واضح آرشیو وب فارسی:شوشان: برقکاری ماهر و میان اهالی به حرفه اش شناخته شده است. کمتر کسی از اهالی برای تعمیرات برقی به او مراجعه نکرده است. به قول خودش بیشتر دلی کار می کند؛ برای آنکه کار مردم را راه بیندازد. برای همین خدمات برقکاری اش برای بچه محل ها و اهالی شوش رایگان است. از وقتی هم که به محله شوش آمده یعنی از 25 سال پیش کارهای فنی مسجد قائم(عج) را رایگان انجام داده است. تا 2 سال پیش خودش از نمازگزاران مسجد بود و حالا امام جماعت آنجاست. در نگاه اول شاید کمی عجیب به نظر برسد اما حجت الاسلام «علی سلطانی فر» روحانی آچار به دست محله شوش با خدمت رسانی به اهالی و ارتباط صمیمانه ای که با آنان برقرار کرده توانسته پای برخی جوان ترها و کاسبان را به مسجد باز کند. خودش می گوید این لطف خداست. برقکاری را تجربی یاد گرفتم با اینکه برقکاری را به صورت تجربی یاد گرفته، اما در کارش خبره است. می گوید: «کارهای الکتریکی را در دوره راهنمایی یاد گرفتم. سال 57 یا 58 بود. در کتاب حرفه و فن فقط توضیح مختصری درباره کار با وسایل برقی ارائه شده بود. من گام به گام پیش رفتم. از روی کتاب سیم کشی را یاد گرفتم. چون علاقه زیادی به این حرفه داشتم کتاب های مربوط به سیم کشی برق را می خریدم و مطالعه می کردم.» اوایل بارها کارش اشتباه از آب در می آمد اما او امیدش را از دست نمی داد و کارش را از نو شروع می کرد. آنقدر مصمم بود تا بالاخره ایرادهای کارش را برطرف کرد و شد برقکار ماهر. او ادامه می دهد: «پدرم را خیلی زود از دست دادم. برای گذران زندگی روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. اما چون کمک حال مادرم بودم، ناچار شدم تحصیلاتم را نیمه کاره رها کنم و به دنبال کسب و کار باشم.» نخستین حرفه ای که آموخت تعمیر خودروهای سنگین بود. می گوید: «برای کار در تعمیرگاه سنم کم بود اما خیلی زود مسلط شدم و مهارت لازم را به دست آوردم. بعد از مدتی هم مکانیکی را رها کردم.» نخستین تجربه کاری نخستین باری که برقکاری را به طور جدی انجام داد در بازار کار می کرد. کارفرمایش متوجه شده بود که به برقکشی مسلط است. یک روز به او گفت که منزلش به تعمیرات و سیم کشی برق نیاز دارد و از او خواست که به خانه اش برود. سلطانی فر در پوست خود نمی گنجید. خوشحال به بازار رفت و لوازم سیم کشی را خریداری کرد. این برقکار جوان خیلی خوب از عهده کار برآمد و همین باعث شد مهارت او دهان به دهان در بازار بپیچد. خودش می گوید: «به کارم اعتماد داشتم. می دانستم ترس مانع از موفقیتم می شود. اطلاعاتم کافی بود و تنها کاری که باید انجام می دادم رعایت احتیاط بود.» او تبحر لازم را به دست آورده بود که یک مغازه را اداره کند اما سرمایه نداشت. در فراز و نشیب روزگار سال 1369 کار در بازار را رها کرد و در چاپخانه یک شرکت استخدام شد. پس از کار می رفتم حوزه اما اینکه چطور شد «علی سلطانی فر» کارگر چاپخانه و استاد برقکار، لباس روحانیت پوشید داستانی دیگر دارد. او تعریف می کند: «خودم کسوت روحانیت را دوست داشتم. نشست و برخاست با دوستان روحانی ام هم بی تأثیر نبود. دلم می خواست دروس حوزی را بخوانم و برای تبلیغ دین گامی بردارم. برادر بزرگم هم مشوق خوبی برایم بود.» اوایل دهه 70 وارد حوزه امام قائم(عج) در میدان خراسان شد. به گفته خودش صبح تا عصر کار می کرد و بعد از ساعت کاری به حوزه می رفت. می گوید: «با داشتن 2 فرزند دیپلم ادبی ام را گرفتم و بعد هم تحصیلاتم را در حوزه ادامه دادم.» او تلاش را راه رسیدن به هدف می داند و البته می گوید باید اول هدف داشت. خیلی ها تعجب می کنند او مهم ترین اتفاق زندگی اش را ازدواج در 19 سالگی می داند و می گوید خیلی زود مستقل شده و توانسته روی پای خود بایستد. بعد می افزاید: «تأثیرگذارترین فرد زندگی ام سیدمحمود بنی هاشمی، امام جماعت مسجد قائم(عج) بود که 2 سال پیش مرحوم شد. سال 1369 به این محله آمدم. در کوچه پشت مسجد ساکن شدم. شب ها برای اقامه نماز به مسجد می رفتم. یک شب وقتی وارد صحن شدم، دیدم همه جا تاریک است. سریع دست به کار شدم. از امام جماعت مسجد اجازه گرفتم و با وسایلی که داشتم عیب سیم کشی برق را برطرف کردم. تاکنون که 25 سال از آن روز می گذرد هنوز خادم افتخاری و برقکار اختصاصی مسجد هستم.» امام جماعت مسجد قائم(عج) وقتی خلوص نیت او را دید، کمک کرد تا سلطانی فر مغازه ای زیرپله اجاره کند. او هم وسایل لازم را تهیه کرد و بعد از اینکه از سر کارش در چاپخانه می آمد در مغازه کوچکش مشغول کار می شد. از نگاه متعجب برخی افراد هنگامی که یک روحانی برقکار می بینند هم خبر می دهد و می گوید: «کار من برای کسانی که برای نخستین بار مرا می بینند، تعجب آور است؛ روحانی با لباس و عمامه در حال سیم کشی. حتی زمانی که از سوی شرکت به عنوان کارشناس برای بررسی لوازم و خرید آنها به بازار می رفتم فروشنده تعجب می کرد از اینکه یک روحانی درباره کیفیت و مارک ابزار اطلاعات دارد.» امر به معروف با رعایت انصاف او همواره در تلاش و تکاپو است حتی حالا که قریب به 50 سال دارد. با این حال خودش می گوید که مثل دوران جوانی اش توانایی انجام کار را ندارد. با خنده ادامه می دهد: « در جوانی ام بارها پیش آمده بود که روزی 15 ساعت بالای نردبان بودم.» سلطانی فر برای هم محله ای هایش بار اول که خدمات برقی انجام می دهد، دستمزد نمی گیرد و می گوید که صلواتی است. می گوید: «اما اگر کار از سوی نهاد یا یکی از شهروندان پیشنهاد داده شود، وضعیت فرق می کند. اجرتم را همان اول کار معلوم می کنم. چندی پیش یکی از مسئولان بنیاد شهید برای نصب وسایل سرمایشی مراجعه کرد و من دستمزدم را گرفتم.» برای این روحانی حرفه اش فرصتی برای امر به معروف و نهی از منکر هم هست و می گوید: «کار من تبلیغ دین است. کاری ندارم که مشتری مذهبی یا غیر مذهبی است. امر به معروف می کنم اما به شیوه خودم. وقتی من اصول اخلاقی و انصاف را رعایت کنم کسی که اعتقاد سست داشته باشد به سمت دین گرایش پیدا می کند.» به گفته خودش برای شهروندان زرتشتی و کلیمی هم کار کرده و نوع رفتارش بازتاب خوبی داشته است. معتقد است وقتی کسی انصاف را رعایت کند اعتماد مردم جلب می شود. کار شما صلواتی، کار من هم... این روحانی جواب کار خیرش را هم از اهالی می گیرد؛ خودش دراین باره تعریف می کند: «چند وقت پیش برای یکی از اهالی صلواتی کار کردم. برایم سفری پیش آمد که او مرا تا فرودگاه امام خمینی(ره) برد و یک ریال هم نگرفت. گفت کار شما صلواتی و کار من هم صلواتی.» او معتقد است همه چیزها در مادیات خلاصه نمی شود. می گوید: «پول به اندازه ای خوب است که برای رفع نیاز باشد. اگر ثروت دنیا را هم داشته باشی روزی تمام می شود اما محبت و مردمداری نه.» از او می پرسم اینکه شما هزینه ای از اهالی نمی گیرید ضرر اقتصادی برایتان ندارد؟ پاسخ می دهد: « کسب درآمد خوب است اما برکتش مهم تر است.» سپس ادامه می دهد: «مسجد ما 10 وسیله سرمایشی دارد که با شروع گرما آنها را سرویس می کنم تا فضای شبستان خنک شود. هر نمازگزاری که احساس راحتی کند فاتحه ای برای اموات من می خواند. به نظر شما چه مبلغی را باید هزینه کنم که هر شب 400 نفر برای پدر و مادرم خدا بیامرزی بگویند. برکت بالاتر از این؟» در دنیای مجازی حرفه می آموزم شناسنامه این روحانی تاریخ تولدش را سال 1343 نشان می دهد. ثمره زندگی مشترکش دو دختر است. 2 سال است که بازنشسته شده و برای خدمت به مردم فرصت بیشتری دارد. سال ها نیز در مسجد قائم(عج) نماز خوانده اما از 2 سال گذشته که حجت الاسلام بنی هاشمی مرحوم شده امامت مسجد را عهده دار شده است. می گوید: «قبل از اینکه ملبس بشوم 6 سال در اینجا نماز صبح را اقامه می کردم. نایب حاج آقا بنی هاشمی بودم. از سال 1375 نیز به صورت رسمی امامت نماز صبح را عهده دار شدم.» به گفته خودش طبق عادت همیشه قبل از اذان در مسجد حضور پیدا می کند و گاهی به سیم کشی برق و همچنین تأسیسات و روشنایی مسجد سرکشی می کند که سالم باشند. جالب اینکه هر شب به دنیای مجازی هم سرک می کشد و با گشت و گذار در پایگاه های علمی مربوط به برق اطلاعاتش را به روز می کند. خدمات فنی برای مسجد «علی امینی» بازنشسته ارتش و عضو هیئت امنای مسجد حضرت قائم(عج) است. از وقتی سلطانی فر به این محله آمده او را می شناسد. می گوید: «خوش برخورد است و با همه به نرمی و مهربانی رفتار می کند. اگر از اهالی گرفتاری داشته باشد و به او مراجعه کند پای صحبتش نشسته و هر کاری در توانش باشد برای رفع مشکل او انجام می دهد.» سپس ادامه می دهد: «خدمات فنی که خودش در مسجد انجام می دهد از هزینه های جاری و تعمیراتی مسجد کم می کند.» تعمیرکار امین و معتمد «فرج الله محمدی» همسایه و نمازگزار مسجد است. او سلطانی فر را یک روحانی فعال و پر تلاش معرفی می کند و می گوید: «ارتباط خوبی را با اهالی برقرار کرده است. افراد زیادی هستند که در اغلب کارهای مهم زندگی خود و خانواده شان از او مشورت می گیرند.» سپس ادامه می دهد: «برای اغلب اهالی کار انجام داده است. مهارت بالایی در کارهای فنی دارد. با جان و دل کار مردم را راه می اندازد. مردم هم همین را می خواهند؛ تعمیرکار امین و معتمد. بار اول که صلواتی است ولی دفعات بعد مزدش را هم منصفانه می گیرد.» منبع: همشهری محله
دوشنبه ، ۳۰فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شوشان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]