واضح آرشیو وب فارسی:رسانه ایران: فارس/ مسعود جعفری جوزانی گفت: جمشید آریا (هاشم پور) در ابتدای انقلاب به عنوان قهرمان پذیرفته شده بود و وقتی موی سر خود را می تراشید به قهرمانی برای نوجوانان و جوانان تبدیل می شد. مسعود جعفری جوزانی در گفتگو با بهروز افخمی در برنامه «هفت» درباره قهرمان در سینما گفت: اول باید قهرمان تعریف کرد، قهرمان و ابر قهرمان داریم. قهرمان ها مابه ازای اجتماعی دارند که می توانند آنها را بیرون یافت. ابرقهرمان ها ابرمردانی هستند که چند صفت خاص دارند. قهرمان اخلاق مدار است، از خودش می گذرد. همیشه هم وجه تضاد با ضدقهرمانش دارد. ضدقهرمان همیشه از او قوی تر است اما نهایتا قهرمان بر ضدقهرمان غلبه پیدا می کند. هدف شان یکی است، اما شیوه رسیدن به این هدف است که متفاوت است. مثلا جمشید آریا (هاشم پور) در ابتدای انقلاب به عنوان قهرمان پذیرفته شده بود و وقتی موی سر خود را می تراشید به قهرمانی برای نوجوانان و جوانان تبدیل می شد. هرچند من یا دیگری او را دوست نداشته باشیم باید بپذیریم او قهرمان بود. اما آن زمان تمام مدت از سوی منتقدان تحقیر می شد! اظهارات بهروز افخمی در ابتدای هفت/ «ابد و یک روز» قهرمان دارد برنامه امشب هفت به موضوع قهرمان در سینما می پردازد. جدای از دو فیلم کمدی نوزوزی، دو میلیون اجتماعی نوروزی نیز با فروش 15 میلیاردی خود نشان دادند فیلم های نقد اجتماعی یا ملودرام نیز قابلیت جذب مخاطب را دارد. جذب مخاطب 1 میلیونی برای دو فیلم «بادیگارد» و «ابد و یک روز» نشان از این توجه دارد. درباره «بادیگارد» که قهرمان محور است. اما من به کسانی که بعدا می خواهند از فیلم «ابد و یک روز» تقلید کنند، می گویم حتما باید تردید کنند و مواظب باشند چون این کار به این سادگی ها هم که فکر می کنند. فیلم «ابد و یک روز» برخلاف فیلم های مشابه که همگی خود شکسته خورده و ناامید هستند، قهرمان دارد. حرکت هر دو بازیگر مرد فیلم در حرکت قهرمانی به دنبال خلاف جهت آب شنا کردن و تغییر وضعیت هستند. اگر چنین نبود هیچگاه به مخاطبی به اندازه 1 میلیون دست نمی یافت. بنابراین به کارگردان های اولی که گمان می کنند ساخت فیلمی به تقلید از «ابد و یک روز» موفقیت آمیز خواهد بود، هشدار می دهم که به این سادگی ها هم نیست. افخمی: سینمای واقعی جای قهرمان ها و پهلوان هاست افخمی در هفت با نقل خاطره ای از ساخت فیلم «یه حبه قند» رضا میرکریمی گفت: وقتی رسیدضا میرکریمی این فیلم را ساخت، من همان موقع به او گفتم مطمئن باش این فیلم تو در هیچ جشنواره خارجی توجه نمی شود، باوجود اینکه بهترین فیلمی است که تاکنون ساخته ای و ارزش های سینمایی آن غیرقابل انکار است. تا اینکه بعد از گذشت این مدت همین نیز اثبات شد. «یه حبه قند» به همه جشنواره های خارجی رفته است، اما در همه آنها نادیده گرفته است. این به این دلیل است که یا ما فیلمساز مردمی هستیم و یا فیلمساز جشنواره ای. نمی شود هر دو را داشت. در جشنواره شما باید ارزش های انسانی و قهرمان را انکار کنید. نمی توان حداقل در جشنواره های اروپایی فیلمی جایزه بگیرد که مردم هم بپسندند. آدم هایی لایق حضور در پرده بزرگ سینما و جلوی مردم را دارند که صفات بزرگ نیز داشته باشند. مردم دوست ندارند کسی مثل خود را روی پرده ببینند. اما جشنواره ها از فیلمسازها انتظار دارند آدم هایی مثل خودشان را در فیلم هایشان بسازند. اما وقتی به سینمای واقعی نگاه می کنیم می بینیم که در همه جای دنیا پهلوانان و قهرمانان مردم را خیره می کنند. به سینمای آمریکا که نگاه می کنیم غیر از کمدی ها، 70 درصد فیلمهایی که مردم را به سینماها می کشاند فیلم هایی همراه با قهرمانها و پهلوان ها هستند. فیلم هایی که به تقلید از داستان ها و رمان های قهرمان دار ساخته شده اند. همین فیلم ها هم الگوی نوجوان ها و جوان ها قرار می گیرد. به آنها یاد می دهد می توان بزرگ تر از زندگی و آدم های معمولی بود. عطشانی در گفتگو با هفت ماجرای سرمایه گذاری بابک زنجانی در «نقش نگار» چه بود؟/ منتظر حواشی «پارادیس» باشید! وی درخصوص سرمایه گذاری مشترک با بابک زنجانی در ساخت «نقش نگار» گفت: من با هیچ کسی در قدرت ارتباط ندارم! چند روز بعد از آغاز فیلمبرداری «نقش نگار» و بعد از اینکه من با عوامل فیلم قرارداد بستم، 2 سرمایه گذار فیلم کنار کشیدند و من برای تامین تعهداتی که به عوامل فیلم داشتم، به صورت اتفاقی از سر ناچاری توسط یکی از دوستان به آقای زنجانی معرفی شدم و بعد از یک جلسه ملاقات، ایشان موافقت خود با سرمایه گذاری در این فیلم را اعلام کردند. فردای آن روز پیش قرارداد را امضا کرد و گفت شنبه بیایید چک خود را بگیرید. یک ماه قبل از جشنواره ایشان بازداشت شد و حاشیه ها شروع شد. مدیران فارابی در دوره قبل با کمترین هزینه می توانستند بدون هیچ تغییری در پرده سینما، سینماها را تبدیل کنند به سینماهای نمایش دهنده فیلم های سه بعدی. یک هفته مانده به اکران «تلفن همراه رئیس جمهور» آقای علی اکبری تهیه کننده فیلم به من زنگ زدند و گفتند یک نسخه از فیلم را برای ریاست جمهور بفرست. بعد از آن ایشان گفتند که آقای احمدی نزاد گفته اند که فیلم فعلا اکران نشود، ایشان یکسال بعد در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و وقتی داشتتند می رفتند، اجازه نمایش فیلم را دادند. این فیلم وقتی برای مردم جذابیت داشت که ایشان در قدرت بود. مشکلاتی که برای «تلفن همراه رئیس جمهور» بوجود آوردند نگذاشت که فیلم دیده شود. فیلم «تلفن همراه رئیس جمهور» نقد مستقیم آقای احمدی نژاد بود چون ایشان گفت نقدپذیر است. خیلی وقت ها برای فیلم هایم جنجال درست می کنم، ولی دوست ندارم حاشیه درست کنم. البته فکر می کنم که جاهایی نیاز است که فیلمساز جنجال داشته باشد که اگر مدیریت شود می تواند به فیلم کمک کند. هیچ وقت هیچ فیلمی در گنجه نمی ماند. بهترین اتفاقی که می توانست برای ناصر ملک مطیعی بیافتد در همین حد بود که در «نقش نگار» افتاد. وی خیلی خوب از پس این نقش برآمده بود. جشنواره فیلم فجر آنقدر عجیب و غریب است که نمی دانم در خصوص پذیرفته نشدن «پارادایس» در جشنواره فیلم فجر چه بگویم، سعی کردم آتش حاشیه را خاموش کنم و سکوت کنم تا به اکران عمومی فیلم کمک کند. قبول دارم که در مواقعی می توانستم حواشی فیلم هایم را مدیریت کنم. اما چرا حاشیه به وجود می آید، اگر شما پاسخش را پیدا کردید، به من هم بگوئید! میز نقد فیلم «خنده های آتوسا» در هفت مسعود فراستی: فیلمنامه به شدت مشکل دارد. آدم ها به شدت تیپیکال هستند و شخصیت ها درنیامده است. فیلم دقیقه 60 شروع می شد و 20 دقیقه بعد تمام می شود. تمام قبلش هم مقدمه است. اسم فیلم و زمان اکران آن به ما یک فیلم کمدی می دهد که گویی می خواهیم برویم و یک فیلم کمدی ببینیم. در تیزر فیلم هم تلخی و جنایی نمی بینیم. علیرضا فرید (کارگردان): من به شدت با نقد موافقم و خودم اولین منتقد جدی فیلم هایم هستم. به نقد احترام می گذارم و همواره تاریخ نقد را خوانده ام. نقد فیلم را پیشانی نقد می دانم. تاثیراتی که نقد فیلم بر منتقدان اقتصادی و سیاسی می گذارد بسیار است. حال اگر این نقد جامع و کامل و با ادبیات صحیح باشد بسیار کمک کننده است. درباره جریان کلی نقد فیلم در ایران نقد دارم. ما اغلب نقدهایمان نقد فیلم نیست. نقد فیلمنامه و داستان است. حتی نقد سناریو نیست. به نقد بازی ها و نسبت شخصیت ها و ... نمی رسیم. من به نفت متصل نیستم و امکان ساخت دکور برای قطار را هم نداشتم. اگر هم می توانستم دکور بسازم، قاب ها و زاویه های دوربین تغییری نمی کرد. چون زاویه نگاه در قطار همین است. این را تغییر نمی دادم. این فیلم را ما در جلسه فیلمبرداری کردیم چون می خواستم در قطار واقعی در حال حرکت باشد. و فرصت زیادی نداشتیم چون طولانی ترین خط قطار ما 21 ساعت در حرکت است. مسعود فراستی: مسئله فیلم آن قدر ابتدایی است و برادر به سادگی می میرد، که هیچ گره ای در فیلمنامه درنمی اندازی تا بعد حلش کنی. تو یک کارگردان دغدغه مند با یک عقبه مستندسازی بلند هستی که به دنبال ژست های انتلکت هم نیستی، ولی فیلمنامه نویسی بلد نیستی. یعنی همه این دغدغه ها می شود شعارهای دسته ده تلویزیونی. یک آدم در فیلم تو نیست که مسئله مخاطب شود. حتی مشخص نیست که پژمان بازغی از کجا از دختر (آتوسا) را می داند! علیرضا فرید: شما حتی فیلم را درست ندیده اید. چون آتوسا خودش اسمش را به او می گوید. مسعود فراستی: اهمیتی ندارد، در هر صورت فیلم تو هیچی نیست. علیرضا فرید: این همان چیزی است که من می گویم با برخی ادبیات ریشه بنیادین را می زنیم بدون آنکه اطلاع دقیق داشته باشیم. مسعود فراستی: نه اینطور نیست. در فیلم تو داستان مشکل دارد. حتی علت مرگ هم مشخص نیست که بالاخره چه کسی عامل مرگ است. آدم های فیلم تو به شخصیت تبدیل نشده اند.
شنبه ، ۲۵اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسانه ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]