واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مرور مهر بر دغدغههای یک راوی؛
هنر انقلاب اسلامی در رهایی از حدیث نفس است
شناسهٔ خبر: 3593663 - شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۹
فرهنگ > انقلاب و دفاع مقدس
هفته هنر انقلاب اسلامی عجین با یاد و خاطره هنرمندی است که میگفت: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکه به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت.» خبرگزاری مهر- گره فرهنگ، حسن شیخ حائری: اگرچه در بیستم مهر ماه ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد، اما شاید بتوان تولد حقیقی اش را زمانی دانست که نوشته هایی را آتش زد و این نوشتهها را نوشت: «دنبال چیزی میگشتم، اما پیدایش نمیکردم ... هرچه بیشتر میگشتم، کمتر مییافتم... شبِ شعر، گالریهای نقاشی، موسیقی کلاسیک، سینما، مباحث فلسفی و ادبی، موی هیپی، ریش پروفسوری، سبیل نیچهای... اما حقیقت چیز دیگری بود... باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکه به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در "نزد خویش" خواهد یافت.» او نیز آن را یافت، وقتی که تصمیم گرفت تا دیگر، چیزی که «حدیث نفس» باشد، ننویسد؛ این بود که در «روایت فتح»، نامی از خود نمی نوشت و وقتی هم که شهید شد، کمتر کسی بود که بداند روایت فتح، ساخته اوست. او حقیقت گمشده خود را در انقلاب فرهنگی اسلامی و امام خمینی(ره) یافت و همین مسیر را ادامه داد. او به درستی دانست که انقلاب اسلامی، رستاخیز تاریخی انسان بعد از قرن ها هبوط است. بعد از ارتحال امام نیز، رهبر انقلاب را "وصی امام عشق" خواند و با اشاره به دیدار خود و جمعی دیگر با حضرت آقا در زمان ریاست جمهوری ایشان نوشت: «عزیز ما! ای وصی امام عشق! آنان که معنای ولایت را نمی دانند، در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان میخواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعتِ آن عنایتِ ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقتِ صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سرِ ما و قدمتان که وصی امام عشق هستید و نائب امام زمان.» او حقیقت را یافته بود که در وصیت نامه اش هم نوشت: «ندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتر است ...» پس از آن بود که حقیقت زبان هنر را فهمید و به قُرب و شهود رسید و نوای «هنر اشراقی» را سر داد و نوشت: «هنرمند از آسمانیان می گیرد و بر زمینیان میبخشد؛ پس سینه اش باید قابلیت نزول ملائکه ای را داشته باشد که واسطه الهام هستند ... هنرمند در میان انسان ها همچون بلبل است در میان پرندگان و وجه امتیاز او نیز در شیدایی است.» شیدایی اش چنان بود که این خاطره مصطفی دالایی از او، همه چیز را متجلّی میکند: «یک روز، سربالایی جام جم را با هم بالا میرفتیم. گیاههایی در این مسیر کاشته بودند. به من گفت، فلانی ببین، برگهای این گیاه هر چه پایینتر است، سبز تیره تر است و هرچه این برگها بالاتر آمده، روشنتر میشود و به همین ترتیب قرمز تیره و قرمز روشن و در نهایت برگهای بالا، زرد و رنگی شبیه خورشید پیدا میکند. میگفت انسان هم همین گونه است؛ هر چه به زمین نزدیک تر باشد، سیاه تر می شود. او از یک گیاه چند سانتی متری، «درس انسان شناسی» میگرفت و میگفت اگر انسان به زمین و مسایل نفسانی اش بپردازد، تیره میشود و هر چه بالاتر برود، مانند این گیاه روشن و نورانی خواهد شد. با همه جدّیّتی که در امور دینی و نماز اول وقتش داشت؛ اما خوش مشرب هم بود و کمتر کسی، صبر و تحمل او را داشت. بعدها سیدحسن حسینی، هنرمند دردآشنای هم روزگار ما در جایی نوشت: «هنرمند با میوه درخت، یک فرق بیشتر ندارد؛ میوه وقتی رسید، می افتد و هنرمند وقتی افتاد، می رسد.» و او در روز جمعه، بیستم فروردین ماه ۱۳۷۲ در فکّه، منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی و در جریان ساخت فیلمی مستند، بر زمین افتاد و به آنجا که باید برسد، رسید و جاودانه شد. حضور رهبر انقلاب در تشییع پیکر این سرباز ولایت، نشان داد که راه او باید ادامه پیدا کند که ادامه یافت؛ اما نه آنچنان که باید. امسال نیز در بیست و سومین سالگرد شهادتش – که اتفاقا باز هم مصادف با روز جمعه است – یاد و خاطره او گرامی داشته میشود؛ اما آنچه مهم است، این نکته است که هنر انقلاب اسلامی، محدود به یک روز و یک هفته نیست و لازم است تا هنر انقلاب در همه سال، مورد توجه همگان و بویژه هنرمندان و مسئولان فرهنگی باشد؛ چراکه هنر انقلاب، خلّاق و آشکارکننده استعدادها، دارای موضع و جهت دهنده، متعالی و تعالی دهنده، متعهد و تعهد دهنده و البته پویا و حرکت دهنده است. این هنر است که "آنچه هست" را به "آنچه باید بشود"، تبدیل می کند و سید مرتضی آوینی از همین رهگذر بود که سید شهیدان اهل قلم شد و جاودانه است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]