واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: دانشگاه یا نمایشگاه ماشین؟/ دانشجویانی که دانشگاه را با تفرجگاه اشتباه گرفته اند
در حالی که بسیاری از دانشجویان برای تأمین هزینه تحصیلشان مجبور به انجام کارهای پارهوقت و سخت هستند دانشجویانی نیز وجود دارند که هیچ دغدغهای به جز پز دادن به ماشینهای لوکسشان ندارند.
به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان، چشم و همچشمیهای دوران دانشجویی از یک طرف و علاقه به مانور و به چشم آمدن برای دختران و پسران هم دانشگاهی از طرف دیگر باعث شده است که دانشجویان بیش از این که در اندیشه درس خواندن و حاضر شدن سر کلاسهایشان باشند به فکر ویراژ دادن در ماشین های آخرین مدل با سرعت بالا و حرکت در جادههای خطرناک دانشگاههایی باشند که فقط به انگیزه جذب بیرویه دانشجو و پرکردن صندلی های خالی در خارج از شهر ساخته می شوند، هستند.
دانشگاه یا نمایشگاه ماشین؟
در حالی که بسیاری از دانشجویان برای تأمین هزینه تحصیلشان مجبور به انجام کارهای پارهوقت و سخت هستند دانشجویانی نیز وجود دارند که هیچ دغدغهای به جز پز دادن به ماشینهای لوکسشان ندارند.
این روزها در پارکینگ های دانشگاه ها ماشین هایی به چشم می آیند که گویی آن محیط آموزشی با نمایشگاه ماشین اشتباه گرفته شده است. فرهنگسازی در بسیاری از جنبه های زندگی دانشجویان گم شده است و انگار پز دادن به ماشین مدل بالا یا آگاهی از جدیدترین مد های سال بیشتر از کسب علم و دانش در اولویت است.
دانشگاهی که تفرجگاه می شود
جدا از این بحث در اطراف برخی از دانشگاهها، مراکز به اصطلاح تفریحی یا همان سراهای سنتی ساخته میشود که دانشجویان دختر و پسر به بهانه گذراندن ساعاتی از وقت خود قدم در مکانهایی میگذارند که تنها اسم یک سرای سنتی را به یدک میکشد تا جایی که وقتی وارد آن می شوی دود قلیان و سیگارش بیش از هر مورد دیگری آزاردهنده است.
حالا بماند این فضاها آن قدر خوشیهای کاذب به همراه دارد که این دانشجویان ساده لوح به بهانههای دروغین سعی در توجیه غیبتهای خود در کلاسهای درسی اساتید سخت گیر را دارند.
انگار تحصیل در یک واحد دانشگاهی خارج از شهر حتی از دوران مدرسه هم برای دانشآموزان تبدیل به آرزو میشود. این حس آنقدر قوی است که آن ها به محض دریافت دفترچه انتخاب رشته به دنبال دانشگاههایی میگردند که به تصور خودشان هم درس بخوانند و هم خوش بگذرانند.
می خواهم در دانشگاه خوش بگذرانم
آرزو که درمقطع کارشناسی یکی از رشته های مهندسی دریکی از واحدهای خارج از شهر دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل است با نگاهی آرام تمایل به گفت وگو با من را اعلام کرد.
آرزو گفت: "12 سال یک سره درس خوانده ام بدون آن که تفریحی داشته باشم اما حالا که حق انتخاب با خودم بود بعد از پرس و جو کردن از اطرافیانم در حالی که اعضای خانواده ام شدیدا با این موضوع مخالف بودند این دانشگاه را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم."
شنيدن تجربيات و خاطرات سرد و گذرای آرزو با اين هيجان ؛علامت سوال بزرگی در ذهن هر شخصي را به وجود مي آورد که آیا این مسیر طولانی که به بهانه تحصیل می رود واقعا دانشگاه است یا تنها محلی مناسب برای گذراندن وقت؟
این ره که میروی به...!
از آرزو درباره مسیری دانشگاهی که به گفته خودش جذابیت خاصی برای هرکس دارد پرسیدم ،این دانشجو که انگار از قبل آماده پاسخ به سوالاتم بود گفت :بسیار کم پیش می آید که من با ماشین شخصی به دانشگاه بروم چرا که جاده منتهی به این مقصد امنيت آنچنانی ندارد.
او در ادامه از خاطرات تلخ سال گذشته اش گفت که در یکی از روزها در هنگام برگشت به تهران ، تاکسی وني که جلوتر از آن ها در حال حرکت بود همراه با 15 نفر سرنشین که بیشتر آن را دختران تشکیل می دادند دچار حادثه شد و همگی جان باختند.
سوال اینجاست که اگر واقعا هدف از احداث دانشگاه های مختلف در خارج از شهر بومی گزینی و راحتی مسیر برای دانشجویان است، چرا قانونی واضح برای پیشگیری از انتخاب بهانه جویانه برخی افراد که در شهرهای کلان و پراز امکانات زندگی می کنند ، وضع نمی شود؟
مریم هم که دانشجوی برق یکی از دانشگاه های دولتی در خارج از شهر است از دغدغه های خود برای رسیدن به دانشگاه ابراز ناراحتی کرد و گفت: مسیر دانشگاهی که من در آن درس می خوانم بسیار خطرناک است ، چراکه هر زمان از طول روز را هم بخواهيم برای حرکت به سمت دانشگاه انتخاب کنیم باز هم ازعبور و مرور بی مهابای انواع وسایل نقلیه سنگین که بدون توجه به سایر ماشین ها با سرعتی بالا در اتوبان می تازند بی بهره نمی مانیم.
مریم پس از گفتن این جمله برای دقایقی سکوت کرد که به وضوح مشخص بود از به یادآوردن موضوعی آزرده خاطر شده است.
اما به محض بازگشت به حالت قبل ادامه داد: سال گذشته بهترين و صميمي ترين هم كلاسي ام را در مسیر منتهی به دانشگاه ، بر اثر يك تصادف كه در روز باراني اتفاق افتاده بود ؛ كمي آن طرف تر از دانشگاه از دست دادم.
مریم ادامه داد: دوستم برای حضور یافتن در کلاس صبح گاهی همراه با ماشین شخصی اش وارد جاده شده بود بر اثر برخورد با یک کامیون که با سرعتی غیرقابل کنترل حرکت می کرد جان خود را از دست داد.
مسئولان بدانند
شنیدن این خاطرات تلخ برای هر شخصی ناراحت کننده است ؛ چرا که به هرحال دختران و پسرانی که در چنین دانشگاهایی با مسیری دشوار پذیرفته می شوند به امید گرفتن مدرک و اتمام مراحل تحصیلی دانشگاهی خود تحت هر شرایطی راهی آن دانشگاه می شوند.
کاش مسئولان دانشگاهی چه دولتي و چه دانشگاه آزاد ،بیش از آن که به فکر پرکردن صندلی های خالی و دریافت شهریه های کم و زیاد از دانشجویان باشند، با آینده نگری بیشتر و گرفتن تصمیمات درست که در آن کمی هم به مسئله سلامت دانشجویان توجه شده باشد برنامه ریزی های خود را انجام دهند و به راحتي از زير بار مسئوليت ها و مشكلاتي كه به گردنشان است شانه خالي نكنند.
گزارش از فرزانه فدوی
۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]