واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:
هر آنچه که باید پیش از تجربه Homefront: The Revolution بدانید "به قلم حسین رضایی" "هُم فرانت: روولوشِن" (Homefront: The Revolution) را باید جز کمهایپترین و شومترین شوترهای نسل هشتمی دانست. حقیقت امر این است که پروسه ساخت این بازی مثل جمع کردن تکههای شکسته یک لیوان می باشد که مگر جادو و جمبلی از آسمان فرود بیاید و این تکهها را دوباره به حالت اولش برگرداند. البته این سخن مزید بر این نیست که "هُم فرانت: روولوشِن" یقیناً عنوان کممحتوایی میشود؛ اصلا! منظور این است که واقعاً راه موفقیت سختی را در پیش دارد. مثل یک توپ بین چندین بازیکن بدوناسپانسر پاس داده شد؛ اگر چه چرخشهای زیادی داشت اما حالا دارد مراحل انتهایی ساخت خود را از جانب مالکان اولیهاش ادامه میدهد. برای درک بهتر این موضوع و این که چه شد که بازی از "کرایتِک" (Crytek) در "دیپ سیلور" (Deep Silver) سر درآورد، شما را ارجاع میدهم به توضیحات مفصلی که در پیش نمایش بازی ذکر کردم. علی ایحال، آنهایی که یک زمانی در کرایتک مشغول ساخت این بازی بودند حالا توسط دیپ سیلور خوب ساپورت میشوند تا ایدهشان را عملی کنند. برای من و یا شاید خیلی از شما، نسخه اول این سری، چیزی بیشتر از یک مقلد دست و پا چلفتی نبود؛ اما نسخه دوم زمانی بیشتر در دل نفوذ میکند که قرار است با یک چرخش 180 درجهای نامی دوباره برای خود دست و پا کند. نامی که ریشه در مفهومی عظیم دوانده است؛ انقلاب!
ماجرا از چه قرار است؟ مثل نسخه قبل اینبار چشم بادامیهای کره ای، دوباره متحد میشوند و آمریکا را به خاک و خون میکشند. در این بین، قدرت اول نظامی دنیا تا مرز سقوط پیش میرود و کار به جایی می رسد که از دار دنیا، فقط مردمی را دارد که آنها هم دیگر نایی برای جنگیدن ندارند. ولی این فقط یک حرف است و جوانانی مثل" اتان بردی" (Ethan Brady) تفنگ به دست وارد میدان جنگ میشوند. سازندگان اینبار اما برخلاف نسخه اول، تمایلی به صحبت در خصوص داستان نداشتهاند. اما چیزی که مشخص است، نهضت مردمی است که میخواهند در اولین قدم فعالیتشان فیلادلفیا آمریکا را از چنگال کرهای ها و متحدانش نجات دهند. این یعنی یک انقلاب و ماجرایی که قرار است در آن دست و پا بزنیم. دست و پا زدنی که طبق شایعات متفاوت است و هر کداممان بسته به انتخابهایمان به گونهای دیگر به تصویر کشیده خواهند شد. من نسخه اول را تجربه نکردهام، باید حتماً آن را تجربه کنم؟ اگر میخواهید بیشتر غرق در شخصیتپردازی و فضاسازیهای داستانی بشوید، حتماً نسخه اول را تجربه کنید. آنجا بهتر شخصیت کرهای ها را درک میکنید و دلیل این همه خونریزیشان را که احتمالاً در نسخه دوم، پرداخت زیادی از آن صورت نمیگیرد خواهید فهمید. این که آنها، از زیر مشت و لگد آمریکا بلند میشوند و پوزهاش را به خاک میمالند، در نسخه اول کاملاً نشان دادده میشود و شما با شناخت بیشتری نسبت به آنها تصمیم گیری میکنید. فلذا اگر گیرایی داستان خیلی برایتان مهم است توصیه میشود که از تجربه نسخه اول، با این که سرشار از کممحتوایی بود بپردازید؛ خالی از لطف نیست!
بازی چه چیزی در چنته دارد که شکست نسخه اولش را فراموش کنم؟ از درونمایه داستان و مفاهیم آن پیداست که بازی دچار دگرگونیهای زیادی شده است. راستش را بخواهید بهترین کار این است که اصلاً وجود خارجی نسخه اول را در نظر نگیریم. یک شوتر خطی کجا و یک شوتر جهانباز کجا. بله، جهانباز! مناطق بازی به سه دسته تقسیم میشوند. یک منطق برای مقامات کرهای خوشگذران است که آرزوی آمریکا روی دلشان مانده بود(منطقه سبز)، یکی هم برای بدبخت بیچارههایی مثل اتان است که کرهای ها کمابیش روی آن نظارت دارند. دیگری نیز، اصلاً توصیفش در چند کلام نمیگنجد و خود جهنم و میدان جنگی عظیم است(منظقه قرمز). شما در منطقه دوم که هستید، باید آن را از بیگانگان پاکسازی کنید. البته گفتنش به زبان راحت است و در حقیقت مثل فیگور گرفتن مورچه دربرابر فیل است. همین عامل یعنی وجود ماهیت مبارزه برای آزادی در منطقهای که خفقان در آن بیداد میکند یکی از عوامل دلبستگی به این بازی است. بازهم قانع نشدم. توضیحات بیشتر شاید کمکم کند! خب، بگذارید با یک مثال بیشتر توضیح دهم. فرض کنید در منطقهای هستید که از در و دیوارش چشم بادامی میبارد. اینجا دو راه دارید یا راه مخفیکاری را پیشه کنید و یا به سیم آخرزده و به دل دشمن بزنید. که البته مورد دوم با توجه به کمبود مهمات در بعضی از نقاط بازی، چندان توصیه نمیشود. اما ذکر این نکته ضروریست که لذت یک شوتینگ دلچسب، با سلاحهای متنوع و خوب و از همه مهمترآسیبپذیری ورای تصور دشمنان نسبت به تیر را از خود دریغ میکنید. و اما راه دوم یعنی مخفیکاری؛ ابتدا با استفاده از گوشی هوشمندان که امکانات بسیاری ویژهای دارد موقعیت را بررسی میکنیم، بعدش هدفمان را تعیین میکنیم و مارگونه وارد قلب مقر دشمنان میشویم. فرض را بر این میگیریم که هوش مصنوعی بازی آنقدر خوب است که مچمان را بگیرد. پس، بعدش یه ماشین یا موتور کش میرویم و دشمنانمان را با خدای خودشان تنها میگذاریم و به رفقایمان در کمپ میپیوندیم. رفقایی که در بسیاری از مراحل بازی یار و یاورمان هستند و اگر آن ها را باخودمان همراه کنیم، آن وقت است که کابوس کره ای ها می شویم.
گفته شد که بازی آزادی عمل زیادی دارد، آیا درباره شخصی سازی و امثال آن هم این مورد صدق میکند؟ مسلماً بله. شما، با استفاده از XP هایی که کسب میکنید میتوانید تواناییهای خودتان را ارتقا دهید و طوری تیپ کنید که باب طبعتان باشد. این مورد به طبع در خصوص سلاحها هم صدق میکند. وقتی که به خوبی بر بازی مسلط شدید، سلاحهای خوفناکی نیز به دستتان میرسد. از نارنجکهای هک کننده گرفته تا ابزاری عجیب در دید زدن دشمنان! جالبتر از همه اینها، سیستم شخصیساز سلاح است. با توجه به نمایشهای بازی، ما با یک سیستم بهینه و پرکابرد روبرو هستیم و آنقدر دستمان باز است که حتی میتوانیم یک سلاح کلاً جدید خلق کنیم. شاید بخش تکنفره به مذاق من نچسبید. میخواهم بدانم بخش چندنفره بازی چطور است؟ بخش چند نفره البته به قول سازندگان یک مقوله جدای از حالت تک نفره است. شما حالت PvP (چند نفره رقابتی) را برای این بازی باید کنار بگذارید و به جایش حالت جدیدی به نام "مقاومت" (Resistance) جای گذاری کنید که البته مبتی بر Co-op، آن هم به صورت چهار نفره است. شما وارد یک خط داستانی تازه میشوید و این میتواند همان چیزی باشد که انتظارش را میکشیدیم. گذشته از این موارد، چیزی که خود من را بسیار برای تجربه این بخش مشتاق کرده است، ادعای جالب سازندگان مبنی بر سختی "دارک سولز" (Dark Souls) گونه این بخش است. به عقیده آنها بازیکنان، باید یک سر و گردن از تواناییهای معمول خود بالاتر باشند تا بتوانند، این بخش را با موفقیت بازی کنند. طراحیهنری و فضای بازی، آیا واقعاً حرفی برای گفتن دربرابر همتایانش دارد؟ بله و یا شاید هم بیشتر. هر چه باشد پشت این بازی، زمانی نام کرایتک و موتور قویاش یعنی کرای انجین بوده است و این یعنی این که "هُم فرانت" را باید یکراست نزد پرزرق و برقترین بازیهای امسال بفرستیم. فضای سنگینی که به محض قدم گذاشتن در آن مغزتان سوت میکشد، بافتهای و نورپردازیهایی که بیش از پیش عظمت و جلالت قدر تیم سازنده را به رخ میکشد. بگذاریدیک حرف را رک بگویم؛ اگر "هم فرانت" بدترین داستان و روایت، مزخرفترین گیمپلی را داشته باشد، در خصوص جلوههای بصری گل خواهد کاشت. اینبار قرار است بار دیگر، یک دنیا تکنیک گرافیکی روی سرمان خراب شود.
حرفآخر چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؛ موفقیت "هُم فرانت: رِوولوشِن" واقعاً یک امری عادی نیست. بسی سخت است و یا شاید هم غیرممکن. اما از آنجایی که قصد قربت و تلاش سازندگان در توسعهبازی را به وفور دیدهایم، میتواند امیدوارمان کند که "هم فرانت" عنوانی خواهد بود که حالا زخمهایش جبران شدهاست و از یک عنوان بلاتکلیف قرار است به یک فرانچایز دراز مدت تبدیل شود. اگر چه خاطرات خوبی از شوترهای دراز مدت نداریم، اما "هم فرانت" پتانسیل این را دارد که تبدیل به یک عنوان محبوب و تو دل برو شود.
23 ارديبهشت 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پردیس گیم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]