واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خودآگاهي زيرپوستي جامعه نشانهاي از فراموشكاري تاريخي ندارد تهران- ايرنا- روزنامه اعتماد در شماره سه شنبه 24 فروردين در يادداشتي به قلم احمد پورنجاتي، مي نويسد: يكي از اشتباهات رايج در تفسير رفتار اجتماعي جامعه در برهههاي مختلف، سادهسازي تحليل و تفسير تحولات اجتماعي از رهگذر تقليل عوامل مختلف به يك عامل خاص است.
اين يادداشت در ادامه مي افزايد: تك سبب بيني در تحليل و تفسير رخدادها، حتي اگر آن سبب يا عامل مورد نظر بسيار با اهميت باشد، نوعي نتيجهگيري ناقص و گاه منحرفكننده به دست ميدهد. موضوع حافظه تاريخي هم كه گاه انگار براي جبران ناتواني برخي تحليلگران از رفتار اجتماعي مردم به مثابه چيزي شبيه ناسزا به كار گرفته ميشود، در زمره فهرست يكي از عوامل تحولات اجتماعي است. يعني اگر دهها عامل را بايد در نظر بگيريم كه چرا در دوره زماني خاص، جامعه رويكردي مشابه يك پديده با سابقه تاريخي از خود نشان ميدهد و دوباره رفتاري را تكرار ميكند كه پيشتر پيامدهاي ناخوشايند داشته، آسانترين روش اين است كه بگوييم مردم حافظه تاريخي ندارند.هرچه از دوران پيشامعاصر به دوره زماني كنوني نزديكتر ميشويم نقش و وزن اين فاكتور يا مولفه حافظه تاريخي براي تفسير رفتار جامعه نه كمتر، بلكه براي تفسير و تبيين، با اهميتتر و البته پيچيدهتر ميشود. سادهتر بگويم اگر تا ١٠٠ سال پيش، اين حافظه تاريخي و خاطرات مردم از رخدادهاي پيرامون و حوادث كه بر سر آمده منتقل شده و پايه و مايه نوعي عبرتآموزي و توجه به جلوگيري از تكرار آن حوادث ناخوشايند بوده، بعد از تحولات دوران مدرن و هر چه به روزگار كنوني نزديك ميشويم، اين حافظه تاريخي، دادهها و واقعيتها، درست شبيه هارد يك يارانه اهميت پيدا كرده، پردازش اين مجموعه اطلاعات و حافظه تاريخي مهم شده است.چون در دوران ما، متفاوت از گذشته، تنها آگاهي و حضور ذهن كافي نيست و نوع پردازش، تفسير و حتي قرائتهاي متفاوت و گوناگون از اصل محتواي حافظه تاريخي هم اهميت پيدا ميكند.شتاب تغيير و تنوع در تفسير گاهي به قدري زياد است، گاهي تفسير يك واقعيت، براي دو نسل كه هر دو از حافظه آگاه از آن برهه برخوردارند بهگونهاي كاملا متفاوت است و تمام اينها نشانه كم حافظگي نيست.اين صحبتها از موضع انكار اهميت حافظه تاريخي يا نبودن كاستيهايي در توجه و عكس توجه جامعه خودمان در برهههايي به تجربه گذشته نيست.اما به واقع اين نوع اتهامزني فلهاي نسبت به جامعه، به اين خاطر كه گاهي انتظارات فراواقعيت يا فراتر از ملاحظات واقعي هر دوره زماني از جامعه است و كنار گود نشستن يا در يك قالب به ظاهر آوانگارد اظهار كردن كه مردم حافظه تاريخي ندارند و چه بسا بار ديگر از سوراخي چند سال پيش گزيده شدند، هم درنظر نگرفتن تمام فاكتورها و عوامل رفتارهاي اجتماعي و تكبعدي و تكعاملي نگاه كردن و تفسير كردن است.اينطور نيست كه بگويم نوعي مصونيت قطعي براي جامعه هست و جامعه هرگز اشتباه نميكند. اما تحولات اجتماعي حاصل عوامل متعدد است و يكي از عوامل، خودآگاهي جامعه نسبت به تاريخ تحولات گذشته و دريافت درست از ريشه تحولات است. در كنار اينها، بايد توجه كنيم كه حق تفسير و پردازش اطلاعات تاريخي براي هر نسل در هر دورهاي بايد به رسميت شناخته شود و ممكن است حتي به ظاهر در برههاي جامعه در فاصله كوتاه، دو رفتار متفاوت درباره يك واقعيت يا يك رفتار مشابه درباره دو واقعيت داشته باشد.بهطور مثال در وقايع ٢٥ و ٢٨ مرداد ٣٢، چنين تفسير تكبعدي بسيار ديده ميشود و برخي بهگونهاي سرزنشگرانه ميگويند همان مردمي كه ٢٥ مرداد شعار «يا مرگ يا مصدق» سر ميدادند، در ٢٨ مرداد جاويد شاه ميگفتند و به كلي اين برداشت شكلي و اشتباه از واقعيت چه بسا براي برخي نوعي داوري درباره كم حافظگي و بدعهدي تلقي ميشود.اما براساس آنچه گفتم اولا اين رفتار متفاوت از سوي بخشهاي متفاوتي از جامعه صورت گرفته بود، نكته بعدي هم اينكه در برداشت از واقعيت نوعي توجه به شرايط عيني جامعه بهگونهاي خودآگاه ايجاب ميكرد كه در تفسير آنچه اتفاق افتاد وانمود شود كه جامعه در برابر اتفاق واحد واكنش متفاوت نشان ميدهد، در حالي كه آن رخداد تاريخي در برهه زماني محدود رخ داد و به مثابه يك پديده تاريخي كه مصداق حافظه تاريخي باشد، نبود.به نظر من و با نگاه به شرايط حال و احوال كنوني جامعه ايران و نشانههاي بسيار معنادار و گاه شگفتانگيز از خودآگاهي زيرپوستي جامعه، اگر نه يك سر موضوع نابرخورداري از حافظه تاريخي براي مردم ايران داغ باطله خورده، اما ميتوانيم بگوييم در حد بسيار قابل توجه جامعه ايران هم از نظر توجه به داشتههاي تاريخي و تجربه تاريخي خود بسيار متوجه عمل ميكند و هم در پردازش و برخورد هوشمندانه گزينشگرانه از اين دادهها هدفمند عمل ميكند.اين تفسير واقعگرايانه از حافظه تاريخي مردم ايران البته در فرآيند تحولات پس از انقلاب اسلامي و به ويژه از دهه هفتاد به بعد بهگونهاي آشكارتر و ملموستر قابل مشاهده است. من البته ميتوانم حدس بزنم كه نمونههايي از رفتار جامعه كه شايد حكايت از نوعي تكرار تجربههاي ناكام باشد به عنوان خدشه بر اين نظر ارايه شود. (مثلا گفته شود كه در فلان برهه در انتخاب فلان شخص همان اشتباهي كه رخ داده بود بار ديگر تكرار شد يا احتمال اينكه دوباره اين اتفاق بيفتد، مطرح شود) البته اين دغدغه همواره شايسته است كه مورد توجه باشد اما به گواهي واقعيتهاي پيش رو و به ويژه همان هوشياري پردازشگرانه از دادههاي حافظه تاريخي در جامعه كنوني ايران كه خوشبختانه رابطه بين متن با بدنه جامعه با گروههاي و جمع اجتماعي از شكل سنتي و كلاسيك و رابطه تابع و متبوع بيرون آمده و انتخابگرانه شده. آسيبپذيري رفتار اجتماعي در برابر تكرار رخدادهاي نامطلوب تاريخي بسيار كم شده و حتي اگر رگهها و لايههاي محدودي از جامعه گرفتار چنبره اغواگري برخي فريبكاريهاي سياسي شود، اما كليت جامعه ايران از نوعي خودآگاهي پردازشگرانه و هدفمند برخوردار است و بهگونهاي واقعگرايانه رفتار انتخابي و معطوف به هدف را دنبال ميكنند.بنابراين به جاي سادهسازي تفسير رفتار جامعه و طرز فكر نگراني از منظر احتمال فراموشي در رفتار جامعه، شايد بهتر باشد كه به فرآيند پردازش دادهها در جامعه كمك كرد تا اين پردازش معطوف به هدف و چشمانداز بنياديتر باشد تا اهداف كوچك و دمدستي.ما نيازمند بهرهگيري از خزانه تاريخي با پردازش روزآمد و معطوف به هدف بنيادي هستيم و هر تلاشي براي كوچكسازي هدفها و دمدستي كردن خواستها، حتي اگر متكي به حافظه تاريخي مردم باشد، شايسته برهه كنوني در تاريخ اجتماعي ما نيست.*منبع: روزنامه اعتماد، 24 فروردين 1395**گروه اطلاع رساني**9117**9131
24/01/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]