واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهدبرگزاری یادواره شهدای عملیات کربلای 8 در مشهد
در سالروز عملیات کربلای هشت، یاد و خاطره 6 شهید گردان تخریب لشکر 21 امام رضا(ع)، طی مراسمی در مسجد امام حسن مجتبی(ع) مشهد گرامی داشته شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافت، مدیر حوزه علمیه المهدی (عج)، شامگاه گذشته طی سخنانی در این یادواره گفت: اگر انسان خودش مبارک شود، زمانش هم مبارک میشود. اگر انسان وجودش برکت پیدا کند، سال، ماه و روزش هم مبارک میشود. وی افزود: معمولاً انسانها برای شروع تازه، بهانه تازه میخواهند. باید تصمیم جدید بگیرید، انسانها با تصمیماتشان تازه میشوند. والا جسم که روز بروز کهنه میشود، سروصورت انسان سفید میشود. روح انسان با تصمیم، تازه میشود. با نیت خوب انسان عوض میشود. نظافت اظهار داشت: ماه رجب و ماه شعبان مقدمه ماه مبارک رمضان است. ماه رمضان آنقدر مهم است که دو ماه برای ورود به آن گذاشتهشده است. ماه رجب آداب فراوانی دارد، ازجمله آنکه روزه آن بسیار باارزش است. استغفار ویژه و تعقیبات ویژه هم دارد که بعد از هر نماز است. مدیر حوزه علمیه المهدی مشهد تأکید کرد: اگر دعاها را با توجه بخوانیم، برایمان زندگی ساز میشود. چیزی که انسانها به دنبالش هستند، آرامش است. ولی راهش را پیدا نمیکنند. آرامش مقطعی با پول، ماشین، همسر و... به دست میآید؛ اما این آرامش عمیق و پایدار نیست. نظافت در ادامه همچنین گفت: شما رزمندگان اسلام، آرامش عمیق را در جبهه پیدا کردید، جانها درخطر بود، ولی دلها آرامش داشت. چون دلها متصل به خداوند بود. انسان باید از دنیا دل بکند، اگر نکنیم، دنیا را از دلهایمان میکنند. آنوقت است که دل کندن، سختتر میشود. در ادامه این یادواره، آزاده دلاور سید جعفر موسوی، از بازماندگان عملیات کربلای 8 طی سخنانی گفت: در تاریخ ششم فروردینماه سال 1361 بود که به گردان غواصی نوح مأمور شدم. ما سه نفر بودیم که به همراه ده نفر دیگر، یک گروه سیزدهنفره را تشکیل دادیم. وی افزود: قرار بود، در کنار دریاچه ماهی عمل کنیم. دریاچه تکه، تکه شده و به شکل B درآمده بود. گروهان آقای طلوع قرار بود، از سر دریاچه و گروهان ما هم قرار بود، از پایین دریاچه عمل کنند. مکان و شرایط ما سختتر بود و فاصله غواصی ما هم بیشتر بود. موسوی اظهار داشت: عمق آب از نیم متر شروعشده و تا دو متر ادامه داشت. من نفر اول و مسئول گروه بودم. تقریباً یک ساعت، به اذان صبح مانده بود که به عراقیها رسیدیم. عراقیها در این محدوده خاکریز نداشتند. جادهای قرار داشت که در وسطش کانال بود. وی خاطرنشان کرد: لشکر کربلا، لشکر الغدیر و لشکر فجر در کنارمان بودند. کمی جلوتر رفتیم، چند ردیف سیمخاردار قرار داشت. سیمخاردار حلقه اول را شکافته، سپس دوم و سوم را باز کردم و بچهها را عبور دادم. موسوی افزود: اولین نفر را که رد کردم، گفت، عراقیها دارند ما را میبینند؛ و به همدیگر نشان میدهند. برای اینکه روحیه بقیه از دست نرود، گفتم اشتباه میکنی، کسی ما را نمیبیند. عراقی اسلحه در دستش بود و حدود یک دقیقه بعد شروع به تیراندازی کرد. وی اظهار داشت: بدون آنکه کلمه رمزی عنوان شود، درگیریها شروع شد. با بیسیم خواستیم با قرارگاه تماس بگیریم که در همان وهله اول بیسیم سوخت و ارتباطمان بهکلی قطع شد. در آن حوالی تانکی قرار داشت که با تیربار دوشکای خود بچهها را میزد، یکی از نیروها رفت و با نارنجک او را خاموش کرد. وی خاطرنشان کرد: جاده حالت تندوتیز داشت، حدود ده دقیقه از آغاز درگیریها نگذشته بود که یکی از بچهها خبر داد از سمت راستمان غواصان دارند، میآیند. حدود چهل متری ما بودند. تانک عراقی لوله خود را درون آبگرفته و بچهها را میزد. درخواست آرپیجی زن کردم، یک نوجوان ساده و تازهکار آمد. وی تأکید کرد: پیش خودم گفتم، آخر چرا برای منهدم کردن این تانک، یک آرپیجیزن تازهکار را فرستادهاند؛ اما برخلاف تصوراتم، او بسیار ورزیده و ماهر بود. آرپیجیزن با شلیک یک گلوله تانک را منهدم کرد و مسیر پیشروی بچهها را هموار ساخت. این آزاده دلاور در ادامه افزود: همان ابتدای کار اسماعیل رضایی که از بچههای اطلاعات و راهبلد ما بود، در منطقه گم شد و کار برایمان دشوارتر شد. دیگر نمیدانستیم، باید به کدام سو برویم. درگیریها ادامه داشت تا اینکه پس از نیم ساعت، خط آرام شد. وی اظهار داشت: هوا گرگومیش بود که ناگهان صدای اذان صبح در منطقه پیچید. سردرگم بودیم و چون تیراندازی نمیشد، مانده بودیم که چه کنیم. حدود دهدقیقهای به همین منوال گذشت که ناگهان عراقیها به روی کانال آمدند. وی خاطرنشان کرد: عراقیها آنقدر مطمئن بودند که روی خاکریزها حرکت میکردند. ما حدود هشت نفر باقیمانده بودیم که زیر خاکریز قرار داشتیم. عراقیها حدود 5 متری ما رسیدند و ما بهناچار به داخل آب برگشتیم. بازمانده عملیات کربلای 8 ادامه داد: هوا روشن شد و دیگر صبح شده بود و ما در دل عراقیها قرار داشتیم. امکان بازگشت وجود نداشت، پیش خودمان حساب کردیم که شب شود و با استفاده از تاریکی شب به عقب برگردیم. ضمن آنکه تعدادی از بچهها هم مجروح بودند و عقبنشینی را برایمان سخت کرده بود. سید جعفر موسوی گفت: عراقیها هرچند لحظه یک نارنجک درون آب میانداختند و ما ساکت و آرام داخل آب خود را مخفی کرده و منتظر فرارسیدن شب بودیم. لحظات بهسختی میگذشت و البته ترس از اسارت هم کار را دشوارتر کرده بود. وی افزود: روزبه پایان رسید و صدای اذان مغرب در منطقه پیچید، دوستم که مجروح و موجی بود، ناگهان بلند شد، من خواستم او را پایین بکشم که عراقیها مرا هم دیدند؛ و خلاصه همه را به اسارت گرفتند. وی اظهار داشت: ابتدا سرنیزه را روی زمین انداختم و آن را مخفی کردم تا نفهمند من تخریبچی هستم. هیکلم چون درشتتر از بقیه بود و ریشم هم کمی بلندتر شده بود، از سایرین جدا کرده و به داخل سنگری بردند. دستهایم را از پشت باسیمهای تلفن بستند و این آغاز اسارت من در عملیات کربلای 8 بود. لازم به ذکر است در عملیات کربلای هشت، تعداد 6 نفر از تخریبچیان لشکر 21 امام رضا (ع) به نامهای حسن هویدا، محمدعلی مقدسیان، احمد طوسی، محسن قمصریان، حبیبالله معصومی و عباس عمارلو به شهادت رسیدند. انتهای پیام/3268/ر40/
95/01/23 :: 02:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]