واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: زنان - بدبينيها و خوشبينيهاي زنانه
زنان - بدبينيها و خوشبينيهاي زنانه
فهيمه خضرحيدري: آدم نميداند گشايش نخستين پارك ويژه زنان در پايتخت را به فال نيك بگيرد يا با كمك گرفتن از دانستههاي اندك خود در علم شيرين و جذاب «نشانهشناسي»، اين گشادهدستي بيسابقه در اعطاي فضايي آزاد به زنان را نشانهاي آشكار از تلاش براي افزايش تفكيك جنسيتي در جامعه تلقي كند. سويه خوشبين ذهن كه به مثابه نيمه پر آن ليوان معروف عمل ميكند حرف خودش را ميزند و سويه بدبين و منفيباف هم كه طبيعتا نقش نيمه خالي ليوان مورد بحث را برعهده دارد بر نگاه خودش تاكيد دارد و هيچكدام هم حاضر نيستند به نفع ديگري كوتاه بيايند. به هر حال سويههاي ذهني جايي در همين جامعه تربيت ميشوند و رشد ميكنند. سويه منفي، خاطرات زناني را يادآوري ميكند كه راه رفتنشان در خيابان، پيادهرويشان در پاركهاي عمومي و حتي حضورشان در كلاسهاي درسي دانشگاه، تحتالشعاع حضور مردان قرار دارد. زناني كه مدام تذكر ميگيرند و پيدرپي توصيه ميشوند كه حفظ سلامت جامعه به پوشش، رفتار، حركات و حتي نوع راه رفتن يا خنديدن آنها بستگي دارد. سويه منفي ميگويد: «جامعه مذكر چنان هالهاي از ترس و احتياط پيرامون حضور زنان در جامعه برساخته است كه حتي خود زنان را هم به تنگتر كردن دايره محدود فضاي پيراموني خود واداشته.» نيمه منفي با اشاره به سابقه تفكيك واگنهاي مترو، اتوبوسها و در مواردي حتي كلاسهاي درسي دانشگاهها، احداث پاركهاي زنان را هم اقدامي ديگر براي به حاشيه راندن و حبس زنان در آزاديهاي مشروط و محصور قلمداد ميكند. سويه منفي ميگويد مدتي است كه شهرداري پايتخت، پاركهاي عمومي را به وسايل ورزشي مجهز كرده است و صبحها و غروبها ميتوان «مردم» را ديد كه در كنار يكديگر با استفاده از اين وسايل ورزش ميكنند. هر شهروند به نزديكترين پارك عمومي محل زندگياش ميرود و كمي ورزش ميكند. نيمه منفي براي آن روزي نگران است كه همين پنجره كوچك به هواي تازه هم از شهروندان زن دريغ شود و وجود پاركهاي زنان سبب شود تا هواخواهان تفكيكهاي جنسيتي كمكم از ورزش و حضور زنان در پاركهاي عمومي تعجب كنند! حرفهاي سويه منفي البته ممكن است زيادي غمانگيز يا بدبينانه به نظر برسد اما اين سويه اصرار دارد كه فعاليت پاركهاي زنان را تلاش تازهاي براي تفكيك فضاهاي اجتماعي و ادامه جريان «زنانهـ مردانه» زندگي بداند. از ديدگاه اين سويه، آغاز به كار پارك زنان خبر از تقويت آپارتايد جنسيتي در كشور ميدهد. سويه خوشبين اما اگرچه با رعايت كامل احترامات فائقه و درست مثل يك «سويه» منطقي و امروزي، همه حرفهاي سويه منفيباف را ميشنود، با وجود اين هيچيك از اين حرفها را قبول ندارد و حتي سويه مقابل را به ابتلا به سندرم حاد «دايي جان ناپلئونيسم» متهم ميكند. سويه خوشبين ميگويد: «نخير اينطورها هم نيست كه شما ميگوييد.» و ميپرسد: مگر خبر نداريد كه 50درصد زنان بالاي 55 سال و 90درصد زنان بالاي 75 سال ايراني از پوكي استخوان رنج ميبرند و يكي از مهمترين دلايل اين رنج، نداشتن فضاهايي براي ورزش و تحرك است و يكي ديگر از مهمترين دلايل «حداقلگرا» ميشود. به زبان ساده و جوري كه ما هم بفهميم ميگويد: اصلا همه انتقادهايي كه شما داريد، درست، اما به هر حال وضعيت ما در اين جامعه همين است كه هست. تا اطلاع ثانوي، نور خورشيد در اين كشور سهميهبندي جنسيتي ميشود. و فقط در اختيار نيمي از جمعيت است كه اتفاقا نياز كمتري هم به آن دارند. پس بهتر نيست كه از پارك زنان به مثابه يك فرصت تازه، يك پنجره تازه رو به درخشش خورشيد استفاده كنيم؟ بهتر نيست ما هم كمي آفتاب بخوريم كمي بالا و پايين بپريم و بدون هراس از نگاههاي اطرافمان يا تذكراتي كه ممكن است بگيريم، دوچرخهسواري كنيم. نيمه خوشبين انگار خيلي خوشحال است و خوشحالتر هم ميشود وقتي كه به ياد ميآورد از حدود يك ماه پيش بوستاني «زنانه» در يكي از نقاط نسبتا خلوت پايتخت، درهايش را به سوي زنان مشتاق ورزش و تحرك باز كرده و از صبح زود تا ساعت هشت شب به آنها فرصت ميدهد تا راحتتر باشند.
نيمه خوشبين يادآوري ميكند: «اگر حرف من را قبول نداريد، خودتان سري به پارك زنان بزنيد. برويد آنجا و ببينيد كه زنان چقدر از در اختيار داشتن اين فضا به وجد آمدهاند.» نيمه بدبين جواب ميدهد: «اختيار داريد. معلوم است كه ما هم تا به حال به پارك مورد بحث سر زدهايم. رفتهايم و ديدهايم. خوب هم ديدهايم. بله. راستش براي خودمان هم منظره تازه و جالبي بود. گروههاي مختلف زنان با لباسهاي ورزشي در پارك ميگشتند و از آزادي خود لذت ميبردند. زنان هنوز شوكه بودند. باور نميكردند در دل تهران دارند بيپوشش و با لباس راحت ورزش ميكنند. اما اي نيمه خوشبين عزيز، از قديم گفتهاند «تو مو ميبيني و من پيچش مو»!» نيمه خوشبين خميازهاي ميكشد و ميگويد: «به نظر من كه اين پارك اگرچه ممكن است تفكيك جنسيتي را دامن بزند اما امكانات خوبي هم براي زنان فراهم ميكند. من هم قبول دارم كه جداسازيهاي جنسيتي در طولانيمدت مخرب است. من هم بدم نميآيد اگر زمينه راحتي زنان را براي حضور در همه فضاهاي اجتماعي و در همه پاركها فراهم كنند. من هم دلم نميخواهد زنان وقتي كه در پاركي ميدوند يا بدمينتون بازي ميكنند متلك بشنوند. اصلا من هم در جناح فكري شما هستم. من هم فكر ميكنم عوارض مردانه – زنانه كردن جامعه، به منافع احتمالي ناشي از بيمانتو و مقنعه ورزش كردن و سپردن خود به باد و باران و آفتاب كاملا ميچربد اما با وجود همه اين حرفها باز هم ميگويم زنان نبايد اين فرصت طلايي را از دست بدهند و حتي خوشبينانه اعلام ميكنم كه پاركهاي زنانـ كه دو سه فقره ديگرشان هم در راه استـ نشانه اين است كه آقايان ناچار به پذيرش ضرورت وجود چنين فضاهايي شدهاند.»
سويههاي ذهن همچنان با هم درگيرند. نميدانم گفتوگويشان تا چه زماني ميتواند ادامه داشته باشد اما ميدانم كه از لابهلاي همين گفتوگوهاست كه حقيقت، چهرهاش را نمايان ميكند و ميدانم كه بهترين راه اين است كه سويههاي ذهن همديگر را بشنويم؛ حالا چه در پارك زنان چه بيرون از پارك زنان!
جمعه 24 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]