تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804700307




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

32سال پیش رهبری درباره مطهری چه گفتند؟


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: 32سال پیش رهبری درباره مطهری چه گفتند؟ تهران - ایرنا - پایگاه اطلاع رسانی جماران روز یكشنبه به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، گفت و گوی 32 سال پیش غلامعلی حداد عادل با مقام معظم رهبری را كه آن زمان عهده دار مسوولیت ریاست جمهوری بود، در باره شخصیت استاد شهید آیت الله مطهری بازنشر داد.


به گزارش جماران، متن گفت‌و‌شنود دكتر غلامعلی حداد عادل با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ 10 اردیبهشت 63 كه در پنجمین سالگرد شهادت استاد مرتضی مطهری و درباره‌ی ابعاد شخصیت ایشان انجام شده است.حداد عادل: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم.جناب آقای خامنه‌ای در سالروز شهادت استاد بزرگوار آقای مطهری هستیم؛ بیش از پنج سال از پیروی انقلاب اسلامی و دقیقاً پنج سال از شهادت آن استاد بزرگوار میگذرد. در این پنج سال جمهوری اسلاميِ ما شاهد تحولات گوناگونی بوده؛ بسیاری از تجربه‌های نو پیش آمده، بسیاری از افكار و اندیشه‌ها در عمل به محك خورده، بسیاری از افراد و احزاب جذر و مدهایی داشته‌اند و در این پنج ساله شاید به اندازه‌ی پنجاه سال تجربه‌ی عملی و فرهنگی و فكری برای دست‌اندركاران این نظام فراهم آمده. پیشنهاد شده در این پنجمین سالگرد شهادت استاد با حضرت‌عالی گفت و شنودی صورت بگیرد در خصوص استاد مطهری و مخصوصاً در پرتو این تجربه‌ی پنج ساله خصوصاً آنچه برای جنابعالی در مقام ریاست جمهوری و سایر مسؤولیتهایی كه داشتید، اشرافی كه داشته‌اید بر مسائل این پنج ساله‌ی اخیر یك نگاهی دوباره به زندگی استاد و به شخصیت استاد صورت بگیرد. اگر جنابعالی اجازه بفرمائید طرح بعضی سؤالات بشود و استفاده بشود از بیان جنابعالی.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. برای من از دو جهت این مذاكره مطلوب و دلنشین است؛ اوّلاً از این جهت كه ذكر آن شهید عزیز و آن استاد بزرگوار - كه بخش مهمی از فضای ذهنی من پر از خاطرات گرانقیمت آن بزرگوار هست - برای من لذتبخش است. ثانیاً از این جهت كه جنابعالی بیان كردید و كاملاً هم درست است، كه ما در پرتو تجربیات چند ساله میتوانیم چهره‌ی این استاد بزرگوار را خیلی روشنتر و بی‌ابهامتر از همیشه مشاهده كنیم و این فرصت برای بازنگری و تدبّر درباره‌ی این چهره‌ی ارزشمند اسلامی هست. به خصوص كه این گفتگو با شما انجام میگیرد، كه شما جزو افرادی بودید كه شهید مطهری را به معنای واقعی كلمه می‌شناختید. بد نیست من این را هم یادآوری كنم، شاید نمی‌دانم قبلاً هم به شما گفتم یا نه كه من اول‌بار اسم شما را هم از شهید مطهری شنیدم، به مناسبت مقاله‌ای كه در یادنامه‌ی علامه‌ی امینی شما نوشته بودید - كه مقاله‌ی بسیار خوبی هم بود - و خب شما جزو كسانی بودید كه در شهادت استاد به سیاه كردن جامه اكتفا نكردید، واقعاً قلباً عزادار و مثل بسیاری از علاقمندان و آشنایان آن عزیز قلباً عزادار بودید؛ و چیزهای خیلی زیادی را قاعدتاً از این بزرگوار میدانید به مناسبتی كه با ایشان نزدیك بودید. خیلی خوب است كه این مذاكره را شروع كنیم و شاید این گفتگو یك مقدمه‌ای باشد برای یك بازنگری مجدد در شخصیت این استاد عزیز كه به صورت منطقی و دقیق و با استفاده از خاطراتی كه از ایشان هست و كتابهایی كه هست واقعاً یك {شخصیت }شخصیت نگاری واقعی و صحیحی از ایشان به طور كامل انجام بگیرد.حداد عادل: جنابعالی می دانید كه آقای مطهری یك شخصیت جامع بودند و شخصیت ایشان ابعاد گوناگونی داشت. ایشان به عنوان یك روحانی - روحانی مبارز - در درجه‌ی اول شناخته شده بودند، فقیه بودند، فیلسوف بودند، استاد دانشگاه بودند، نویسنده بودند، خطیب و اهل منبر بودند؛ برای بنده بسیار مغتنم است كه نظر جنابعالی را در این خصوص بدانم كه از نظر شما تأثیر كدام یك از ابعاد شخصیت ایشان در جامعه‌ی ما بیش از بقیه‌ی ابعاد بوده و در درجه‌ی اول شما وقتی نام آقای مطهری به میان می‌آید ذهنتان سراغ كدام یك از جنبه‌های شخصیت آقای مطهری می رود؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: تصور من این است كه مرحوم آیت‌الله‌مطهری رضوان‌الله‌علیه به عنوان یكی از چهره‌هایی كه در احیاء تفكر اسلامی بیشترین نقش را داشتند و جزو یكی از پرچمداران این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره‌ی اسلام در فضای فرهنگ امروزی جهان باید به شمار بیاید. همین‌طور كه میدانیم از صدوبیست سال یا صدوبیست، سی سال، سی، چهل سال پیش به این طرف متفكرانی پیدا شدند كه اینها درصدد طرح دوباره‌ی اسلام و مطرح كردن معارف اسلامی در میان هیاهوی تبلیغاتی فرهنگ غربی - كه فرهنگ جدید و مدرن به حساب می‌آمد - بودند؛ كه از این قبیل شخصیتهای معروف مثل سیدجمال‌الدین شناخته شدند. اینها را نسلهای امروز به عنوان مصلحین اجتماعی و مبارزین بزرگ و چهره‌های فكری و سیاسی و انقلابی اسلام می شناسند؛ كه همه‌ی این خصوصیات را شما در سیدجمال مشاهده می كنید. هنر بزرگ سیدجمال در مبارزه‌ی سیاسی او نبود، بلكه هنر بزرگ او در این بود كه اسلام را به عنوان یك دین زنده و به عنوان یك مایه‌ی زندگی و به عنوان یك مكتبی كه یك نظام اجتماعی را در خودش دارد دوباره مطرح می كرد. تمام تلاش سیدجمال و حركت او در آفاق اسلام از شرق تا غرب برای همین بود كه می خواست این دوباره‌نگری به اسلام را در جوامع اسلامی زنده كند، و آن حالتی را كه در گذشته - سالیان دراز - بر افكار صاحبنظران اسلامی تحمیل شده بود - حالت خمودگی اسلامی - این را از بین ببرد. ما در میان متفكرین ایرانی و غیرایرانی - چه عرب، چه هندی و غیر اینها شاید تُرك - شخصیتهایی داشتیم كه این خط را دنبال می كردند؛ چهره‌های معروفی كه بعضی از مؤلفین، بعضی از شعراء، بعضی از فلاسفه در این عصر جدید از این قبیل هستند. من وقتی كه نگاه می كنم به این چهره‌های شناخته شده‌ی این ردیف، این روال، مرحوم شهید مطهری را یكی از برترین اینها به حساب می‌آورم؛ علت هم همین جامعیتی است كه شما به آن اشاره كردید. این مرد یك فقیه بود، یعنی اسلام را وقتی می خواست تبیین كند و مسائل اسلامی را بیان كند از خودش چیزی مایه نمی گذاشت. اسلام را می شناخت، فقه اسلامی را بلد بود و همان‌طور كه می دانید فقه اسلامی به معنای شیوه‌ی استنباط احكام از منابع اولیه اسلام - یعنی كتاب و سنت - است، و فقیه آن كسی است كه این شیوه‌ی استنباط را بلد است؛ و درسی هم كه برای فقاهت در حوزه‌ها خوانده می شود در حقیقت درس آشنایی با این شیوه است. خب مرحوم مطهری یك مجتهد بود، یعنی این شیوه را به خوبی بلد بود. اینجور نبود كه به دام افكار التقاطی شرقی یا غربی بیفتد، همچنانی كه بسیاری از متفكرین مصلح و طرفدار تجدید حیات دوباره‌ی اسلام در آن دام افتادند. یك فیلسوف بود - یعنی با معارف عمیق و استدلالی اسلام آشنا بود - یك سخنور بود - یعنی می توانست همه‌ی آنچه را كه بلد است به زبان بیاورد - یك نویسنده‌ی بسیار خوب بود - یعنی می توانست همه‌ی آنها را بنویسد - تمام این جنبه‌هایی كه جنابعالی اشاره كردید واقعاً ابعاد یك شخصیت زبده‌ی برجسته بود كه می توان او را یكی از متفكرین و یكی از پرچمداران احیای تفكر اسلامی به شمار آورد. حداد عادل: یعنی حضرت‌عالی همه‌ی اینها را دستِ هم در خدمت آن احیاء تفكر اسلامی می دانید، بعد مانند ابعاد یك چندوجهی كه كل آن احیاء تفكر اسلامی است این همین؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: یعنی آن شخصیتی كه می تواند به عنوان یك مصلح، یك متفكر، یك مجدد به حساب بیاید این شخصیت طبعاً این ابعاد را باید داشته باشد. ما خب شما كاملاً آشنا هستید با چهره‌های معروف نوآور جهان اسلام، می دانید دیگر اینها غالباً یك جاهایی اشتباه كردند. معارف اسلامی را نفهمیدند، بعضی به دام تفكرات چپ افتادند، بعضی به دام تفكرات غربی افتادند، بعضی به دام تفسیر به رأیهایی از اسلام را افتادند. خب بعضی از متفكرین هندی - همان‌طور كه می دانید - تفسیرشان به جوری بود كه خودِ سیدجمال‌الدین‌اسدآبادی را وادار كرد به عكس‌العمل و مقابله؛ اینها همه‌اش بر اثر عدم آشنایی با معارف اسلامی بود.این بزرگوار تمام این آشنایی را داشت. اشتباه آنها بر اثر عدم آشنایی بود بله، و این آشنایی را ایشان به طور كامل داشت در جنبه‌ی فقه، در جنبه‌ی معارف اسلامی. حداد عادل: بله. آقای مطهری را گاهی بنده به دیده‌بان جبهه‌ی اعتقادی اسلام تشبیه می كنم از بعضی جهاتِ خصوصیاتی كه ایشان داشت. كه یك دیده‌بان در جبهه كارش این است كه خطرها را شاید زودتر از بقیه تشخیص می دهد و می بیند، و ایشان را بنده معتقدم تخصصی داشتند در خطرشناسی، و از جمله صحبتهایی كهحضرت آیت‌الله خامنه‌ای: به هشدار حداد عادل: بله، بله؛حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: صریحاً هشدار دادن و ملاحظه نكردن.حداد عادل: بله و خیلی با جرأت. از جمله تك جمله‌هایی كه از ایشان شفاهاً شنیدم و در جایی ندیدم كه نوشته باشند این جمله است كه ایشان می فرمودند كه فاصله‌ی زمانی میان مشروطیت تا شهریور 1320 خطرناك‌ترین دوران برای اسلام در ایران بوده از آغازی كه اسلام به ایران آمده تا امروز. ایشان معتقد بودند هیچ دوره‌ای برای اسلام خطرناكتر از این دوره در ایران پدید نیامده. من می خواستم كه نظر جنابعالی را درباره‌ی این اعتقاد ایشان بدانم و اگر شما معتقدید نظر خودتان را بیان كنید، یعنی تحلیل بكنید كه چرا مرحوم مطهری چنین عقیده‌ای داشت؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله. البته خب شهید مطهری تاریخ را خوب می دانست و دوره‌های مختلف تاریخی كشور ما را از بعد از اسلام ایشان یقیناً مطالعه كرده بودند و می دانستند، و آدمی هم نبود ایشان كه بی‌حساب و بی‌مطالعه حرف بزند؛ می خواهم من این را قرینه بگیرم كه ایشان در هنگامی كه این جمله را می گفتند به یاد دوران مغول مثلاً بودند. دوران مغول یكی از آن دورانهای فوق‌العاده سخت است برای عالم اسلام؛ می دانید آنچه كه در دوران مغول عالم اسلام از دست داد چیزی نیست كه در ظرف یك قرن و دو قرن و سه قرن ممكن باشد برگردد و من شك دارم كه آیا تا الان هم ما از لحاظ به دست آوردن منابع اصیل فكری اسلامی - كه در حمله‌ی مغول از دست رفت - آیا توفیق داشتیم كه آن را به یك كیفیتی جبران كنیم یا توفیق نداشتیم؟ شاید اگر حمله‌ی مغول پیش نمی‌آمد و این همه كتابخانه و این همه عالِم و این همه كتاب از بین نمی رفت ما یك چیزهایی امروز داشتیم كه در سرنوشت جهان اسلام و تمدن اسلامی اصلاً تأثیر می گذاشت. من تصور می كنم علت این تعبیر شهید مطهری رضوان‌الله‌تعالی‌علیه با توجه به دوره‌ی مغول با این خسارت این باشد كه حمله كنندگان در دوران مغول مردمانی بودند كه جز مُلك‌گشایی آن هم در شكل نیمه وحشی‌اش هدف دیگری نداشتند؛ یعنی می خواستند بیایند و سرزمینها را بگیرند؛ و قصد انهدام فرهنگ و نابودی فرهنگ قائم در این كشور را نداشتند. دلیلش هم این است كه بالأخره خودشان به این فرهنگ گرویدند؛ هم مسلمان شدند و تعدادیشان شیعه شدند و ما می دانیم كه آثار فرهنگی اُلجایتو و نمی‌دانم گوهرشاد و این بقایای خانواده‌ی مغول و تیمور در ایران الان هست، و {سلطانیه و} گنبد سلطانیه و بقیه‌ی جاهای دیگر. یعنی آمدند این‌جا برای این‌كه آب و خاك را بگیرند و خب این نتیجتاً در كشتار و خونریزی و اینها نابودی فرهنگ و فرهنگیان هم وجود داشت. در حالی كه مهاجمین غربی كه از بعد از آغاز مشروطیت در ایران و باید گفت از ناكامی مشروطیت در ایران - كه نظر شهید مطهری هم قطعاً از شروع نهضت مشروطیت نیست، بلكه از شروع شكست مشروطیت است، از آن لحظه‌ای كه معلوم شد مشروطه یك دام برای این ملت بود نه یك نهضت انقلابی - از آن لحظه تا شهریور بیست دوران اوج سلطه‌ی تفكر و فرهنگ و تمدن غربی است كه با چراغ آمده بود و به قصد انهدام فرهنگ آمده بود و گزیده‌ترین كالاها را هم نابود می كرد و منهدم می كرد و می بُرد. یعنی فرق بین مغول این مهاجمین قرن بیستم فرق بین یك اقوامی بود كه با گیجی و مثلاً غفلت وارد می شدند با آن مردمی كه با آگاهی و هوشیاری و به قصد انهدام مراكز اصلی وارد می شدند. و البته ایشان تا شهریور بیست فرمودید گفتند؟ ... من خیال می كنم بعد از شهریور بیست را هم بایستی یكی از فصول مهم این دوره دانست؛ یعنی اگر چه كه دوران رضاخان در این مملكت مثل یك بولدزر بود رضاخان كه تمام زیبائیها و ظرافتها را همان‌طور بی‌مهابا خراب می كرد، اما برای خنثی كردن ریشه‌های اعتقاد - كه بعد از آن ویرانی دوران رضاخان هنوز زیر خاك مانده بود - یك حركت ظریف‌تری لازم بود كه سی و چند ساله، سی‌و‌پنج، شش ساله‌ی بعد از 1320 به تدریج آن را شروع كرد و در این‌جا واقعاً بذر اعتقاد و فرهنگ و معرفت را - كه بعد از آن انهدام رضاخانی هنوز مانده بود - داشت دانه دانه می كشید از خاك بیرون و نابود می كرد و از بین می‌برد؛ بنابراین این قسمت هم بایستی جزو آن دوره محسوب بشود. حداد عادل: حالا من این تصور می كنم علت این‌كه آقای مطهری تا شهریور بیست گفتند به این معنا نیست كه بعد از شهریور بیست آن نیّت و قصدی كه غرب و شرق و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و حتی هیأت حاكمه در مقابله‌ی با اسلام داشت نیّت فرقی كرده بود، بلكه شاید به این اعتبار بود كه از بعد از شهریور بیست یك موجی برای مبارزه‌ی با آن غربزدگی و شرق‌زدگی در بین مسلمانها و متفكرین مسلمان پیدا شد كه به دلیل تحولات سیاسی بعد از شهریور بیست امكان نمود پیدا كرد. مثلاً شاید آقای مطهری اگر یك متفكری را كه حرفی برای گفتن دارد در 1317 در نظر می گرفتند، {و 1323 }در 1323 این متفكر دستش بازتر بود در این‌كه دفع حمله بكند تا در 1317؛ به دلیل آن حوادث سیاسی. یعنی این حرف فقط براساس جنبه‌های فرهنگی و فكری نیست بلكه امكانی كه برای مبارزه هم بوده - كه قبل از شهریور بیست كمتر بوده و بعد از شهریور بیست بیشتر شده - هم شاید مورد نظر ایشان [...]حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: ممكن است، یعنی یقیناً نظر ایشان به یك بخشهایی از فارقه‌هایی است كه قبل از 1320 و بعد از این تاریخ وجود دارد؛ بدون شك خب دوران اختناق هست و شاید هم علت همین باشد كه در دوران رضاخان یك به اصطلاح انهدامی به وجود آمد كه بدون آن قلدری و آن به اصطلاح قاطعیت در ضلالت امكان نداشت آن اقدام به وجود بیاید. یعنی اگر سیاستهای بعد از 1320 می خواست قبل از این تاریخ اعمال بشود اثر كار رضاخان را در طول پنجاه سال ممكن بود به وجود بیاورد. رضاخان آمد و قلدرانه همه‌ی آن به اصطلاح بناهای فرهنگی و اخلاقی و اعتقادی و اینها را ویران كرد، صاف كرد البته. این تفاوت ممكن است وجود داشته باشد، البته {یادتان‌} [یادمان] هست كه در دوران رضاخان شعله‌ی مبارزه خاموش‌تر از بعد از رضاخان نبود، یعنی در دوران رضاخان نهضت عظیم مسجد گوهرشاد را داریم، نهضت مدرس را داریم، مرحوم حاج آقا حسین قمی را داریم، حركاتی كه در قم وجود داشت را داریم، اینها را داریم، یعنی نهضتهای اسلامی و غیر اسلامی هم در زمان رضاخان كمابیش بوده. علی ای حالِ حالا، من می خواهم در توجیه نقطه‌نظر مرحوم شهید مطهری می توانم من روی این تكیه بكنم كه دوران تهاجم فرهنگی غرب - كه همراه با تهاجم سیاسی و اقتصادی و طبعاً فرهنگی و اینها بود - خطرناكتر از دوران مغول بود، به خاطر این‌كه مهاجمین هوشیارتر، آگاهتر و مسلحتر بودند به سلاحهای لازم، و بنابراین این فكر، فكر درستی است. خب الحمدلله كه در سایه‌ی تلاش خود این شخصیت عزیز و شخصیتهایی از قبیل ایشان و تحرك عظیم این انقلابی كه به وجود آمد ره صد ساله در مقابله‌ی با این تهاجم بحمدالله در دوران كوتاهی پیموده شد. حداد عادل: الحمدلله. من یك جمله در خصوص این تعبیر آقای مطهری عرض بكنم؛ كه آقای مطهری تا جائی كه من یادم هست منظورشان مبارزه‌ی سیاسی نبود، بلكه همان جهات فرهنگی بود، و شاید علت این‌كه به دوران قبل از شهریور بیست - حالا با یك كمی، چون در تاریخ كه نمی شود یك همچنین خط كشید و خیلی دقیق یك روزی را یك مبدأ یك تحولی درست قلمداد كرد، ولی علت این‌كه ایشان روی آن دوران تكیه می كردند و بعدش خطر از نظر ایشان كم شده بود - شاید این باشد كه در آن فاصله خیلی از متفكران اسلام با مشاهده‌ی این جریانات شرقی و غربی و سموم فرهنگی كه از راههای مختلف وارد این بدن شد، به فكر افتادند كه باید یك حرفهای تازه‌ای بزنند، یك - به فرمایش شما - احیائی باید در تفكر اسلامی صورت بگیرد؛ و {این‌} بازتابِ این تأثیر بعد از شهریور بیست در واقع ثمر داد. علت این‌كه افت كرد، یعنی خطر بعد از شهریور بیست كاهش پیدا كرد این بود كه آن خطر ابتدا آمد و به فكر افتادند مصلحین و متفكران كه یك راههای چاره‌ای بیندیشند.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: غالباً حمله‌ها این فایده را دارد كه انسان را درصدد علاج قرار می دهد. حداد عادل: بله. {یكی از} سؤال دیگری كه می توان مطرح كرد در این فرصت نقش شهید مطهری در خنثی كردن این توطئه‌ی خطرناك جدایی روحانی و دانشگاهی است. حضرت‌عالی می دانید كه یكی از آن مبانی قلع و قمع رضاخانی این بود كه بین این دو قشر جدایی بیندازد. این همان نكته‌ای است كه امام بزرگوارمان از روز اول بر آن تأكید كردند و همواره هم تأكید می كنند. و اگر كسی تاریخ این پنجاه سال اخیر را بخواند می بیند كه یكی از دامهای قوی رضاخان همین بود كه این دو قشر را به هم بدبین بكند و تا حدود زیادی هم متأسفانه موفق شده بود. بنده خودم - كه دانشجوی دانشگاه بودم - از آن روزی كه وارد دانشگاه شدم و حتی قبل از این‌كه وارد دانشگاه بشوم هر وقت می خواستم كه از آن فضایی كه ما را از اسلام دور می كرد به اسلام پناه ببرم و سراغ روحانیت بروم، سراغ اولین كسی كه می رفتم مرحوم مطهری بود، و مثل من هزاران غریب در آن دیار بودند كه می‌آمدند سراغ آقای مطهری و ایشان آشناتر بودند برای دانشجویان از بسیاری از روحانیون دیگر، و در واقع راه را باز می كردند، آغوش را باز می كردند. نظر جنابعالی در نقشی كه آقای مطهری داشتند در خنثی كردن این توطئه چیه؟ ایشان چه كردند در مقابل این توطئه و ارزیابی چگونه می كنید كار ایشان را؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله، این یكی از نقاط برجسته‌ی شخصیت شهید مطهری رضوان‌الله‌تعالی‌علیه هست. به نظر من مرحوم مطهری {از دو، یعنی} با دو ابزار با دو وسیله می توانستند تفاهم و نزدیكی بین دو قشر روحانیون و تحصیل‌كرده‌های جدید را به وجود بیاورند. یكی تلاش عملی و دیگری غنای شخصیت خودش ایشان. از لحاظ تلاش عملی خب ایشان در دانشگاه درس گرفتند، با دانشجوها انس پیدا كردند، در مجامع تحصیل‌كرده‌ها، مهندسین، پزشكان شركت كردند، به عنوان یك قطب و ملجأ و پناهی برای تحصیل‌كرده‌های جدید شدند - همان‌طور كه شما در مورد خودتان احساساتتان را بیان كردید - بله، واقعاً همینجور بود آن زمانها، هزاران دانشجو و فارغ‌التحصیل و كسانی كه توی مسائل فرهنگ جدید درس خوانده بودند و تحصیل كرده بودند آقای مطهری را به عنوان یك ملجأ، یك پناه، یك ملاذ، یك آدمی كه حرفشان را می فهمد، می تواند دردهایشان را علاج كند، سؤالاتشان را پاسخ بدهد، به او نگاه می كردند و اینها.و ایشان نوشته‌هایش، سخنرانی‌اش در رادیو در آن سالهای اوائل، بعد هم سخنرانیهای گوناگونش در دانشگاههای مختلف، سراسر كشور در این خط بود؛ و شاید بتوانم بگویم ایشان موفق‌ترین چهره‌ی روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بود، یعنی در دانشگاهها و حول و حوش دانشگاه‌ها؛ مثل تحصیل‌كرده‌ها و فارغ‌التحصیل‌ها. موفق‌ترین چهره بود، یعنی هیچ‌كدام از این چهره‌های تقریب بین روحانی و دانشگاه به قدر ایشان در این جهت موفق نبودند و ایمان {چیزها را} آن تحصیل‌كرده‌های جدید را جلب نكرده بودند. دومی غنای شخصیت خود ایشان بود؛ می دانید یكی از چیزهایی كه بین این دو قشر را جدا كرده بود این بود كه این دو قشر را به هم بی‌اعتقاد كرده بودند. تحصیل‌كرده‌های جدید فارغ‌التحصیل حوزه‌ی علمیه را یك آدم باسواد نمی‌دانستند، اصلاً آنچه را كه او بلد بود آن را سواد نمی‌دانستند، به حساب نمی‌آوردند، علم نمی‌دانستند. روحانی در عرف و فرهنگ غربی تزریق شده‌ی به یك عده‌ی از تحصیل‌كرده‌های ما یك عنصر بی‌سواد و پرمدعایی بود و به حساب می‌آمد كه اصلاً تضییع وقت بود كه انسان با او بنشیند حرف بزند یا خودش را به او نزدیك كند، یعنی او را اصلاً قابل نمی‌دانستند كه یك چهره‌ی یك شخصی بداند او را. متقابلاً تحصیل‌كرده‌ی حوزه علمیه تحصیل‌كرده‌های دانشگاهی را با همین چشم نگاه می كرد. علاوه بر این‌كه حالا بی‌دین می دانست آنها را جاهل و عامی هم می دانست. یعنی اهل علم و عوام یك تقسیمی بود در حوزه‌های علمیه كه مردم دنیا دو قسم بودند، یك قسم اهل علم، یك قسم عوام؛ و اهل علم یعنی آنی كه تحصیل‌كرده‌ی حوزه است و عوام یعنی آن كسی كه تحصیل‌كرده‌ی حوزه نیست؛ حالا تحصیل‌كرده‌ی هر جای دیگر هم می خواهد باشد. دو قشری كه هر دو اهل علمند، هر دو اهل تحصیلاتند، هر دو با مغز و با تفكر و تعقل سر و كار دارند و همدیگر را بی‌سواد می دانند، شما طبیعی است كه فرض كنید اینها اصلاً به هم نزدیك نشوند، با هم آشنا نشوند. مرحوم مطهری جزو شخصیتهایی بود، جزو پیشروان كاروان تقریب روحانی و دانشجو بود كه با قوّت و صلابت شخصیت علمی خودش مخاطبین خودش را متواضع كرد در مقابل خود. یعنی هنگامی كه ایشان وارد دانشگاه شد و افرادی در رشته‌های مختلفِ متناسب با شخصیت آقای مطهری وقتی با ایشان برخورد كردند، از ایشان استفهام كردند، با ایشان مسأله‌ای را مطرح كردند، با یك مغز بزرگ، با یك اندیشه‌ی عمیق، با یك ذهن باز مواجه شدند. یك مرد متفكر قوی صاحب‌نظر كه در - رشته‌اش فلسفه و فقه بود، ولی بعد جامعه‌شناسی مطالعه كرده بود، اقتصاد مطالعه كرده بود، فلسفه‌های اروپایی را مطالعه كرده بود و افرادی از متخصصین و صاحب‌نظران این رشته‌ها به خود جذب كرده بود - ایشان در این اواخر یك درس جامعه‌شناسی اسلامی یا ... فلسفه‌ی تاریخ، بله فلسفه‌ی تاریخ داشت، كه خب یك عده‌ای از افراد صاحب‌نظر، اساتید فن، اساتید به‌هرحال درس ایشان شركت می كردند كه خود ایشان برای من نقل كردند كه دو تا درس ایشان داشتند می گفتند یكی دانشجوها شركت می كنند یكی اساتید، این درسی بود كه اساتید شركت می كردند. فلسفه‌ی هِگِل را مثلاً ایشان آنچنان قوی و خوب آگاه بود و فراگرفته بود با آن قوّت علمی‌ای كه داشت كه خب كسانی كه توی این رشته‌ها، توی این معقولات كار می كردند شخصیت ایشان را و ارزش ایشان را درك می كردند. پس شخصیت علمی و قوی مرحوم شهید مطهری هم بیشترین تأثیر را در نزدیكی این دو قشر داشت. یعنی وقتی كه تحصیل‌كرده‌های جدید نگاه می كردند می دیدند، یك روحانی عالمِ متفكرِ فاضلی مثل شهید آقای مطهری را در مقابل خودشان دارند. از طرفی وقتی كه در حوزه‌های علمیه - كه خب شخصیت آقای مطهری در حوزه‌ها واضح بود برای بیشتر افرادی كه در حوزه‌ها بودند - وقتی می دیدند ایشان دل به قشر تحصیل‌كرده‌ی جدید بسته و با اینها سر و كار دارد آنها هم یك حالت تقارب و تفاهمی برایشان به وجود می‌آمد. پس بنابراین آقای مطهری نه فقط با ابزارها و طراحیها و به اصطلاح ابتكار و تدبیر خودش توانست این تقارب را به وجود بیاورد، بلكه با شخصیت خودش بیشترین سهم و نفع را در این كار داشت. حداد عادل: این نكته كه فرمودید كه استادان دانشگاه جذب آن ذهن قوی ایشان می شدند من را یاد یك خاطره‌ای انداخت. در همان درس فلسفه‌ای كه استادان دانشگاه شركت می كردند، بنده هم توفیق داشتم كه خدمت ایشان می رسیدم. یكبار صحبت فلسفه‌ی هگل بود؛ مترجم فلسفه‌ی هگل - كه از استادان خوب دانشگاه بود و به ایشان علاقه داشت - در جلسه‌ی درس حاضر بود. آقای مطهری فرمودند كه من گمان می كنم خطایی كه برای هگل در مسأله‌ی حركت و در اصولاً مسأله‌ی اصل امتناع تناقض حاصل شده ناشی از این است كه هگل فلسفه‌ی خود را بر اَصالت ماهیت بنا كرده. آن استاد دانشگاه پرسید كه شما از كجا این نتیجه‌گیری را كردید؟ آقای مطهری بلافاصله خیلی صریح فرمودند كه از كتاب خودِ شما من این مطلب را در آورده‌ام. گفتند كه كجای كتاب من همچنین مطلبی از آن بر می‌آید؟ ایشان بلافاصله گفتند این‌جا كه شما اینجور ترجمه كردید، اینجور ترجمه كردید، این هم نتیجه‌اش می شود. آن استاد خیلی مرد منصفی بود، تعجب كرد و گفت بله خب شما چیزهایی فهمیدید كه خودِ من نفهمیدم؛ ایشان هم به شوخی و خنده گفتند بله «رُب حامل فقهٍ الی من هو افقه منه». بله، بعد داستانی را نقل كردند و به همین جهت بود كه این استادان دانشگاه - بعضیها سنشان از آقای مطهری زیادتر بود كه در آن مجلس حاضر بودند - شیفته‌ی عمق فكر ایشان بودند و همچنین سعه‌ی صدر ایشان.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: البته آقای مطهری به این استاد علاقه‌مند بود، دكتر عنایت را می گوئید؟ ... بله، تعریف می كرد ایشان از این دكتر عنایت و می گفت بسیار مرد فاضل و قوی و خوبی است. حداد عادل: بله مرحوم عنایت این كتابی هم كه اخیراً از ایشان ترجمه شده به آقای مطهری تقدیم كردند و گفتند كه استاد مطهری - شهید مطهری - مرا برانگیخت بر این‌كه این كتاب - تفكر نوین سیاسی در اسلام - را بنویسم، خودش را وامدار آقای مطهری می دانست. بنده در خصوص نقشی كه ایشان ایفا كردند نسبت به {روحانی و} تقریب بین روحانی و دانشجو یك نكته را هم می خواستم اضافه بكنم و آن این است كه خیلیها خواستند این كار را بكنند ولی بسیاری از آنها موفق نشدند، به دلیل این‌كه نتوانستند تشخیص بدهند كه اشكال اصلی كجاست؛ و بعضی از اینها وقتی كه مثلاً از حوزه آمدند سراغ جوانها عده‌ای خودشان برای این‌كه تقریب ایجاد بكنند بعضی از اصول خودشان را شاید خدشه‌دار كردند. بودند مثلاً چهره‌هایی كه كار آنها انسان را تا اندازه‌ای یاد این شعر می‌اندازد كه:شد غلامی كه آب جوی آردآب جوی آمد و غلام بِبُردیعنی بعضی اشكالاتی كه تحصیل‌كرده‌ها با حوزه داشتند، اینها نمی توانستند تحلیل بكنند ببیند گیرِ كار كجاست و بنده تصور می كنم خیلیها كه در این جدایی بین روحانی و دانشجو تفكر می كردند نتوانستند عیب اصلی را از عیب فرعی تشخیص بدهند. مثلاً جوانها به روحانیون انتقادهای زیادی داشتند؛ خب بعضی از این انتقادها هم وارد بود، خیلیها هم وارد نبود؛ ولی مهم این بود كه روحانیت را به عنوان اصل سالم دانستن و عیبها را جزئی و فرعی و عَرَضی دانستن و كوشش كردن تا آن اصل را معرفی كردن این در واقع هنر آقای مطهری بود شاید در این قضیه.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله درست است این، یعنی اعتقاد مرحوم مطهری رضوان‌الله‌علیه به نقش نهاد روحانیت منهای اشتباهاتی كه ممكن است این یا آن شخص روحانی داشته باشد یكی از خصوصیات ویژه‌ی این بزرگوار بود. این جمله‌ی اسلام منهای روحانیتی كه كوبیده شد به طور كامل و واقعاً در ذهنهای كسانی كه مشتبه بودند پاك شد این را ایشان این هنر آقای مطهری بود كه روی این مسأله، اوّلاً درك كرد كه هدف آن كسانی كه دارند یك سری حرفهایی را می زنند همین اسلام منهای روحانیت است، یعنی می خواهند اسلام بدون مفسر و عالم اختصاصی به اسلام وجود داشته باشد تا راه برای تعبیر و توجیه باز باشد. هم این معنا و هم این‌كه این را شجاعانه و صریحاً مطرح كردن و رد كردن از خصوصیات مرحوم مطهری بود. حداد عادل: بله، این‌جا شاید جای این باشد كه سؤال كنیم كه به نظر شما - گرچه شاید پاسخ این سؤال تا حالا هم معلوم شده باشد - ولی به نظر شما علت چی بود كه ضد انقلاب در آغاز پیروزی استاد مطهری را به عنوان نخستین چهره از روحانیون بزرگ برای ترور انتخاب كرد؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: البته من نمی توانم مطمئن باشم كه ضد انقلاب با یك معرفت كامل دنبال این مسأله رفته و به طور حساب شده این قضیه را پیگیری كرده. خب آن روز یقیناً به هر یك از چهره‌های معروف و مؤثر روحانی دست پیدا می كردند این كار را می كردند؛ اما اگر آگاهانه به سراغ این انتخاب رفته باشند حقاً باید گفت كه درست فهمیده بوده. مرحوم شهید مطهری یك عنصر مؤثری بود برای حفظ تداوم خط اسلام و غلبه‌ی او بر این انقلاب. از اولی كه این انقلاب داشت پیروز می شد - هنوز حتی قبل از پیروزی - عده‌ای بودند كه مصراً می خواستند صفت اسلامی را از این انقلاب بگیرند، و بعد از آنی هم كه انقلاب به پیروزی رسید از اولین لحظات كسانی بودند كه در این خط حركت می كردند، و كسانی هم كه این فكر را داشتند همه جزو آن بی‌اعتقادها و ملحِدهای آشكار و صریح نبودند، بلكه كسانی هم بودند كه علی‌الظاهر مسلمان هم بودند، داعیه‌ی ضد اسلامی هم نداشتند، اما علی‌الباطن به هیچ‌وجه تحمل نمی توانستند بكنند تفكر اسلامی را، آن هم تفكر فقاهتی اسلامی را. طبیعی است كه آقای مطهری با حساسیت‌هایش، با آگاهیاش، با بصیرتش، با علم فراوانش، با آن حالت خاصی كه به تعبیر شما خط شكنی باید گفت در مقابل توطئه‌ها و مثلاً حركتهای ضد اسلامی و موذیانه، با حساسیتش روی التقاط و حركت التقاط - كه حركت التقاط یكی از خطرناكترین حركات در اینگونه مواقع هست. یعنی هنگامی كه نهضت به پیروزی می رسد تازه نوبت تعبیر و توجیه‌های علی‌الظاهر اسلامی و علی‌الباطن غیر اسلامی است كه همین التقاط معنا می دهد - با این خصوصیاتی كه آقای مطهری داشت یك خطر بزرگی برای {این‌} همه‌ی این جناحها بود؛ این جبهه‌ی متحده، كفر و نفاق و الحاد و استكبار و اینها اگر می خواستند یك انسانی را كه از همه‌ی جوانب یك مانع بزرگی در مقابل آنها محسوب می شود و دست هم راحت به آن می رسد پیدا كنند آقای مطهری رضوان‌الله‌تعالی‌علیه بود. در ابعاد شخصیت این بزرگوار آن جنبه‌ی عرفانی و اخلاقی شهید مطهری هم بایستی مطرح بشود؛ كه خب واقعاً فصول بسیار شورانگیزی در زندگی این شهید عزیز دارد كه در آن قسمت هم بد نیست كه صحبتی بشود حالا یا جنابعالی خاطره‌ای بگوئید یا من یك چیزی به یادم بیاید بگویم مناسب هست.حداد عادل: بله جنابعالی بفرمائید، من هم استفاده می كنم.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: مرحوم مطهری رضوان‌الله‌علیه یك انسانی بود كه علی‌رغم ظاهری كه به او این رقتها و لطافتها خیلی در آن حالت استدلال و مثلاً منطقی برخورد كردن با مسائل نمی‌آمد و تصور نمی شد باطن بسیار رقیق و لطیفی داشت. یك وقتی ایشان در حدود سالهای شاید نمی‌دانم 52 - 53 آن وقتها بود به یك مناسبتی ایشان می گفتند كه من مایل هستم كه یك فرصتی پیدا كنم و كارهای دانشگاهی و درسی و اینها را بگذارم كنار و بروم قم و آن‌جا حالا تعبیری كه ایشان می كردند شاید مثلاً این بود كه مثلاً خدا را ببینم یا {حق را} مثلاً به لقاء حق برسم، یك تعبیر اینجور چیزی داشت، كه مقصود ایشان این بود كه بروند آن‌جا و كار فرهنگی و فكری اینجوری و توأم با خلوت مناسبِ با عبادت و ریاضت و توجه و اینها داشته باشند؛ یك چنین روحی ایشان داشت. مرد بسیار رقیق و ظریفی بود، به شدت تحت تأثیر هیجانات عرفانی و معنوی قرار داشت؛ با دیوان حافظ و اشعار عرفانی مأنوس بود، با قرآن ایشان زیاد مأنوس بود، تصور می كنم اینجور بود كه هر شب ایشان تا یك مقداری قرآن نمی خواندند نمی خوابیدند، این را من دیده بودم البته در تعدادی از سفرهایی كه ایشان [به] مشهد داشتند، یا با هم فریمان رفته بودیم، یا در مشهد با ایشان بودیم من دیده بودم كه - بیتوته كرده بودیم با هم - دیده بودم كه ایشان قبل از این‌كه بخوابند حتماً قرآن می خواندند و می خوابیدند. اهل تهجد بود، نماز شب با حالی می خواند. یك شب ایشان منزل ما بودند نصف شب از صدای گریه‌ی ایشان خانواده‌ی ما از خواب پریده بود و اول ملتفت نشده بود كه این چیه، بعد فهمیده بود كه صدای آقای مطهری است، كه ایشان نصف شب نماز شب می خواندند همراه با گریه‌ی با صدایی كه از مثلاً آن اتاق می شد صدای ایشان را شنید. یك چنین حالاتی داشت، و واقعاً یك صفایی {بر خانواده‌ی ایشان }حاكم است بر محیط خانواده‌ی ایشان یك صفا و معنویتی حاكم هست كه این بر اثر همان حالت معنوی ایشان است، و خانواده‌ی ایشان، همسر محترمشان، فرندانشان یك حالت معنوی، یك توجهات عرفانی و معنوی را همه‌شان دارند كه اصلاً محیط خانواده‌شان اینجوری است، و این ناشی از توجهات این بزرگوار است. من خیال می كنم بسیاری از توفیقات مرحوم مطهری رضوان‌الله‌علیه بر اثر همین حالات بود، كه بركات معنوی و آن حال و توجه و عبادت و عرفان و اینها ایشان را موفق كرده بود. از جمله‌ی خصوصیاتی كه در این مورد من در ایشان مشاهده كردم - كه خیلی برای من جالب بود - احترام عجیبی بود كه ایشان برای پدرشان قائل بودند. پدرشان یك روحانی محترمی بود در فریمان، نمی‌دانم دیده بودید ایشان را یا نه؟ پیرمردی بود، دیده بودید پدر ایشان را؟ ... بله، مرد محترمی بود، آدم خوبی بود، اما ساكت بود، من هیچوقت از ایشان با این‌كه مثلاً شاید ساعتهای متمادی در طول این زمانها من با ایشان هم‌مجلس شده بودم منزل مرحوم آیت‌الله‌مطهری رضوان‌الله‌علیه در مشهد مثلاً هر وقت ایشان می‌آمدند ما هم پدر ایشان را می دیدیم در رفت و آمدها، جلسات و اینها؛ هیچوقت من ندیده بودم صحبت كردن ایشان را كه مثلاً از ایشان استفاده‌ای كرده باشم، لكن مرحوم مطهری عجیب برای ایشان احترام قائل بودند، در حالی كه قطعاً مرحوم مطهری رضوان‌الله‌علیه رتبه‌ی فكری خب بالاتری داشتند و شخصیت ایشان قابل مقایسه شاید نبود، اما به قدری ایشان در مقابل این پدر خاضع بودند كه حد نداشت؛ و علت این بود كه می گفتند اول كسی كه من را به مسائل معنوی و حال و عبادت و اینها هدایت كرده پدرشان بوده. حداد عادل: همین را در جایی هم نوشته‌اند.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: عجب، یادم نیست حالا، بله. قرآن خواندن را مثلاً، می گفتند پدرشان از دوران كودكی و جوانی ایشان را به قرآن خواندن و اینها وادار می كرده. تربیت‌های رجال معنوی كه روی ایشان اثر داشته برایشان خیلی جالب بود، مثل مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی بله، ایشان عكس مرحوم آمیرزا علی آقای شیرازی را توی اتاقشان زده بودند، بله آن‌جا بود كه با یك حالی هم از حاج میرزا علی آقا ایشان یاد می كرد، و شانسی هم واقعاً ایشان داشتند؛ من به غبطه می خورم به حال آقای مطهری واقعاً این لطفی كه خدا در حق ایشان كرده یك چیز عجیبی است. خب مثلاً در قم كه ایشان می روند در اوائل كار یك استادی مثل امام خمینی را ایشان پیدا می كنند؛ خب دیگر كمتر كسانی بودند كه توانسته باشند در آن برهه‌ی از زمان از این سرچشمه‌ی موّاج صفا و معنویت و عرفان و حكمت آن‌جور استفاده بكنند كه مرحوم شهید مطهری رضوان‌الله‌علیه كردند كه هم شرحش را خود ایشان بیان كردند، هم حضرت آیت‌الله‌منتظری كه خب همدرس و شریك و هم‌حجره حداد عادل: یك همدرسی هم مثل آقای منتظریحضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله این هم یكی دیگر از خصوصیات است. بله، یك همدرسی مثل آیت‌الله منتظری و بعد آن وقت درس مرحوم طباطبائی و اُنس با مرحوم طباطبائی - اُنس طولانی با ایشان - استفاده‌ی از مرحوم آمیرزا علی آقای شیرازی، استفاده‌ی از مرحوم قوچانی، كی بودند؟ ... آقا نجفی بله مرحوم آقا نجفی، ایشانمن نمی‌دانستم كه آقای مطهری [...(3)]بله آقای نجفی ایشان از، من راجع به آقانجفی صحبت شد اول‌بار سیاحت غرب را ایشان به من معرفی كردند؛ چون مرحوم آقای نجفی سیاحت شرق شرح حال زندگی‌اش است، سیاحت غرب را هم روی همان اصطلاحات عُرَفا؛ مالِ به اصطلاح تصورات عالم بعد از مرگ و برزخ و اینهاست كه ذكر كردند. ایشان معتقد بودند كه مرحوم آقای نجفی سیاحت غرب را از روی خیالات ننوشته، از رو مكاشفه نوشته. ایشان آقای نجفی را دیده بودند. مرحوم آقای نجفی می رفته قم و با آقای مطهری هم‌حجره میشده، ایشان تازه رفته بودند قم آقای مطهری، ظاهراً سال شانزده یا هجده ایشان قم مثل این‌كه می روند. به نظرم سال 1316 یا 18 من این را شك دارم. ایشان میروند قم، در همان سالها بوده كه مرحوم آقای نجفی ایشان می گفتند كه ماه رمضان كه می شد - كه معمولاً در ماه رمضان اهل علم توی شهرهای خودشان هستند، منبر می روند، نماز جماعت مفصل می خوانند، مردم به اینها توجه دارند - آقای نجفی با آن وجهه و اعتباری كه در قوچان داشت ماه رمضان كه می شد پا می شد از قوچان می‌آمد قم، و ایشان می گفتند می‌آمد مدرسه‌ی دارالشفاء و توی اتاق ایشان، حالا شاید هم حالا توی اتاق مثلاً نزدیك ایشان به نظرم می‌آید كه توی اتاق آقای مطهری، آن وقت ایشان می گفتند كه بزرگان آن روز قم مثل مرحوم خوانساری و مرحوم صدر و اینها دیدنِ ایشان می‌آمدند و احترام می كردند به ایشان و از ایشان می خواستند كه برایشان منبر برود و تقاضا می كردند از آقای نجفی كه برود نماز ایشان قبول نمی كردند، می گفت كه من {از} قوچان را ول كردم آمدم این جا، این‌جا بروم نماز جماعت و نمی روم. آن‌وقت ایشان می گفتند البته، آقای نجفی هم در بین این عده از آقایان با همه‌شان رفیق بود به مرحوم خوانساری ارادت داشت، نماز مرحوم آقای خوانساری ایشان می رفت و شركت می كرد. حداد عادل: این خیلی جالب بود برای من كه این رابطه بین آقای نجفی و آقای مطهری را اول‌بار است من می شنوم. در ایام عید امسال من فرصت كردم این سیاحت شرق را خواندم، و دقیق خواندم؛ و هی پیش خودم می گفتم كه ای كاش من این فرصت را می داشتم و این آقای نجفی را با این شخصیت ظریف و دقیق می دیدم، و گاهی پیش خودم می گفتم كه ای كاش از آقای مطهری یك وقت مثلاً پرسیده بودم كه این شخص را دیده یا نه، چون فكر می كردم كه باید این آدم برای آقای مطهری هم خیلی آدم جالبی باشد.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حالا یك چیزی جالبتری برایتان بگویم، مرحوم آقا نجفی توی این كتاب اسم از رفیق چیز می‌آورد؛ چند تا رفیق دارد، رفیق نمی‌دانم اصفهانی، یكی هم رفیق ... نه غیر از یزدی، در همان ... نخیر نزدیكی خودشان مثلاً حالا سرخسی، نمی‌دانم یك همچنین چیزی، یك چیزی شبیه این است - من الان درست یادم نیست -. آقای مطهری می گفتند كه احتمالاً آن رفیق پدر من است، یعنی پدر آقای مطهری، بله. البته یقین نداشتند ایشان، می گفتند كه احتمالاً آن رفیق نمی‌دانم مثلاً نمی‌دانم حالا سرخسی است، محولاتی است، یك همچنین چیزی؛ می گفتند احتمالاً آن رفیق فلان جایی پدر من باشد كه با ایشان دوست بوده و معاشر بوده. حداد عادل: اینها را همه را دیده بود؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله دیده بود. آقای مطهری شخصیتی مثل آمیرزا علی آقا واقعاً شانسی داشت ایشان و خدای متعال به ایشان لطف كرده بود آن‌جور اساتیدی و آن‌جور بزرگانی كه انسان مثلاً این‌طور شخصیتها را خیلی كم اتفاق می‌افتد كسی یكی، دو تا از اینها را مثلاً ببینید در مدت عمرش، ایشان اینها را همه را دیده بود و الحمدلله توفیقات الهی از همه جهت نصیب این بزرگوار بود.حداد عادل: این نكته كه فرمودید احوال روحی و معنوی ایشان شاید برای خیلی از كسانی كه ایشان را یا در كلاس فقط دیده بودند یا از بعضی نوشته‌ها شناختند خیلی قابل تصور نباشد كه آقای مطهری تا چه اندازه ظریف بود و پرجوش و از لحاظ روحی لطیف. بنده گاهی آقای مطهری را برای دوستان این‌طور تعریف می كنم، می گویم آقای مطهری از دور به منطق شبیه بود - خیلی آهنین - از میانه‌ی راه به فلسفه و حكمت شبیه می شد، اما از نزدیك عین عرفان بود، بله، و واقعاً انسان برایش قابل توجه است كه تصور بكند یك كسی كه مثلاً آن ظرافتهای فلسفه‌ی هگل را با پتك منطق می كوبد و آن‌طور سخت، منبر هم می رود و بعد برای حضرت امام حسین علیه‌السّلام روضه می خواند و خودش سرِ منبر در حالی كه حالا استادهای دانشگاه، دانشجوها هم شاید پای منبر او هستند او شروع می كند زار زار گریه كردن، روضه‌ی حضرت قاسم می خواند و بعد وسط روضه می خواند كه:بر فَرَس تندرو هر كه تو را دید گفتبرگ گل سرخ را باد كجا می‌برد؟بعد شروع می كند زار زار گریه كردن. این بُعد همان‌طور كه می فرمائید شاید آن سرچشمه‌ی اصلی كلید توفیق بوده برای ایشان.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله به‌هرحال شخصیت انصافاً جامع و كاملی بود آقای مطهری جزو نادرترین شخصیتهایی است كه همه‌ی این ابعاد مختلف در وجود ایشان بحمدالله جمع بود. حداد عادل: حالا كه این را می فرمائید بد نیست من از حضرت‌عالی بپرسم كه اگر تقدیر چنین بود كه آقای مطهری به شهادت نمی رسید در آن صورت به نظر شما با تجربه‌ای كه شما و شناختی كه جنابعالی از جمهوری اسلامی و از انقلاب دارید مناسب‌ترین مسؤولیت برای ایشان چه مسؤولیتی بود در جمهوری اسلامی؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اولین چیزی كه خب طبعاً از مرحوم مطهری رحمت‌الله‌علیه به ذهن می‌آید ابعاد فرهنگی شخصیت ایشان است. خب اگر ایشان می بودند یك كلید گنجینه‌های فرهنگ اسلامی بودند، می توانستند سیاستگذار و خط بده و مسؤول یك بخشهای عظیمی از فرهنگ اسلامی این جامعه باشند و اینها؛ لكن من اتفاقاً روی این مسأله فكر كردم همیشه، با خودم فكر می كردم كه اگر آقای مطهری بود امروز برای كجا خوب بود. به نظرم رسیده بود كه اگر ایشان بودند یك رئیس جمهور خوب و مناسب برای این اجتماع بود. حقیقت هم همین است كه انقلابی كه مثل انقلاب ما با ابعاد فكری و فرهنگی عمیق و قوی و با یك پیام معنوی و با یك رسالت فلسفی دارد می‌آید و اخلاقی توی جوامع و خودش را ظاهر می كند در رأس این نظام یك شخصیتی مثل آقای مطهری لازم است. البته در رأس كه می گوئیم یعنی در محدوده‌ی كار دولتی و الّا در رأس كه خب طبعاً امام هست كه همیشه رهبر انقلاب یك شخصیت معنوی هست دیگر، به طور طبیعی قانون اینجور است، و خداوند ان‌شاءالله وجود مبارك و شریف امام عزیزمان را - كه در همه‌ی این بخشهایی كه گفتیم ایشان فوق‌المقوله و سرچشمه و مثال عالی هستند - حفظ كند برای این انقلاب و برای اسلام و قرآن ایشان را خداوند محفوظ بدارد ان‌شاءالله. به‌هرحال مرحوم شهید مطهری اگر امروز می بودند من فكر میكنم مناسب‌ترین جا برای ایشان ریاست جمهوری بود كه با آن ابعاد عظیم شخصیت، یك حكیم، یك فیلسوف، یك فقیه، می شد رئیس جمهور یك نظام و این خیلی برای این نظام ارزش داشت، و ما می توانستیم به وجود او در دنیا افتخار كنیم. واقعاً می توانست یك نمودار خوبی برای این نظام باشد این بزرگوار اگر زنده می بود. حداد عادل: درباره‌ی آقای مطهری اگر شاید ساعتها گفت‌وگو بشود همان‌طور كه خودِ آقای مطهری می گفتند كه در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است، مرتباً تو در تو جلوه‌های دیگری از شخصیت ایشان مطرح می شود. بنده دوست داشتم یك قدری هم درباره‌ی نقش سیاسی و اجتماعی و مبارزه‌ی آقای مطهری مخصوصاً در آن سال آخرِ منتهی به پیروزی انقلاب - یعنی سال 57 - گفت‌وگویی می كردیم، به خصوص كه جنابعالی شاید در آن سالها بیش از گذشته هم با ایشان در یك ماههایی در ارتباط بودید در خصوص مسأله‌ی مبارزه. اگر فرصتی باشد در این باب هم حالا بعد از آن بُعد عرفانی یك صحبتی بشود شاید مناسب باشد؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بله، مرحوم شهید مطهری یكی از اركان مبارزه در هنگام اوجگیری آن در تهران بودند بدون شك، و ایشان یكی از دو، سه نفر افرادی بودند كه امام به ایشان نهایت اطمینان و اعتماد را در اداره‌ی قضایای ایران و تهران - كه خب مركز همه‌ی مسائل تهران بود - داشتند. من البته هنگامی كه از تبعید برگشتم، {رفتم‌} آمدم تهران بعد رفتم مشهد، بعد از مدت كوتاهی آمدم تهران و همین‌طور كه می گوئید با ایشان در ارتباط بودم غالباً یا غالباً دیگر بله، در ارتباط زیادی بودم تا این‌كه در نزدیكیهای آن هفته‌های آخر قبل از پیروزی انقلاب بود كه شورای انقلاب تشكیل شده بود و ایشان به من اطلاع دادند، من مشهد بودم و خبر هم نداشتم كه بنده هم رفته بودم مشهد برای محرم، و یك مقداری طول كشیده بود، چند هفته‌ای، دو، سه هفته‌ای طول كشید، می خواستم زودتر برگردم نشد. ایشان پیغام دادند به من كه من فوراً بیایم تهران و گفتند كه كاری هست با من؛ و چون یكی، دو، سه روز باز تأخیر شد مجدداً ایشان یكی، دو مرتبه پیغام دادند و مؤكداً خواستند من بیایم، به من اطلاع دادند تهران كه آمدم كه بله امام دستور دادند كه بنده هم جزو شورای انقلاب باشم. ایشان یك شخصیت سیاسی بود در این برهه‌ی از زمان و فعالیت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن