تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):بار الها... باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جاى ده. زيرا كه ترديدها...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831376419




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معلمی که با دیدن اعلامیه فوت خود شوکه شد


واضح آرشیو وب فارسی:بیان گلپایگان: روز شنبه که 12 اردیبهشت بود صبح زود به مدرسه رسیدم اما سردرِ مدرسه پارچه مشکی را دیدم که نگرانم کرد کمی جلوتر متوجه شدم نام بنده روی پارچه مشکی نوشته شده است؛ با خودم فکر کردم یعنی چه کسی قصد شوخی با مرا داشته است.به گزارش بیان نیوز ؛  سید امیرمحمد خرازانی که در کارنامه فعالیت خود معلمی، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور جوانان، مدیرعامل خبرگزاری پانا و سرپرستی مدارس ایرانیان خارج از کشور در شبه قاره هند را دارد، در خصوص اولین سال معلم بودن خود به ذکر خاطره می پردازد. خرازانی می گوید: ۲۵ سال پیش زمانی که از تربیت معلم فارغ التحصیل شدم به مدرسه ای در منطقه ۱۵ تهران برای تدریس معرفی شدم و تدریس دانش آموزان چهارم ابتدایی را برعهده گرفتم. وی اضافه می کند: آن سال اولین سال کاری ام بود و خیلی پرانرژی بودم؛ دوست داشتم هر آنچه در تربیت معلم یاد گرفتم را به دانش آموزانم منتقل کنم و یک رفاقت شیرینی بین من و بچه ها به وجود آمده بود. خرازانی به حس محبت دوطرفه ای که میان خود و دانش آموزانش ایجاد شده بود اشاره می کند و ادامه می دهد: آن زمان دانشجوی فوق لیسانس هم بودم و پس از پایان کلاس درس در کنار اتوبان افسریه که نزدیک مدرسه محل کارم بود تاکسی گرفته و به دانشگاه می رفتم و با توجه به رابطه ام با دانش آموزانم، آنها نیز مرا تا کنار اتوبان همراهی می کردند و هنگامی که سوار تاکسی می شدم تا زمان دور شدنم برایم دست تکان می دادند. وی می افزاید: یادم می آید یک روز پنج شنبه در اردیبهشت ماه که شنبه آن روز ۱۲ اردیبهشت (روز معلم) بود برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم به همین دلیل به دانش آموزانم گفتم «امروز همین جا خداحافظی می کنیم » و آنها نیز پذیرفتند؛ آنروز مثل همیشه به دانشگاه رفتم و بعد از کلاس دانشگاه نیز به همراه پدر و مادرم برای زیارت به جمکران رفتیم تا روز شنبه که اعلامیه فوتم را سر درِ مدرسه دیدم. این آقا معلم می گوید: آن روز پنج شنبه یک اتفاق عجیبی افتاده بود؛ ۱۰ دقیقه بعد از رفتن بنده از مدرسه فرد دیگری در حالی که کیفی مانند کیف من در دستش بود کنار اتوبان افسریه ایستاده بود که خودرویی با وی برخورد کرده و وی فوت می کند. وی اضافه می کند: همانطور که گفتم مدرسه ما همان نزدیکی بود؛ دانش آموزان مدرسه که خبر یک تصادف را شنیده بودند به سرعت خود را به محل حادثه رساندند؛ روی فرد فوت شده را پوشانده بودند ولی دانش آموزان کلاسم با دیدن کیفی که روی زمین افتاده بود با فریاد می گویند «این کیف آقا معلم ماست». خرازانی با یادآوری این جریان اشک در چشمانش حلقه می زند و ادامه می دهد: آن زمان نه تلفن همراهی بود و نه ارتباطات به این حد گسترده بود و با توجه بهذنبود ما در خانه، تماس های مکرر مدرسه نیز بی جواب مانده بود؛ لذا آنها فکر می کردند که آقا معلم مدرسه شان فوت کرده است. این آقا معلم اظهار می دارد : روز شنبه که ۱۲ اردیبهشت بود صبح زود به مدرسه رسیدم اما سردرِ مدرسه پارچه مشکی را دیدم که نگرانم کرد کمی جلوتر متوجه شدم نام بنده روی پارچه مشکی نوشته شده است؛ با خودم فکر کردم یعنی چه کسی قصد شوخی با مرا داشته است. وی می افزاید: با همان حال عجیب زنگ مدرسه را زدم که سرایدار مدرسه در را باز کرد و با دیدنم گفت «آقای خرازانی شما زنده اید؟». خرازانی می گوید: آن روز بچه ها با پدر و مادرشان در حالی که لباس مشکی پوشیده بودند و با چشمانی گریان به مدرسه می آمدند و من مجبور شدم برای آنکه آنها را از این اشتباه درآورم همانجا در حیاط مدرسه به استقبالشان بروم. وی ادامه می دهد: آن روز پدر و مادرها با دیدن معلم دانش آموزانشان خیلی خوشحال شدند و حدود ۲۲ جعبه شیرینی و گل در اولین روز معلم کاری ام از طرف پدر و مادرهای دانش آموزان هدیه گرفتم. یادم می آید آن روز به تمام معلمان مدرسه دو جعبه شیرینی دادم و سرایدار مدرسه نیز ۴ جعبه شیرینی نصیبش شد. این آقا معلم می گوید: آن روز به دانش آموزان گفتم این حادثه باعث شد تا فراموش نکنیم مرگ چقدر به ما نزدیک است و انسان های خوب و مومنی باشیم و بتوانیم برای کشورمان کاری انجام دهیم. >>فارس


پنجشنبه ، ۱۶اردیبهشت۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بیان گلپایگان]
[مشاهده در: www.bayan-news.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن