تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
دستگاه آب یونیزه قلیایی کره‌ای
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1871814772
یادی از روزهای جهاد و شهادت از ضرب و شتم توسط چماق‌به‌دستان تا جوانمردی در خط شلمچه
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای جهاد و شهادتاز ضرب و شتم توسط چماق‌به‌دستان تا جوانمردی در خط شلمچه
قدرت‌الله باقری در عملیات کربلای پنج در منطقه عملیاتی شلمچه هنگامیکه به همراه یکی از رزمندگان با موتور، اقلام غذایی و آذوقه را برای نیروها به خط می‌بردند در مسیر راه مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، خاطرات دوران دفاع مقدس و روایت‌هایی که از زبان هم‌رزمان و خانواده‌های شهدا ثبت و ضبط می‌شود، به‌عنوان اسنادی ماندگار و تأثیرگذار برای فرهنگ حماسه و مقاومت است. خبرگزاری فارس در استان لاله‌ها و 10 هزار و 400 شهید مازندران که در طول سال‌های دفاع مقدس مردمان این دیار با محوریت لشکر ویژه 25 کربلا و چند تیپ دیگر حماسه‌آفرینی کردند، برای پاسداشت دلاورمردی‌های علوی‌تباران این سرزمین در میان انبوهی از اخبار بخشی را به‌عنوان «یادی از روزهای جهاد و شهادت» به‌طور روزانه تقدیم به مخاطبان گرامی می‌کند تا این گل‌واژه‌ها در عصر یخ‌زدگی معنویات، باز هم شور و شعور را در دل‌ها زنده کنند. جعفر باقری برادر شهید قدرت‌الله باقری بیان می‌کند: شهید قدرت‌الله باقری فرزند اصغر یکم فروردین ماه 1337 در روستای جامخانه واقع در جاده ساری ـ میاندورود به‌دنیا آمد، وی مادرش را در کودکی و پدرش را در سال 56 از دست داد.
او در برابر حوادث و مشکلات انسانی بسیار صبور و مقاوم بود و در مقابل بزرگ‌ترها بسیار متواضع و مهربان؛ وی با توجه با اینکه تحصیلاتش را تا مقطع مقدماتی حوزه فراگرفته بود، با اندیشه‌های امام و انقلاب نزدیکی بیشتری داشت. زمانی که من در فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کردم، قدرت‌الله نیز با شناختی که از مسائل روز داشت، همراه با من در بیشتر جلسات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. وی در پخش اعلامیه‌های حضرت امام در روستاهای اطراف، مرا همراهی می‌کرد، همچنین در فعالیت‌های مذهبی و انقلابی حضوری فعال و اثرگذار داشت حتی گاهی نیز مورد ضرب و شتم نیروهای ارتشی طاغوت و چماق به‌دستان قرار می‌گرفت. در ادامه شهید باقری توانست با کمک اهالی روستا کتابخانه و صندوق قرض‌الحسنه‌ای را تأسیس کند و پس از پیروزی انقلاب نیز به نوجوانان و جوانان روستا آموزش نظامی دهد تا در برابر تحرکات احتمالی منافقین در جنگل آماده باشند. شهید باقری در کنار فعالیت‌های انقلابی، حرفه مکانیکی را نیز دنبال می‌کرد، مدتی را در تهران و سپس در ساری مشغول به‌کار بود. با تشکیل سپاه پاسداران وی فعالیت‌هایش را به شکل رسمی در سپاه نکا آغاز کرد و در مبارزه با منافقین جنگل‌های آمل، گنبد، غرب کشور و حتی در نکا به‌طور جدی نقش داشت.
این شهید بزرگوار در دست‌نوشته‌ها و وصیت‌نامه‌اش همواره همه را به پیروی از امام خمینی (ره) سفارش می‌کرد، عاشق واقعی امام (ره) بود، به ما می‌گفت: «اگر از ولایت و رهبری دست بکشید عقب می‌افتید و آن وقت پشیمان خواهید شد.» برای حضرت امام (ره)، شهدا و اسرا احترام خاصی قائل بود، اگر دوستانش شهید و یا اسیر می‌شدند به اتفاق همسرش به دیدار خانواده‌های‌شان می‌رفت، اگر نیازمندی از قبیل نفت، هیزم و یا مواد خوراکی داشتند، سعی می‌کرد در رفع این نیازها کوشا باشد. شهید قدرت‌الله آنچنان در کارش جدی و قاطع بود که مدتی مسئولیت نظارت بر بازار شهر را عهده‌دار بود و در اوایل جنگ با خاطیان برخورد جدی می‌کرد. بنده خاطره‌ای از او در این‌باره دارم که بازگو می‌کنم: زمانی که شهید قدرت‌الله مسئول نظارت بود، هنگامی که با شخص خاطی برخورد کرد، آن فرد برای آن که ایشان را راضی کند، 8 عدد مرغ مادر تخم‌گذار را با ماشین به منزلش آورد. آن زمان ما برادرها با هم زندگی می‌کردیم، همسر من و همسر شهید قدرت‌الله و یکی دیگر از برادرهایم با دیدن این مرغ‌ها خیلی خوشحال شدند، وقتی عصر ایشان به منزل آمد، خانم‌ها از او خیلی تشکر کردند، او تعجب کرد و از آنها علت را جویا شد، زمانی که متوجه ماجرا شد، به‌سرعت به شهر رفت و آن فرد را پیدا کرد و به او گفت: «تا چند دقیقه دیگر می‌آیی و با دست خودت آن مرغ‌ها را از منزل ما می‌بری، در غیر این‌صورت منتظر عواقب این کارت باش.» آن شخص وقتی جدیت و قاطعیت او را دید، فوراً به درب منزل‌مان آمد و تمام مرغ‌ها را برد. شهید باقری با آغاز جنگ در مناطق عملیاتی جنوب و غرب، همانند دیگر رزمندگان عازم جبهه شد، ایشان ابتدا به‌عنوان پیک مشغول به فعالیت بود و پس از مدتی مسئول تدارکات گردان امام حسین (ع) شد.
او یک بار در عملیات خیبر مجروح شد ـ موضوعی که او تنها با همسرش در میان گذاشته بود و ما پس از شهادتش متوجه شده بودیم ـ سرانجام شهید بزرگوار قدرت‌الله باقری در عملیات کربلای پنج در منطقه عملیاتی شلمچه هنگامیکه به همراه یکی از رزمنده‌ها با موتور، اقلام غذایی و آذوقه را برای نیروها به خط می‌بردند در مسیر راه مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید. * ادای پزشکان را در آوردم علی کرمی از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا می‌گوید: در ادامه عملیات والفجر هشت در شهر فاو در سال 1365 برای تثبیت خطوط دفاعی نیروهای اسلام و نفوذ در مواضع دشمن، عملیاتی به نام صاحب‌الزمان (ع) صورت گرفت. این عملیات در حوالی کارخانه نمک فاو انجام شد که به همراه برادران ولی‌الله کرمی، دکتر سیدحجت‌الله هاشمی‌نسب، محمدتقی قاجار، محمدصادق قاجار، حسن حیدریان، محمدزمان کرمی و تعدادی دیگر از دوستان محلی در گردان یارسول (ص) لشکر ویژه 25 کربلا به فرماندهی شهید حاج حسین بصیر و جانشینی آقای یخیی خاکی در منطقه حضور داشتیم. گردان ما که در پی دست‌یابی به خطوط دشمن در شب‌های پیشین ناکام مانده بود وارد محل درگیری شد، به لطف خداوند خطوط دشمن به تصرف رزمندگان اسلام در آمد و دشمن متحمل تلفات زیادی شد که اجساد کشته‌شدگان عراقی در داخل کانال‌ها و سنگرها فراوان به چشم می‌خورد. پس از روشن شدن هوا دشمن شروع به پاتک سنگینی کرد و با توپ و خمپاره و هواپیماهای ملخی آتش سنگینی را بر سر بچه‌های ما می‌ریخت، از آنجا که مواضع متعلق به خودشان بود و نیروهای ما پناهگاهی نداشتند و از طرفی چون گرای دقیق منطقه تصرف‌شده را داشتند، آتش دشمن امان بچه‌ها را بریده بود. در همین حین فریاد زدند که بر اثر اصابت ترکش دست یک تخریب‌چی قطع شد که این فرد شخصی به‌نام فردین خنجری بود؛ در ادامه درگیری و در گیر و دار زد و خورد و آتش و گلوله بی‌امانِ دشمن آقای محمدصادق قاجار به‌شدت از ناحیه پا مجروح شد. بچه‌ها به فکر انتقال او به پشت خاکریز افتادند، لکن شدت آتش خیلی زیاد بود، در نهایت آقای ولی‌الله کرمی او را بر پشت خود قرار داد و علی‌رغم آتش سنگین، با شهامت خاصی با خیز رفتن او را به آن طرف خاکریز انتقال داده و سوار پی‌ام‌پی کرد و به بهداری انتقال داد؛ در صورتی که هر لحظه احتمال می‌رفت مورد اصابت گلوله مستقیم تیربار قرار گیرند. پس از تحویل خط به نیروهای گردان جایگزین آقای ولی‌الله کرمی بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه ستون فقرات مجروح شد، با دیدن مجروحیت ولی‌الله، از آنجایی که در رشته علوم تجربی تحصیل می‌کردم ادای پزشکان را در آوردم و به او گفتم که می‌خواهم با چاقو ترکش را از پشت‌تان خارج کنم. یک چاقوی کوچک میوه‌خوری به همراه داشتم آن را روی شعله آتش ضدعفونی کردم و پیراهنش را در آوردم و چاقو را در پشت ایشان فرو کردم، مقداری از نوک ترکش با چشم دیده می‌شد، آنقدر با چاقو کند و کاو کردم تا در نهایت ترکش را از پشت ایشان خارج کردم. انتهای پیام/86029/ب40
95/01/22 :: 09:11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
-
گوناگون
پربازدیدترینها