واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه سالروز عطار نیشابوری؛
شمیم ماندگار «عطار»/ چون گذشتی هفت وادی، درگه است
شناسهٔ خبر: 3597703 - چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰
فرهنگ > شعر و ادب
وقتی در قرن هفتم هجری، شخصیتی سترگ مانند مولانا به هفت شهر عشق اشاره کرد، ناگفته پیدا بود که میراث عطار و رفعت ادبیات او، تا چه اندازه در شعر پس از خود تاثیرگذار بوده است. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. در قریه کدکن از توابع نیشابور به دنیا آمد. پدرش عطار یا همان داروفروش مشهوری بود که فریدالدین هم پس از پدر، این فعالیت را ادامه داد. درباره انقلاب روحی او نوشتهاند: «روزی در عطاری مشغول کار است که درویشی سر میرسد و کمکی از برای خدا میخواهد. فریدالدین توجهی نمیکند. درویش میگوید: تو چگونه میخواهی از دنیا بروی!؟ عطار هم به کنایه میگوید: همان گونه که تو از دنیا میروی! درویش می پرسد: آیا تو میتوانی مثل من از دنیا بروی؟ فریدالدین تایید می کند. درویش هم دراز میکشد و چوبی زیر سر خود می نهد و با گفتن کلمه «الله» جان به جان آفرین تسلیم میکند. همین میشود که عطار در ادامه عُمر، به مجاهدت با نفس بر میخیزد و در این راه، سفرهای متعددی میرود و از محضر بزرگان استفاده میکند و البته این شیدایی باعث میشود تا آثار منظوم و منثور فراوانی هم به رشته تحریر درآوَرَد.» در مورد چگونگی مرگش نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور، به دست یک سرباز مغول زخمی شد و زمانی که دانست مرگش نزدیک است، این رباعی را با خون خود بر دیوار نوشت: در کوی تو رسم سرفرازی این است
مستانِ تو را کمینه بازی این است با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت
شاید که تو را بنده نوازی این است مقبرهاش در نزدیکی شهر نیشابور است و بیست و پنجم فروردین ماه هر سال، به عنوان روز بزرگداشت او ثبت شده است. نکته شاخص در ادبیات عطار این است که بر خلاف بسیاری دیگر از شعرای قبل و بعد از خود، مدح منظوم یا منثور فردی یا پادشاهی را در آثار خود ندارد و کاملا در سرودن و نوشتن، آزاده است. کلام عطار، بسیار ساده و به دور از پیچیدگی کلامی و در عین حال جذاب است و در آن از بیان تمثیلات و حکایات مختلف هم استفاده می شود. آثار شیخ فریدالدین هم منظوم است و هم منثور. از آثار منظوم او میتوان به دیوان اشعار، شامل غزلیات، قصاید و رباعیات اشاره کرد و البته آثار دیگری هم از وی به یادگار مانده است که از آن جمله میتوان منطق الطیر، الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه و مختارنامه را نام برد. کارشناسان در میان این آثار عرفانی، منطق الطیر را یکی از بهترین و شیواترین آثار مثنوی شعری و از شاهکارهای زبان فارسی با بیش از چهار هزار بیت می دانند که موضوع آن، گفت و گوی جمعی از پرندگان، درباره پرندهای به نام سیمرغ است که در آن، منظور از پرندگان، سالکان راه حق و مراد از سیمرغ، وجود حق است. این پرندگان، به راهنمایی هُدهد به راه می افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین میگذرند و در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه باز میمانند و یا به بهانههایی، پا پس میکشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفتگانه -که بیشباهت به هفت خان رستم نیست – سرانجام چون به خود مینگرند، در مییابند که آنچه میجستهاند، در وجود خود آنهاست: گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است مقدمه منطقالطیر با ستایش حق تعالی آغاز میشود: آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان، خاک را عرش را بر آب، بنیاد او نهاد
خاکیان را عُمر بر باد، او نهاد آسمان چون خیمه ای برپای کرد
بیستون کرد و زمینش جای کرد این ستایش، ادامه دارد و یکی از زیباترین ستایش های زبان فارسی است. و اما در مقدمه الهی نامه هم، ثنای حضرت حق، به زیباترین شکل ممکن دیده می شود: بنام کردگار هفت افلاک
که پیدا کرد آدم از کفی خاک خداوندی که ذاتش بی زوالست
خِرَد در وصف ذاتش گنگ و لالست ... تو امّید منی در گاه و بیگاه
کنون از کرده ها، أستغفر الله تو امّید منی در عین طاعت
مرا بخشا ز نور خود سعادت تو امّید منی اندر قیامت
ندارم گرچه جز درد و ندامت تو امّید منی اندر صراطم
به فضل خویشتن بخشی نجاتم تو امّید منی در پای میزان
به لطف خویش بخشی جُرم و عصیان چنان در دست نفسم باز مانده
چو گنجشکی به دست باز مانده در ادامه نیز ثنای حضرت ختمی مرتبت پیامبر اکرم (ص) می آید که ابیاتی از آن چنین است: محمد(ص) آنکه نور جسم و جان ست
گزین و مهتر پیغمبران ست ز نورش ذرّه ی خورشید و ماه ست
همه ذرّات را پشت و پناه ست طُفیل اوست دنیا و آخرت هم
جهان از نور ذات اوست خرّم شده در نور پاکش عقل و جان گُم
ز عکس ذات او هر دو جهان گُم حقیقت خاتم پیغمبرانست
ز نورش ذرّه کون و مکانست ز بودِ آفرینش، اوست مقصود
ز لا در عین اِلّا، اوست موجود در ادامه هم وصف و نعت امیرالمومنین علیه السلام آمده است که برخی از ابیات آن، اینگونه است: ز مشرق تا به مغرب گر امام ست
امیرالمؤمنین(ع)، حیدر تمام ست تو را گر تیرباران بر دوام ست
علیُُّ حُبُّهُ جُنَّه، تمام ست پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم، هر دو آفریده چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق، بَوّاب آمد. باید گفت، «حکمت» در شعر حکیم عطار نیشابوری موج می زند و کام تشنگان را سیراب میسازد: عزمِ آن دارم که امشب، نیم مست
پایکوبان، کوزه ی دُردی به دست سر به بازار قلندر در نَهَم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست تا کِی از تزویر باشم خودنمای
تا کِی از پندار باشم خودپرست پرده ی پندار میباید درید
توبه زُهّاد میباید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم
چند خواهم بودن آخر پایبست ساقیا در دِه شرابی دلگشای
هین که دل برخاست، غم در سر نشست تو بگردان دور تا ما مردوار
دور گردون زیر پای آریم، پست مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست همچنین میسراید: ای دل اگر عاشقی، در پیِ دلدار باش
بر در دل روز و شب، منتظر یار باش دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا، حاضر و هشیار باش نیست کس آگه که یار، کِی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد، ساخته ی کار باش لشگر خواب آوَرَند بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدمِ، دیده ی بیدار باش گر دل و جان تو را، دُرِّ بقا آرزوست
دم مزن و در فنا، همدم عطار باش و اما یکی از مهم ترین آثار منثور عطار، تذکره الاولیاء نام دارد که شامل حکایاتی شگرف از اهالی عرفان و سیر و سلوک است. اکنون این گفتار را با دو مورد از حکایات تلخیص شده و ساده نویسی شده از این کتاب ارزشمند به پایان میبریم: «نقل است وقتی ایّاک نعبد و ایّاک نستعین در نماز میخواند، زار میگریست. وقتی پرسیدند چرا چنین است میگفت اگر این آیه در قرآن نبود و امر به خواندن آن نبودم، هرگز نمیخواندم؛ چرا که می گوییم تنها تو را میپرستیم در حالیکه به یقین خود را میپرستیم و میگوییم تنها از تو یاری میخواهیم در حالیکه به سراغ این و آن می رویم!» و در جایی دیگر میخوانیم؛ «پرسیدند چگونه ای؟ گفت چگونه باشد حال کسی که از عمرش کم، ولی برگناهش افزوده میشود؟»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]