوم و زبان است. با باندبازی های نشری،کتاب سازی و چاپ هر کتابی بدون بازخورد طیف الیت ادبی جامعه، با تکرارکاری های بی ثمر و کپی کاری های مودبانه، کاغذها تبدیل به آفت بی زبان کتاب ها و محکوم به خاک خوری در قفسه های کتابفروشی می شوند. به همین سبب باید در پروسه ی قبل از نشر و چاپ، ممیزی های متخصص به ادبیات با دقت و بعد از موشکافی های بسیار دقیق و ضروری مجوز لازم جهت چاپ و نشر کتاب را صادر کنند تا بلکه کیفیت کم عالی، جایگزین کمیت زیاد ضعیف بشود. *وضعیت ادبیات در آذربایجان را چگونه تحلیل می کنید؟  ادبیات و میزان چاپ کتاب در خطه آذربایجان به زبان ترکی در مقایسه با وضعیت ادبیات کشور و زبان فارسی،کیفت ضعیفی دارد. البته اگر کمی بیسیک و ریشه یابانه تر به مسئله نگاه کنیم خواهیم دید که دلایل بسیار مشهودی باعث عدم رشد در خور شایستگی های این زبان غنی شده است. متاسفانه این زبان به صورت آکادمیک تدریس نمی شود و عدم وجود رسانه های جمعی اطلاع رسان به زبان مادری،خود عاملی بسیار پر اهمیت است که با ایجاد اختلال در یادگیری و تالیف آثار بی نقص باعث جلوگیری از آموزش و همچنین تربیت مخاطب حرفه ای درادبیات این زبان می شود که تهدیدی بسیار خطرناک بر پایه های رشد و توسعه ی زبانی آن است. *نظرتان راجع به شعر مصرفی و بحران مخاطب در ادبیات چیست؟ اشتیاق به شعر و شاعری در اکثر طبقات جامعه باعث افزایش گرایش به تولید و و عرضه ی این سبک از هنر و ادبیات گشته است. ولی مخاطب در کل به دنبال اغنا و ارضای عواطف و احساسات درونی خود است و هر طیفی از مخاطب به دنبال سبک و شیوه های گفتاری نوشتاری گوناگون از مولف هستند. کسی شعر اجتماعی می خواند،کسی شعر سیاسی، کسی شعر عاطفی. یک مولف و هزاران سلیقه متفاوت مخاطب. از دیدگاه من طیف اکثریت مخاطب امروز، دریافت بهینه ای از مفهوم شعر به عنوان یک اثر هنری را ندارد. نگاه داد و ستدانه و توقع گرایانه به شعر و شاعر و ادبیات و همچنین تنها رضایت دادن به مضامینی که مورد سلیقه و پسند آنها باشد باعث مصرف گرایی شعری و ضعف عنصر شعری و هنر می شود. مولف هیچگاه نباید در اختیار و اسیر توقعات تفکری و احساسی مخاطب قرار بگیرد. در شرایط ادبیات امروز جهان،شاعر پاسخگوی سوال نیست بلکه پرسشگری چالشگر است. بسیاری از شاعران امروز نگران از دست دادن مخاطبان عمومی بازار شعر مصرفی هستند و دغدغه از دست دادن این مخاطبان رفته رفته عنصر شعری و هنری را بسیار ضعیف تر می کند. این دسته از شاعران در میان تشویقات و خماری چه چه و به به توده ای به سفارش غیر مستقیم همین مخاطبان اشعاری را به بازار عرضه می کنند که از نظر هنری و کیفی بهره بسیار کمی دارد. برای حل بحران مخاطب و موضوع درون مایه شعر در طول زمان باید رفته رفته میان مردم و شعر پرمحتوا آشنایی زدایی کافی انجام بگیرد تا هم شاعر بی قید و بند بنویسد هم عنصر هنری شعر تضعیف نشود. *شما دستی هم بر آتش ترجمه دارید. از ترجمه هایتان بگویید. آیا شعر ترجمه شده در القای روح زبان مبدا در زبان مقصد موثر است؟ ترجمه کاریست بسیار شیرین و جذاب و در عین حال پر ریسک و مسولیت پذیر.انتقال مفاهیم گفتاری و نوشتاری و ایجاد یک پل و لینک ارتباطی بین دو فرهنگ و دو زبان کاریست بسیار دشوار و حساس.انتقال روح کلامی شعر و مفهوم از زبان مبدا به زبان مقصد حوصله و دقت بسیاری را میطلبد.شعر،ماه عسل و رستاخیز کلمات در هنر ادبیات میباشد و مترجم مستلزم به داشتن تخصص کافی و تسلط کامل برای برگرداندن یک مفهوم و احساس از یک زبان به یک زبان دیگر می باشد.پایبندی به متن در حین تلاش جهت انتقال احساس ادبی و شاعرانه،اصلی است که من در تمامی ترجمه هایم از زبانهای فارسی،ترکی استانبولی و ترکی آذربایجانی بر آن تاکید کرده ام و خود را ملزم به رعایت آن دانسته ام.”عاشقانه های دیو چشم آبی” اولین تجربه چاپ ترجمه من خواهد بود که این کتاب شامل شرح مفصلی از زندگانی عاشقانه ناظم حکمت و ترجمه حدود بیست عدد از مکتوبهای ناظم به همسرش پیرایه می باشد که از زبان ترکی استانبولی به دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی ترجمه شده است. دو نمونه شعر ترکی و فارسی از ائلچین حسن زاده  و یک نمونه شعر ناظم حکمت از ترکی استانبولی به فارسی شعر ترکی: ماریا حالیمی سوروشما گیله سی یالانی یوخ بیرآز کئفسیزم ،بیرآزدا کئفلی باغیشلا منی قاداسی دون گئجه اوشویوردوم شکیللرینی یاندیریب… اللریم قیزیشدی بیر آز شعر یازدیم سنه سن دئمه آلزایمئر گؤزل درد ایمیش سئودیغین اینسانلارین گیزلی اونودولماسی سسلرینین قولاقلاردان سیلینمه سی و بیر عؤمور کیمسه سیز سس سیز یاشاماق… ماریا! وئر ساچلاریندان کندیر هؤرسون آل آروادی بوغ بو شاعیری تئلینله کس نفسینی،کس بو سسینی آت جمده یینی قوجا پیشیکلره یه قورتار بالیق دوداقلارینلا کؤهنه-کیلاسیک سئوگیمیزی و یاشاسین منسیز،سیز سنسیز ساچ هؤروک کندیرین یاشاسین ارینله سئویشدیغین آنلار منی اونوتدوغون لحظه یاشاسین من سندن یوخ،غوربتدن یوخ دونیادان چوخ یئددی میلیارد اینسانلاردان بئزمیشم! شعر فارسی: “تقدیم به روح بزرگ استاد شهرام شیدایی” کمی سکوت لطفا! چراغها را خاموش کنید و این شعر را جز خود،برای کسی نخوانید خورشید که غروب میکند سایه ام می ترسد و ساعتها در خیابان به دنبال من میگردد تاریکیِ شب بسیار جای عجیبیست هرشب سایه هایمان در قعرش به خواب میروند همه چیز این جهان صدا دارد کوه صدا دارد،درخت صدا ،آتش صدا حتی آب باتمامی آرامشش گاهی خشمگینانه فریاد میزند همه ی ما در قلبهایمان چاله هایی عمیق تر از چاه نفت داریم که طولانی ترین قبرستانهای عمودی این سیاره اند و انسانهایی درآن،ساعت دوازده شب به آتش کشیده میشوند کمی سکوت لطفا! من از صداها وحشت دارم گوشهایم را گاز میگیرند سکوت فریادیست که در حنجره ها تیرباران شده باورتان میشود؟من یکبار صدای سکوت را شنیده ام آن روز در ساحل صدفی در گوشم گذاشتم و در دریایی به عمق یک لیوانِ وودکا غرق شدم بتهوون گوشهایش را گرفته بود و مست فریاد میکشید احمق!چیزی نگو! سکوت زیباترین فریاد زندگیست…! نمونه ای از ترجمه شعر ناظم حکمت به زبان فارسی: چه زیباست به یاد آوردنت میان خبرهای مرگ و پیروزی در زندان آنگاه که عمرم از چهل سالگی گذشته چه زیباست به یاد آوردنت روی یک پارچه ی آبی رنگ که دست و گیسوانت فراموش گشته در آن با وقار و سنگینی اش درون جانم خاک استانبول سعادت عشق ورزیدن به تو همچون وجود یک شخص دیگری است درون تنم رایحه ی گلبرگهای شمعدانی که بر سرانگشتانت جامانده آرامش یک روز آفتابی و دعوت تنت که با خطوطی سرخ و زرد رنگ جدا گشته اند ازهم درون یک تاریکی عمیق و سوزان چه زیباست به یاد آوردنت به هنگام نوشتن از تو در زندان لحظه ای که به پشت دراز کشیده ام و به تو فکر میکنم به حرفی که فلان روز در فلان جا زدی خودش که نه دنیای ناز و عشوه اش چه زیباست به یاد آوردنت بار دیگر باید از چوب چیزهایی کنده کاری کنم برایت یک کشو یک انگشتر باید یک ابریشمی نازک سه متری ببافم و همان لحظه که یکباره از جا بلند میشوم در حالی که میله های زندان را در دست گرفته ام شعرهایی که برایت نوشته ام را به سوی سپیدی و نیلگونی آزادی با هیاهو فریاد خواهم کشید چه زیباست به یاد آوردنت در میان خبرهای مرگ و پیروزی در زندان آنگاه که عمرم از چهل سالگی گذشته گفت و گو: زینب فرجی


دوشنبه ، ۲۷اردیبهشت۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هم نوا]
[مشاهده در: www.hamnava.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن