واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مجاهدان مؤتلفه اسلامي، اولين شهيدان نهضت امام خميني
گروه سياسي: حسنعلي منصور براي تصويب و اجراي قانون ننگين كاپيتولاسيون تلاش زيادي از خود نشان داد و فرياد حقخواهي امام خميني (ره) در اعتراض به اين قانون را با تبعيد آن حضرت به تركيه پاسخ گفت كه بالاخره توسط چهار مجاهد موتلفه اعدام انقلابي شد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) امروز 26 خرداد سالروز شهادت 4 تن از فرزندان حزب موتلفه اسلامي است كه در دفاع از هويت اسلامي مردم ايران شربت شهادت نوشيدند. اين مقاله به نحوه شكلگيري، مبارزه و شهادت آنها ميپردازد.
پس از حادثه فيضيه و قيام خونين 15 خرداد 1342، عدهاي از متدينين و چهرههاي موجه بازار تهران به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه سياسي با رژيم شاه بيفايده است و بايد براي براندازي آن فكري كرد و تنها راه آن نيز اقدام مسلحانه عليه رژيم و عناصر اصلي آن است.
لذا تعدادي از اين افراد دست به تركيب و تلفيق شش هيئت مذهبي مهم و داراي گرايش سياسي از ميان هيئتهاي عزاداري سنتي تهران زدند كه نتيجه آن، پديد آمدن «هيئتهاي مؤتلفه اسلامي» بود. اكثر اعضاي اين هيئتها از مقلدان حضرت امام خميني (ره) بودند، و وجه مشترك آنها نيز پذيرش اسلام به عنوان يك ايدئولوژي سياسي و رهبري و مرجعيت امام خميني (ره) بود.
در پي اعتراض حضرت امام به تصويب لايحه كاپيتولاسيون كه اعتراضات مردمي و بسياري از ديگر روحانيون معروف را به همراه داشت، ايشان به تركيه و سپس نجف، تبعيد شدند و ياران مؤتلفه، پس از كسب اجازه از شوراي روحانيت مراجع جهت اقدام به اجراي حكم شرع، تصميم به ترور انقلابي حسنعلي منصور نخست وزير سر سپرده شاه گرفتند.
حسنعلي منصور براي تصويب و اجراي قانون ننگين كاپيتولاسيون تلاش زيادي از خود نشان داد و فرياد حقخواهي امام خميني (ره) در اعتراض به اين قانون را با تبعيد آن حضرت به تركيه پاسخ گفت.
هيئت مؤتلفه اسلامي با به كارگيري عناصر سازنده و شايسته، براي ريشهكني عوامل فساد دست به اقدامي ارزنده آن هم در روزگار خفقان و اختناق شاه زد. اين تشكل، وقتي بيانيهها و فريادهاي هشداردهنده خود را كارساز نديد، اعلام انزجار خود را در قالب نابودي طاغوتيان ريخت و عمليات مسلحانه را برگزيد
حسنعلي منصور، يكي از مهرههاي وابسته به غرب است كه در اوايل بهمن 1343 به دست اين نيروها از بين رفت.
منصور تا نخست وزيري؛
حسنعلي منصور، نخستوزير رژيم پهلوي كه به دست گروه مؤتلفه اسلامي به هلاكت رسيد، از دانشآموختگان اروپا و از افراد نالايقي بود كه پلههاي رشد سياسي را بهواسطه حضور پدرش در دربار با سرعت پيمود، تا آنجا كه حتي ساواك در ارزيابي او چنين آورده است: «به هيچ وجه افكار عالي ندارد و تمام ترقي او روي نفوذ پدرش است».
منصور كه دبيركل حزب ايران نوين بود، با سقوط دولت اسدالله علم در هفده اسفند 1342 به نخستوزيري رسيد. او به تصميمهاي ننگآوري براي رضايت خاطر امريكاييها پرداخت كه يكي از آنها، كاپيتولاسيون يا مصونيت مستشاران امريكايي در ايران بود. اين قانون، با اعتراض شديد امام خميني (ره) روبهرو شد.
پيام شهيدان؛
شب قبل از كشتن حسنعلي منصور، قطعنامهاي در شش ماده از سوي عاملان اعدام انقلابي او تنظيم شد كه چكيده آن چنين است: «ما با قلبي سوزان آماده شهادتيم. ديدن اين تنهاي برهنه، شكمهاي گرسنه و بدنهاي ناتواني كه زير تازيانههاي عُمّال استعمار، آنها را به پرستيدن پيكر منحوس شاه واميدارند، ما و هر انسان را رنج ميدهد. ما براي اولينبار شليك گلوله را بر روي دشمنان شما ملت ايران، طنينانداز ميكنيم. باشد كه شما نيز پيروي كنيد. ما همانند سرور شهيدان حسينبنعلي عليهالسلام زندگي را عقيده و جهاد در راه آن ميدانيم. ما از وراي اين جهان با شما سخن ميگوييم. نترسيد. به پا خيزيد و خود را به كاروان شهدا ملحق سازيد».
جزئيات اعدام انقلابي منصور؛
صبح روز پنجشنبه اول بهمن ماه 1343، مأموران اجراي حكم اعدام حسنعلي منصور، به فرماندهي حاجصادق اماني با زبان روزه به طرف ميدان بهارستان و مجلس حركت ميكنند. ماشين منصور جلو در مجلس توقف كرد. پس از پياده شدن او، محمد بخارايي كه در فاصله دو متري منصور بود، دو تير شليك كرد كه به شكم و گردن او برخورد. بخارايي دستگير شد و منصور را فوري به بيمارستان پارس منتقل كردند. او چند روز تحت مراقبت شديد پزشكي بهسر برد، ولي با وجود كوشش پزشكان داخلي و پزشكاني كه از خارج آمده بودند، در ششم بهمن به هلاكت رسيد.
سرانجام در سحرگاه 26 خرداد 1344 ش، حاج صادق اماني، محمد بخارايي، مرتضي نيكنژاد و رضا صفارهرندي، چهار فرزند شجاع و برومند اسلام در راه پاسداري از ارزشهاي متعالي اسلام و در مسير پر بركت نهضت امام خميني (ره) جهت برپايي حكومت اسلامي در ايران، عاشقانه شربت شهادت نوشيدند و به لقاءالله نائل آمدند.
آشنايي با عاملان اعدام انقلابي؛
محمد صادق اماني همداني: سال 1309 در تهران به دنيا آمد. پدرش از عالمان و مجاهدان بود. از نوجواني به فعاليتهاي جدي و اثرگذار فرهنگي روي آورد. با برگزاري جلسههاي مذهبي، جذب و تربيت جوانان را عهدهدار شد. او در كنار شغل خود ـ خواربار فروشي ـ در سال 1327 تحصيلات حوزوي را آغاز كرد و چندي بعد به تدريس برخي دروس حوزه نيز پرداخت. با احساس خلأ كارهاي سياسي، به هيئت مؤتلفه پيوست. همفكري او با برادرش و شهيد حاج مهدي عراقي كه عضو شوراي مركزي فدائيان اسلام بود، سبب شد تا ترور حسنعلي منصور پايهريزي و هدايت شود.
رضا صفار هرندي: در سال 1325 به دنيا آمد. بعدها در مسجدي كه برادرش پيشنماز بود، به تبليغ دين و ارتباط با نوجوانان و جذب آنها به دين پرداخت و همانجا با شهيدان بخارايي و نيكنژاد، دو تن ديگر از عوامل اعدام انقلابي حسنعلي منصور آشنا شد.
محمد بخارايي: در سال 1323 در جنوب شهر تهران به دنيا آمد. پس از دوستي با صفار هرندي و شركت در مسجد برادر او، با افكار هدايتگرانه امام خميني (ره) آشنا شد. ترور حسنعلي منصور نخست وزير شاه به دست او صورت گرفت.
مرتضي نيكنژاد: در سال 1321 ديده به جهان گشود. دينداري او از نوجواني همه را تحتتأثير قرار ميداد. او نيز مانند بخارايي شيوه مبارزه مسلحانه را در پيش گرفت. در جريان ترور منصور، نفر دوم عمليات و پشتيبانيكننده بخارايي بود و به قصد انصراف مأموران طاغوت از توجه به بخارايي، چند تير شليك كرد.
برگي از دفاعيه شهيد بخارايي؛
شهيد محمد بخارايي در دفاعيات خود با اشاره به فقر و محروميتهاي بسيار، زندگي فلاكتبار مردمان جنوب شهر تهرانِ آن زمان را به تصوير كشيد. او با تأثري فراوان فرياد برآورد كه امروز در كشور مسلمان ايران، آمار مشروب فروشيها از تعداد مساجد و كتابخانهها بيشتر است. سپس گفت: «آقاي دادستان! اينها چيزهايي هستند كه عامل محرك من بوده است كه حداقل بتوانم از يكي از افرادي كه اين فساد را در اين جامعه حاكم كرده و اين بدبختي را براي جامعه ما به وجود آورده، انتقام بگيرم. من ادعا ميكنم كه اولين كسي هستم كه تير را به طرف دشمن رها كردم تا به جوانان اين مرز و بوم بگويم تا خارج كردن آخرين نفر استعمار، اسلحه خودشان را زمين نگذارند».
نوشته محمد كاظم بدرالدين
يکشنبه 26 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]