واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۱
تاریخ همواره سیاستمدارانی را به خود دیده است که اخلاق را قربانی جایگاه خود کردهاند تا اندکی بیشتر در عرصه حاکمیت حکمرانی کنند! این روند معیوب همواره با مشکل روبهرو بوده و جز به قهقرا کشیدهشدن آن افراد و تفکر غالب و نیز ضربه به اعتماد ملت تحت زعامت آنان، نتیجهای در پی نداشته است. به گزارش ایسنا، روزنامه «قانون» در ادامه نوشته است: در چند سال اخیر با روی کار آمدن برخی تفکرها و جریانهای خاص، فرهنگ اندکی از سیاستمداران نیز به سمت بداخلاقی و پرخاشگری سیاسی سوق پیدا کرد. متأسفانه این روند در نحوه نگاه مردم به مسئولان تاثیرگذار بود و این شائبه را ایجاد کرد که چرا باید افرادی که به راحتی توهین و پرخاش میکنند، در عرصههای مدیریتی کلان کشور مشغول باشند! در همین حال سؤالی پیش میآمد که آیا این روند به شاکله نظام ضربه نمیزند؟ حضور این افراد برای حکومت اسلامی مضر نیست؟ تست روانشناسی از افرادی که قرار است در صدر امور قرار بگیرند تا چه حد اهمیت دارد؟ برای بررسی این معضلات و پیدا شدن ریشه آن به سراغ دکتر روانشناس جلال مرادی رفتیم. وی معتقد است مدیران و مسئولان کممهارت و بیهنر دست به پرخاشگری میزنند. ادامه گفتوگوی ما را با وی در زیر میخوانید: آیا پرخاشگری و هجمه علیه دیگران جزو مشکلات روانی محسوب میشود؟ پرخاشگری یک اختلال است زیرا درهرحالتی یک هدف برای رسیدن به نظرات و امتیازگرفتن ازطرف مقابل است. منشاء این نوع رفتارها از کجاست؟ افراد برای رسیدن به هدف خود این رفتار را از خود بروز میدهند. به نظر من افرادی که وارد یک مذاکره یا موضوع مورد بحث در زمینه مسئلهای میشوند باید این مهارتها را داشته باشند: 1- عزت نفس یعنی پذیرش وشایستگی شخصی و اعتماد به نفس یعنی بیانگری کافی داشته باشند. 2- افراد بتوانند کنترل ومدیریت خشم داشته باشند. مهارت حل مسائل یعنی توانایی تفکر ،سوال پرسیدن ،جمع بندی وتصمیمگیری را داشته باشند. افرادی که این مهارتها را ندارند از ابزار خشم و پرخاشگری برای رسیدن به هدف استفاده میکنند پس میتوانیم بگویم که منشاء این حالت، احساس حقارتی است که فرد نسبت به خودش و نسبت به دیگران دارد و از ابزار خشم برای رسیدن به هدفش و کمبودهایش استفاده میکند. کمبودهای زندگی تا چه حد در این معضل تاثیرگذار است؟ در موقعیت و آرمانهای مختلف، موضوع عوض میشود؛ واکنش، اکشن و ریاکشن افراد به طور تقریبی در هر موقعیتی حاوی پرخاش و خشم خواهد بود. آیا این برخورد در بزرگسالی نیز با افراد همراه میشود یا مربوط به بازههای زمانی خاص است؟ بله، این مشکلات در بزرگسالی نیز گریبان افراد را خواهد گرفت. چرا گاهی اوقات از برخی مدیران کشور پرخاشگری و تندخویی سر میزند؟ به خاطر کممهارتی و بیهنر بودن افراد است. در عصر حاضر با پیشرفت علم و تکنولوژی مسیر کسب دانش نسبت به گذشته هموارتر شده است و مردم از طریق مختلف به کسب آگاهی میپردازند. سالها در صف علم نمیایستند و بهراحتی میتوانند به جدیدترین دستاوردها و اخبار روز در هر زمینهای دست یابند. بر این اساس ضرورت تعریف سواد و اهمیت آن در سطح بینالمللی مورد بررسی و تجدیدنظر قرا گرفته و اندیشمندان بر این باورند که دانش انسان هرچند در زمینه آگاهی افزایش یافته و به سطح قابل قبولی رسیده است ولی ضرورت حفظ روابط انسانی، ارتباطهای اجتماعی و نحوه استفاده از این دانش و نیز رعایت حقوق دیگر انسانها از ضرورت این قرن است. در تعریف کلاسیک سواد، توانایی خواندن و نوشتن است. اما امروزه در قرن بیست و یکم توانایی خواندن و نوشتن تنها بخش کوچکی از تعریف سواد است و حتی داشتن مدارک و مدارج عالیه دانشگاهی نیز دال بر باسوادی افراد نیست. بر اساس تعریف یونسکو شخص باسواد فردی است که تمام پارامترهای سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد مالی، سواد رسانه، سواد آموزش و پرورش و سواد رایانه را داشته باشد. نخبگان با توجه به احساس دینی که به ایران اسلامی دارند همواره در عرصه علم و نیز ارتقای دانش، و انتقال فرهنگ همانند گذشته پیشرو هستند. بنابراین برای حفظ موقعیت و رسیدن به اهداف متعالی فرهنگ نیازمند بهرهگیری از دانش روز هستند و ضرورت کسب دانش و آگاهی در این زمینهها بیش از پیش است. برای دستیابی به این اصول، هم به صورت تئوری و هم به صورت عملی، کسب دانش در زمینههای عاطفی - اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی مسیر مشخصی است که باید این عزیزان طی کنند. هوش اخلاقی، توانایی تشخیص و تمییز درست از نادرست است. به بیان دیگر، کسی دارای هوش اخلاقی تعریف می شود که از باورهای اخلاقی راسخ و قوی و توانایی عملکردن به آنها برخوردار باشد، به گونه ای که فرد به شیوه ای صحیح و محترمانه رفتار کند. افرادی که قراراست درحوزه های مدیریتی فعالیت کنند علاوه بر اطلاعات و دانش کافی وهمچنین تجربه های لازم، نیازدارند از هوش اجتماعی ،عاطفی واجتماعی کافی برخوردارباشند یعنی اینکه فرد بتواند نسبت به روابط بین خود و دیگران امتیاز وآگاهی داشته باشد. از دیگر مهارت های مدیریتی، هوش اخلاقی است یعنی صمیمیت وصبوری، موقعیت شناسی و رعایت حقوق دیگران است. این هوشها در افرادی وجود دارد که احساس شایستگی، نظم ومسئولیت پذیری دارند اینان همواره برای موفقیت تلاش میکنند، هدفمند هستند و منطقی تصمیم میگیرند و توانایی حل مسائل و مشکلات را دارند. از دیگر مهارت ها داشتن هوش فرهنگی است یعنی اینکه فرد بداند هر سخنی را کجا بیان کند و باموضوعات چگونه برخورد کند. افرادی که از هوش فرهنگی برخوردار نیستند متاسفانه در زمان مدیریتشان تبدیل به دیکتاتورهای کوچک میشوند؛ این دیکتاتورها از ابزاری مثل توبیخ، توهین، تحقیر و نقض حقوق افراد استفاده میکنند، آنها به آیندگان دهنکجی میکنند و بیمسئولیتی خودشان را به دیگران نسبت میدهند و با این ابزار خواستههای مخالفین و موافقینشان را خاموش میکنند. این معضل نیاز به درمان دارد؟ بله. به نظر شما برای ورود افراد به پستهای مختلف مدیریتی کلان، تست روانشناسی لازم است؟ تست روانشناسی لازم نیست شاید یک روانشناس صلاحیت بررسی این مسأله را نداشته باشد. برای ارزیابی مدیران علاوه بر «آیکییو» و توانایی جسمی وفیزیکی داشتن، هوشهای اطلاعاتی ،عاطفی واجتماعی لازم است. اینها قابل سنجش و اندازهگیری هستند. در ارزیابی مدیران، هوش اخلاقی بسیار مهم وجزو الزامات است اینکه فرد مدیر درچه خانواده ای بزرگ شده، نیاز شخصیت این فرد برای رسیدن به این جایگاه، قدرت است یا ثروت و وقتی اینها بررسی شود و نوبت به هوش فرهنگی میرسد یعنی این فرد توانایی روبهرو شدن با موقعیتها وانسانهای جدید را دارد مثلا مدیری که دریک موقعیت بسته و با افراد خاص ارتباط داشته آیا می تواند درسطح ملی و بینالمللی با افکار، عقاید ادیان خاص گفتوگو کند برخی افراد هستند که در سطح مدیریت استانی بسیار خوب عمل میکنند ولی وقتی این فرد در سطح بالاتر قرار میگیرد به دلیل تناقضهای فرهنگی و نداشتن توانایی ارتباط با جوامع مختلف دچار مشکل میشود. نمیتوان گفت این فرد لایق نیست بلکه باید از مقولههای روانشناسی، جامعهشناسی و مردمشناسی مورد بررسی و ازریابی قرارگیرد تا افراد بتوانند در پستهای متناسب تواناییهایشان جاگزین شوند. نمایندگان مجلس چطور؟ آیا نیاز است به مولفههای تأیید صلاحیت، تست روانشناسی نیز اضافه شود؟ درمورد نمایندگان مجلس موضوع کمی فرق میکند. این افراد در شهر وشهرستانشان از یک اعتبار نسبی یا مالی برخوردار هستند البته با داشتن تحصیلات کارشناسی ارشد یا تجربه قبلی نمایندگی، اینها افرادی هستند که خود را مدافع و نماینده جمعی از مردم می دانند و وظیفهشان تدوین قانون برای کشور است. سوالم از شورای نگهبان این است که چرا از نمایندگان مجلس گواهی سلامت اخلاقی و روانی گرفته نمیشود؟ هر فردی اگر بخواهد یک دفتر کاری داشته باشد باید از مراجع ذیصلاح گواهی روانشناسی و پزشکی روی پروانه کاری خود داشته باشد، شورای نگهبان و دستاندرکاران انتخابات و تعیین صلاحیت نمایندگان کشور باید از طریق پزشک قانونی، از نمایندگان علاوه بر گرفتن گواهی سلامت جسمی، گواهی سلامت روانی و اخلاقی فردی هم بگیرند، اگر به من بگویند شما یک نماینده مؤدب نیاز دارید یا نماینده آگاه؟ به صراحت میگویم نماینده مؤدب! روزنامه نیویورکتایمز لبخندهای آقای ظریف را مورد ازریابی و بررسی قرار داد و در مقالهای با عنوان «چندمیلیارد دلار بازگشت سرمایه ایران» نوشت: «افرادی مثل پوتین، اردوغان و وزیر امور خارجه عربستان هزینههای زیادی برای رسیدن به هدفشان کردند اما ظریف توانست با لبخند سادهاش این هزینهها را از ملت ایران بردارد، پس هوش فرهنگی خیلی کاربرد دارد.» انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]