واضح آرشیو وب فارسی:شما نیوز: محمد بقایی ماکان به عنوان مخالف تدریس ادبیات معاصر در دانشگاه ها و حسن میرعابدینی به عنوان موافق حضور ادبیات معاصر در دانشگاه ها نقطه نظرات خود را درباره این موضوع بیان کردند. به گزارش خبرنگار ادبیات و کتاب ایسنا، عصر دهمین روز از برپایی نمایشگاه کتاب تهران نشستی با موضوع «ادبیات معاصر در دانشگاه ها» در غرفه دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد. در ابتدای این نشست بقایی ماکان گفت: ابتدا باید اصطلاحاتی را که در این حوزه به کار می بریم به لحاظ معنایی و از نظر مفهوم مورد تامل قرار دهیم. ادبیات تنها شامل نظم و نثر نیست بلکه هرچه به صورت مکتوب از سوی اهالی اندیشه ارائه می شود ادبیات است. حال می خواهد شعر و نثر باشد یا تاریخ و جامعه شناسی. این پژوهشگر و مترجم افزود: باید دید منظور از ادبیات معاصر شامل چه زمانی است. ما معاصر را به دو صورت در فرهنگمان تعریف می کنیم؛ بعضی می گویند از دوره مشروطه به این طرف و بعضی می گویند از دوره نیما و جمالزاده به این سو معاصر است. در تعریف دانشگاه هم می توان گفت محل دانش، پس ادبیات مورد تایید محافل رسمی فرهنگی است. این ادبیات باید از صافی های زیادی بگذرد تا وارد حوزه محافل رسمی آکادمیک شود. ادبیات کلاسیک ما این اتفاق برایش افتاده است اما ادبیات معاصر ما هنوز پادرهواست. دانشگاه به عنوان محل دانش نمی تواند این ادبیات را بپذیرد چون ما بعد از نیما به این سو با شاعران و نویسندگانی مواجه شدیم که به راستی در کارهایشان ایرادهای جدی فنی و نگارشی وجود دارد که وقتی آن ها را می خوانیم تعجب می کنیم که چطور جامعه ما این ها را پذیرفته و مورد تشویق قرار می دهد. پاسخ این پرسش این است که معروف ترین شعران ما از زمان نیما به این طرف دچار مشکل جدی هستند. حال دانشگاه چطور می تواند آنها را بپذیرد؟ در ادامه نشست حسن میرعابدینی گفت: وقتی می گوییم ادبیات معاصر ایران منظور مفهوم ورود جلوه های تجدد به جامعه ایرانی است. دوره معاصر دوره ای است که جامعه ایرانی در اثر مواجهه با تجدد غربی به سوی مدرن شدن می رود. یعنی آن شکستگی در جامعه به فکر و اندیشه ها راه پیدا می کند و نویسندگان فکر می کنند برای نوشتن در دوره معاصر به شکل ها و فرم های جدیدی نیاز دارند و به همین دلیل زبان ادبی تغییر می کند و کسانی مثل دهخدا بر زبان متمرکز می شوند. آن زبان ادیبانه گذشته شکسته می شود و به تعبیر باختینی کلمه از طریق دو عنصر طنز و شیوه محاوره مردم زبانی جدید به وجود می آید که در شعر و نمایشنامه و مقاله های ما به کار گرفته می شود. پس منظور از ادبیات معاصر ادبیاتی است که مخاطبان دیگری را مد نظر دارد و اگر ادبیات گذشته ادبیاتی بود که به نفع امرا مکتوب می شد، ادبیات معاصر توده مردم را در نظر می گیرد. اما همانطور که جمالزاده می نویسد باید به شیوه ای نوشته شود که قدما بپسندند و مردم بفهمند. من سال ها در دانشگاه ها ادبیات تدریس کرده ام اما به جد می گویم به این درس اجحاف شده است. دو واحد نظم و دو واحد نثر در مقطع کارشناسی به واقع زمان کمی است و شما تا بخواهید کلیات را بگویید فقط ترم تمام می شود. این پژوهشگر ادبی اظهار کرد: برخلاف آقای بقایی این گمان را ندارم که ادبیات معاصر این توان را ندارد که وارد دانشگاه شود، زیرا ادبیات معاصر ما به لحاظ مضمونی، شکلی و فوایدی که برای زبان فارسی دارد واقعا لازم است. به قول سمیعی گیلانی، ادبیات معاصر از لحاظ غنایی که به زبان فارسی بخشید باید مورد توجه قرار گیرد. او افزود: در دانشنامه ها و دایرة المعارف ها زمانی به اشخاص می پردازند که از دنیا رفته باشند. شما ببینید مثلا استاد پایان نامه ای به دانشجو می دهد مربوط به مجموعه شعری که در سال 90 منتشر شده است. این نشان می دهد استادانی که ادبیات معاصر تدریس می کنند بعضا این حوزه را نمی شناسند. به گمان ما ادبیات معاصر باید به دانشگاه راه پیدا کند اما آثاری که حداقل یک یا دو دهه از آن ها گذشته باشد و در حوزه نقد بیرون دانشگاهی درباره آن ها صحبت شده باشد و سپس وارد دانشگاه ها شوند. در ادامه، بقایی ماکان گفت: در هفتاد - هشتاد سال گذشته تغییراتی در شعر و نثر ما به وجود آمده اما این امر الان به شدت نزول کرده است. شما شاعری را پیدا می کنید که هم کارش پرفروش است و هم در محافل ادبی مطرح است اما وقتی شعر او را می بینید مشحون از غلط است. باور کنید اگر نیما و حتی شاملو می خواستند در همان سبک کلاسیک ادامه دهند امکان نداشت از ابوالحسن ورزی یا ابراهیم صهبا بالاتر بروند. شعر کلاسیک نیما واقعا بالاتر نیست. در همان کتاب شاملو و عالم معنا اشاره کرده ام. حال اگر دانشگاه بخواهد این ها را بپذیرد باید روی آن خط قرمز کشید. سپس میرعابدینی اظهار کرد: از دوران معاصر و دوره بیداری و مشروطیت اگر در نظر بگیریم در زمینه ادبیات کلاسیک کارهای زیادی شده است. اما در حوزه ادبیات معاصر اینگونه نیست، انگار نباید به وجود می آمده و انحرافی ادبی بوده است. به نظر من ادبیات معاصر ادامه منطقی ادبیات کلاسیک ماست. نگاه ها و دوران عوض شده و به تبع آن ادبیات ما نیز عوض شده است. نویسنده ای که مثل صادق هدایت در جهان بسیار معروف است، بماند که ما هنوز در اینجا با او مشکل داریم،زمانی وقتی آثارش را چاپ می کرد به او ایراد می گرفتند که تو غلط املایی داری. در صورتی که ما وقتی بر زبان داستان بحث می کنیم نمی توانیم ایرادهایی را که از یک ادیب می گیریم از یک داستان نویس بگیریم. چون ادبیات داستانی مدرن ما چندص دایی است. در حالی که ادبیات کلاسیک ما تک ص دایی بود. وقتی شما از زبان یک لمپن صحبت می کنی نمی توانی واژگان بیهقی را جایگزین آن کنی، در گذشته عرصه ادبیات اشرافی حاکم بر جامعه اجازه مطرح شدن آن صداها را نمی داد و مجبور می شد از مطایبات عبید سر در بیاورد. از ادبیات معاصر ما زمانی کمتر از صد سال گذشته است و از توی همین چهره ها هنوز یک قرن نشده می توان 10 چهره نام برد که شاخص هستند. دانشگاه اگر نخواهد به شعری که زندگی امروز را بازتاب می دهد بپردازد دانشجو مجبور است به سراغ کلاس های بیرون دانشگاه برود. دانشجو جوان امروز است و ادبیات امروز را می خواهد. من بر این عقیده هستم که ادبیات معاصر را با این حرف که ادبیات نازلی است، نمی توان کنار گذاشت. او در پاسخ به چرایی گارد در مقابل ادبیات معاصر در دانشگاه ها گفت: ادبیات معاصر چون ادبیاتی بود که از زندگی مردم می نوشت ادبیاتی بود که قدرت ها نمی توانستند با آن کنار بیایند. هدایت در «وغ وغ ساهاب» از علمای سبعه نام می برد؛ هفت تنان کسانی که استادان مسلم زمان بودند از رشید یاسمی تا نفیسی که این ها قدرت های فرهنگی زمانه بودند و از همان آغاز تاسیس دانشگاه تهران موثر بودند و نفوذ داشتند و این گاردگیری هنوز جلو ادبیات معاصر هست چون ادبیات معاصر ادبیات بحث برانگیز است. من فکر می کنم اگر ادبیات معاصر ما ضعیف باشد این موضوع به ضعف ما در طی مراحل مدرنیته برمی گردد. سپس بقایی ماکان گفت: کسانی که در حوزه ادبیات معاصر ما متخصص هستند حاضر نیستند با دانشگاه تعامل کنند و می گویند ما باید آنچه لازم است بگوییم وگرنه نمی گوییم وگرنه ما کسانی را داریم که در این حوزه صحبت کنند. ادبیات معاصر ما بیشتر نقدپذیر است. ادبیات ما در دو حوزه بسیار ضعیف است؛ یکی نقد ادبی و دیگری ادبیات تطبیقی. از زمان مرحوم قزوینی تا الان ما تنها چهار کتاب نقد ادبی داریم لذا ما به کسانی احتیاج داریم که ادبیات معاصرمان را نقد کنند. همچنین میرعابدینی گفت: پایه ادبیات معاصر ما یکی سنت ادبی و دیگری ترجمه است. سنت ادبی ما در رمان های ما هست، سنت هایی از اسکندرنامه و سمک عیار دیده می شود. در عین حال نویسندگان مدرن ما از رمان های ترجمه شده استفاده کردند. ما نمی توانیم از جهان امروز خودمان را کنار بکشیم بلکه باید این جهان را بومی کنیم برای خودمان و این بومی کردن فقط از دانشگاه برمی آید. من فکر می کنم اگر ادبیات معاصر ما دچار این مشکل شده تقصیر دانشگاه های ماست. در همه جای دنیا نقد ادبیات در حلقه های دانشگاهی شکل می گیرد و وقتی دانشجویان ما این را در دانشگاه یاد نمی گیرند ما دچار این مشکلات می شویم. جای تدریس ادبیات معاصر در دانشگاه ها خالی است در حالی که کسانی مثل بهار از رستاخیز ادبیات صحبت می کردند. انتهای پیام
شنبه ، ۲۵اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شما نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]