تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند خداوند در بهشت هفتاد هزار قصر از يا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845886467




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهادت هم به خوبی‌هایش اضافه شد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهادت هم به خوبی‌هایش اضافه شد
استان سيستان و بلوچستان با تقديم چندين شهيد سهم به سزايي در دفاع از حرم اهل‌ بيت ايفا كرده است. شهيد مراد عبداللهي يكي از شهيدان بلوچ است كه در كنار رزمندگاني چون سلمان برجسته، عمر ملازهي و اصغر بامري در جبهه سوريه جنگيد و به شهادت رسيد. شهيد عبداللهي يكي از شهداي مظلوم اين استان بود كه نسبت به ديگر شهدا كمتر سخني از وي به ميان آمده است. حوزه پايداري روزنامه «جوان» براي آشنايي و معرفي بيشتر و بهتر اين شهيد با پنج نفر از دوستان و بستگانش گفت‌و‌گو كرده كه ماحصلش را در ادامه مي‌خوانيد.
نویسنده : احمد محمدتبريزي 


 اسحاق عبداللهي عموي شهيد
شهيد از همان زمان كودكي علاقه زيادي به مسائل مربوط به دفاع مقدس داشت. فيلم‌هاي دفاع مقدسي را با دقت و علاقه نگاه مي‌كرد و خيلي دوست داشت در مناطق جنگي حاضر شود. از لحاظ خانوادگي هم، مذهبي بودند و پدرش را تمام طايفه مي‌شناختند. از بعد مرام و مسلك همه پدرش را قبول داشتند و برايش احترام قائل بودند. پدرش با مردم رفت‌وآمد زيادي داشت و با همه مهربان بود و به همه احترام مي‌گذاشت. خيلي آدم مظلوم و بي‌سرو صدايي بود. با ديگران برخورد خوبي داشت و همه هم دوستش داشتند.
از چنين پدري، پسري چون مراد به عمل آمد. شهيد عبداللهي علاقه زيادي به ائمه اطهار داشت. وقتي در فيلم‌ها و عكس‌ها مي‌ديد مسلمانان عراق و سوريه شهيد مي‌شوند مي‌گفت من هم بايد بروم و حقي به گردنم است. در روستاي ما اكثراً شيعه هستند. اينجا شيعه و سني به خوبي در كنار هم زندگي مي‌كنند. مسجدمان مشترك است و هيچ اختلافي با هم نداريم.
زمان دفاع مقدس مراد سن زيادي نداشت و نتوانست به جبهه برود اما اين اواخر مي‌گفت خدا چرا شهادت را نصيب من نمي‌كند و از خدا مي‌خواست روزي شهادت نصيبش شود. روزهاي آخر تا زمان رفتنش خيلي در فكر بود و براي رفتن بي‌قراري مي‌كرد. حال و هوايش عوض شده بود. مي‌گفت تروريست‌هاي آنجا كافر و بي‌دين هستند.
ما به او مي‌گفتيم تو خانواده داري مي‌خواهي بروي؟‌ كه جواب مي‌داد آنها هم خدا را دارند و من بايد بروم. علاقه زيادي به جهاد داشت. اولين بار اسمش را ننوشتند همين موضوع خيلي ناراحتش كرد. دفعه‌هاي بعد با اصرار زياد و مراجعه اسمش را نوشتند. در خانه پاي اخبار كه مي‌نشست و اتفاقات سوريه را مي‌شنيد مي‌گفت من بايد بروم و خدا كند كه شهادت نصيبم شود.

نواب جمشيدزهي دوست و همرزم شهيد
من از چندين سال پيش شهيد را مي‌شناختم. مي‌خواستيم با هم به سوريه برويم و كارهاي هماهنگي را براي رفتن انجام داديم. قبل از اعزام مدت زمان آموزشي را با هم بوديم و بعد راهي سوريه شديم.
هر دوي‌مان به خاطر دفاع از حرم و كمك به مسلمانان به سوريه رفتيم. مراد وقتي مي‌ديد به مسلمانان و شيعيان در سوريه ظلم مي‌شود مي‌گفت وظيفه ماست كه براي كمك آنها عازم جهاد بشويم. خيلي دوست داشت به سوريه برود و از حرم و شيعيان دفاع كند. مي‌گفت داعش به مسلمانان ظلم مي‌كند و ما نبايد اينجا بنشينيم و دست روي دست بگذاريم چراكه اگر امروز نسبت به ظلمي كه بر سر شيعيان مي‌آيد سكوت كنيم ممكن است فردا همين ظلم سر خودمان بيايد. اعتقاد داشت نبايد در برابر ظلم سكوت كرد و بايد جلوي كافران و ظالمان ايستاد.
آنجا هم با هم بوديم و چند روزي هم در حرم حضرت زينب(س) بوديم. مراد در حرم حال و هواي ديگري گرفته بود و عاشقانه با خدا صحبت مي‌كرد. با هم در حلب بوديم و بعد براي عمليات رفتيم. گروه ما شب به منطقه عملياتي رسيد و گروهي كه مراد در آن بود، صبح به عنوان نيروي كمكي به منطقه آمدند. حدود 15 نفر بودند كه فرمانده‌شان گفت يك جا جمع نشويد و از هم فاصله بگيريد. در درگيري و نبرد بوديم كه خمپاره‌اي انداختند و باعث شهادت و زخمي شدن چند نفر از نيروهاي‌مان شد. آن لحظه نمي‌دانستيم چه كساني شهيد شده و چه كساني زخمي هستند و وقتي به عقب برگشتيم و آمار نفرات را گرفتيم متوجه شديم مراد شهيد شده است. شهيد خيلي آدم درستي بود. آدم خوب و بي‌سر و صدايي بود كه فقط به هدفي كه در سر داشت فكر مي‌كرد.  مراد شيعه بود و رفاقت زيادي با اهل سنت داشت و اصلاً بحث شيعه و سني كه دشمنان مي‌گويند در سيستان مطرح نيست. شهيد اين آرزو را از صميم قلب داشت كه اول به زيارت حرم حضرت زينب(س) برود و پس از زيارت، به جنگ با تروريست‌ها برود. ان‌شاءالله شهادت مباركش باشد. خيلي دوست داشت شهيد شود و به آرزويش رسيد.

محمدمهدي دكالي از بستگان و دوستان شهيد
من در كنار نسبت فاميلي‌ام با شهيد، دوستي نزديكي هم با او داشتم. به نظرم مي‌آيد كسي را از او بهتر نمي‌شناسم. از هر لحاظ واقعاً انسان با ايمان، درست، خوب و نمونه‌اي بود. مدتي مي‌شد كه رفتن به عراق و سوريه در ذهنش بود. شب و روز به مدافع حرم شدن فكر مي‌كرد و خيلي پيگير بود كه او را به سوريه ببرند. من و او مي‌خواستيم با هم برويم و اسم‌مان را هم با هم نوشتيم و پرونده‌ تشكيل داديم ولي براي من مشكلي پيش آمد كه نتوانستم همراه شهيد شوم.
شهيد عبداللهي واقعاً به ائمه اطهار و اهل بيت عشق مي‌ورزيد. خاطرات زيادي از بودن با شهيد دارم و سفرهاي زيادي با هم رفتيم و شهرهاي زيادي را گشتيم و من در اين مدت كه با شهيد دوست و آشنا بودم هيچ بدي يا مشكل خاصي از او نديدم. واقعاً انسان خوب و درستي بود. الان جايش براي همه ما خالي است.
 
عيسي عبداللهي از بستگان شهيد
اختلاف سني من با شهيد زياد است و بيشتر با پدر و عموهايمان رفت و آمد داشت و ما هم در خلال همين رفت و آمدها با شهيد آشنا شديم. شهيد را از همان ابتدا انساني متدين، آرام و با تقوا شناختم. يك بچه مسجدي پاي كار بود. آدم ساكت و آرامي بود كه كار به كار كسي نداشت. شغلش كشاورزي بود و سرگرم كارهاي خودش بود.  يك بار ما مي‌خواستيم ماشين بخريم و مقداري پول كم داشتيم. با اينكه سن‌مان كمتر از ايشان بود وقتي پيش‌شان رفتيم كارت عابر بانكش را به ما داد و گفت هر چقدر كم و كسري داريد از اين كارت برداشت كنيد. آدمي بود كه به كوچك و بزرگ احترام مي‌گذاشت. دو قطعه زمين كشاورزي داشت و وضع مالي‌اش خوب بود. اين نشان از بزرگي روح و منش ايشان دارد. كارت بانكي‌‌اش كه مبلغ زيادي پول داخلش بود را به ما داد و اين اطمينان را كرد و گفت هر چقدر كه نياز داريد از داخل كارت پول برداريد. وقتي اين كارشان را ديديم از دست و دلبازي‌شان تعجب كرديم. الان در اين دوره و زمانه چنين انسان‌هايي كم پيدا مي‌شوند. من شغلم دبيري است و الان دختر شهيد شاگرد من است. شهيد عبداللهي به ما مي‌گفت شما حاملان جبهه فرهنگي هستيد و پيش ما بياييد و با ما و بچه‌هاي‌مان صحبت كنيد. رابطه‌اش با اهل سنت هم خيلي خوب بود. در كنار اهل سنت، دوستان غيربومي زيادي داشت و با هم همكاري و برادري داشتند.
من با بچه‌هاي پايگاه طرح طوايف كه از يادگارهاي شهيد شوشتري است، صحبت مي‌كردم. آنها به من گفتند كه شهيد براي اعزام ثبت‌نام كرده و مي‌خواهد برود. مي‌گفتند نمي‌خواستيم اسمش را بنويسيم و معتقد بوديم همين‌جا بماند و بالاي سر خانواده‌اش باشد بهتر است ولي وقتي خود مراد ماجرا را فهميد ناراحت شد و گفت من بايد به سوريه بروم و مبارزه با تروريست‌ها و دفاع از حرم الان واجب‌تر است.
خداوند چنين توفيقي به هر كسي نمي‌دهد. روحاني محل‌مان مي‌گويد مدافع حرم شدن توفيق و عنايت بزرگي است كه خداوند به همه كس نمي‌دهد. اين توفيق نصيب مراد شد و واقعاً خوش به سعادتش.
اينكه برخي مي‌گويند مدافعان حرم براي پول مي‌روند؛ يا از سر عناد اين حرف‌ها را مي‌زنند يا از سر ناداني. اين حرف‌هاي كوته‌فكرانه‌اي است كه دشمنان براي تخريب چهره شهداي مدافع حرم مي‌سازند. من به شما 500 ميليون بدهم آيا شما حاضر هستيد دستتان را قطع كنيد؟ قطعاً هيچ كس حاضر نيست پول بگيرد تا به بدن و سلامتي خودش آسيب بزند. اين شبهات را وهابيون بين مردم مي‌اندازند و براي نمونه و حجت خود شهيد عبداللهي كافي‌ است. خدا را شكر وضع زندگي ايشان خيلي خوب بود و هيچ نياز مالي و مادي نداشت. حتي بيشتر هم پول داشت و به ديگران هم كمك مي‌كرد.

محمد بامري پسرخاله شهيد
شهيد از همان دوران كودكي همكلاس و دوست من بود. از زماني كه با هم دوران ابتدايي مي‌رفتيم خيلي بچه مظلوم، درسخوان و سر به زيري بود. پنجم ابتدايي ايشان ترك تحصيل كرد. چون روستاي‌شان مدرسه راهنمايي نداشت و بايد بالاجبار به روستاي دلگان مي‌رفت. برايش سخت بود و نتوانست برود. نان حلال پدرش باعث شد مراد در اين راه بيفتد. كار پدرش كشاورزي بود و او كمك حال پدرش بود. كم كم شغل پدرش را ياد گرفت و در كنار كشاورزي، تعمير موتور پمپ‌هاي گازوئيلي را هم ياد گرفت.
دوران تحصيل روستاهاي‌مان كنار هم بود. ما به خانه‌شان رفتيم. بلوچستان طوري است كه براي ناهار جايي نمي‌رفتيم. مقداري خرما پيش ايشان بود و ايشان همان خرماها را بين‌مان تقسيم كرد. محال بود وقتي ايشان از خانه بيايد و چيزي برايمان نياورد و تقسيم نكند. رفتنش را به خانواده‌اش نگفت تا مانع رفتنش نشوند.
بعد از چند سال ازدواج كرد. مراد زماني كه ازدواج كرد چهار گوسفند داشت. محرم كه شد به من گفت هر كاري كه مي‌خواهي بكني من اين چهار گوسفند را دارم كه ما روز عاشورا يكي از گوسفندهايش را قرباني كرديم. عاشورا ايشان دگرگون مي‌شد. خيلي كم حرف مي‌زد و بيشتر گوش مي‌كرد. در مجالس ما بيشتر حرف مي‌زديم، ولي ايشان خيلي كم حرف بود. پوشيدن رخت شهادت واقعاً برازنده ايشان بود.
قبل از اعزامش به سوريه پيش من آمد و خيلي با هم صحبت كرديم. من بهش گفتم تو اگر به سوريه بروي احتمال شهادتت خيلي زياد است كه گفت من هم دنبال همين قضيه هستم و بالاتر از اين هيچ هدفي ندارم. آن شب كمي خنديديم و شوخي كرديم.
وقتي شهيد اعزام شد من مطمئن بودم كه مراد شهيد خواهد شد. تمام روستا مي‌گفتند مراد ديگر برنمي‌گردد و شهيد خواهد شد. لياقت شهادت داشت و خدا خواست كه به آرزويش برسد. به مراد مي‌گفتم به سوريه بروي انتظار خاصي از كسي داري؟ گفت من همين‌ كه در آن مناطق بروم و شهيد شوم برايم كافي است. شهادت حق اين انسان‌هاي پاك و مظلوم است.
شهيد وقتي فيلم سر بريدن بچه‌ها و انسان‌ها را مي‌ديد برايش گران تمام مي‌شد. وقتي در اخبار وضعيت سوريه را مي‌ديديم دلمان به درد مي‌آمد. اينجا ما تنفر خاصي از آل‌سعود خائن داريم. دولت عربستاني كه مثلاً مسلمان است با حمايت از تروريست‌ها ايجاد نفرت مي‌كند. مراد چند بار به من گفته بود خدا جبهه را كه از ما گرفت، ‌كاش جبهه ديگري بود و ما در آن حاضر مي‌شديم. اصلاً فكر نمي‌كرديم عرصه ديگري براي شهادت باز شود. اما شد و مراد به آسمان پركشيد.







تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن