واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش خبری-تحلیلی/چرا انقلاب هفتم آوریل قرقیزستان شکل گرفت
تحولات روزهای ششم و هفتم آوریل سال 2010 که به انقلاب آوریل در قرقیزستان معروف است، از تلاش و رویارویی آمریکا و روسیه یکی برای وارد کردن دموکراسی مورد نظر خود و دیگری برای دفاع از مواضع سنتیاش در قرقیزستان حکایت میکند.
به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای فارس، تحولات عمیقی که در اولین دهه قرن بیست و یکم در کشور قرقیزستان روی داد، همگی حاکی از مداخلات فزاینده قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای در امور داخلی این کشور است به طوری که از سال 2003 تا سال 2005 اوضاع سیاسی در این جمهوری به نفع آمریکاییها پیش رفت، اما تحولات سیاسی بین سالهای 2009 و 2010 اوضاع را به نفع روسها رقم زد. هنگامی که در سال 2005 نظام اقتدارگرای «عسگر آقایف» توسط انقلاب رنگی به رهبری آمریکا و غرب ساقط شد، شاید کمتر کسی فکر میکرد که تنها پنج سال بعد رهبرانی که به حمایت آمریکا انقلاب لالهای را به راه انداخته بودند، به سرنوشت رهبران پیشین قرقیزستان دچار شوند. در واقع، ریشه انقلاب لالهای که آمریکا توسط «قربان بیک باقی اف» رئیس جمهور پیشین در قرقییزستان کاشته بود به قدری سست و بی اساس و مخالف با خواست واقعی مردم بود که تنها با 2 روز مقاومت جدی مردم فرو ریخت. به باور کارشناسان، وقوع انقلاب گل رز در گرجستان، انقلاب نارنجی در اوکراین و انقلاب لالهای در قرقیزستان از یک سو حکایت از گسترش نفوذ ایالت متحده آمریکا در حوزهها و مناطق مختلف کشورهای پسا شوروی داشت و از سویی دیگر بیانگر تضعیف حضور روسیه در حوزههای نفوذ سنتیاش در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز بود. قرقیزستان، میدان قدرتها و منافع با این حال گذر زمان نشان داد که روسها به رغم آنکه در آغاز نتایج این انقلاب را پذیرفتند، اما برای باز پس گیری حوزههای نفوذ سنتی خود بیکار ننشستند بطوری که در قرقیزستان به تقویت مخالفان باقی اف پرداختند و با حمایت مستقیم خود از آنان، ظرف مدت کوتاهی پایههای نظام باقی اف را در هم پیچیدند. بر این اساس، کارشناسانی که تحولات منطقه را دنبال میکنند، معتقدند که در حقیقت آمریکا و روسیه بر اساس میزان نفوذ و امکانات خود با همکاری نیروهای محلی، دولتها را جابجا میکنند بدون آنکه اکثریت مردم نقش تعیین کنندهای در تقسیم قدرت داشته باشند. کارشناسان مسائل سیاسی آسیای مرکزی همچنین به موارد دیگری در دلیل وقوع چنین تحولی در آوریل سال 2010 اشاره دارند. آنان به نقش تنوع قومی و پراکندگی قومیتها به عنوان یک معضل فرهنگی و سیاسی اشاره میکنند که معمولاً دولتها نمیتوانند راه حل مناسبی برای آن بیابند. این در حالی است که وجود دولتی قوی و باثبات میتواند بحرانهای قومی را مدیریت نماید اما ضعف این دولتها تاثیر اختلافات قومی و پراکندگی قومیتها را در ایجاد بیثباتی و ناامنی پررنگ تر کرده است. در قرقیزستان نیز این تنوع قومی شامل (تاجیک، ازبک، روس، قرقیز و قزاق) سبب شده است که حاکمان این جمهوریها در امر مدیریت قومی با چالشی جدی روبرو شوند و به دلیل اقتدارگرایی آنان در حکومت، قومیتهای دیگر همواره در مقابل آنان قرار داشته باشند. بر همین اساس، قربان بیک باقی اف در طول پنج سال حکومت خود در قرقیزستان با چالشهای قومیتی زیادی روبرو بود خصوصاً قومیتهایی که از سوی روسها حمایت میشدند. از دیگر مسائل مهمی که توسط مخالفان دولتها در آسیای مرکزی بیان میشود، بی عدالتی، فساد مالی و اقتصادی مقامات کشور است. عسگر آقایف در دوران حکومت خود با وجود آنکه قانون اساسی اجازه نمیداد فردی بیش از 2 دوره رئیس جمهور باشد، به گونهای عمل کرد که بیش از 2 دوره رئیس جمهور بماند. آقایف توانست در طول مدت ریاست جمهوری خود قدرت سیاسی، اقتصادی، امنیتی کشورش را در بین خود و خانوادهاش متمرکز کند که این امر به همراه رشوه خواری وی را به بی عدالتی متهم نمود و انقلاب لالهای سال 2005 را رقم زد. پس از وی نیز باقی اف نتوانست به شعارهای خود مبنی بر رفع نیازهای مردم و ازجمله اصلاحات اقتصادی عمل کند، بنابراین این سناریو و با محوریت فقر، بی عدالتی اقتصادی و فساد مالی رهبران قرقیزستان، مجددا در سال 2010 تکرار شد. در نهایت اینکه سرعت تحولات انقلاب آوریل قرقیزستان به قدری سریع و گسترده بود که حتی مخالفان دولت باقی اف رئیس جمهور مخلوع این کشور نیز سرنگونی دولت و به دست گرفتن قدرت را در کمتر از 48 ساعت پیش بینی نمیکردند. دقیقا به همین دلیل نیز بود که دخالت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را بیش از گذشته نمایان میساخت. آمریکا بدین جهت که نگران پایگاه نظامی خود در مناس بود و روسیهای که حضور آمریکا را در حیات خلوت خود بر نمیتابید. بطور کلی و با توجه با دلایل داخلی که مطرح شد، آنچه بیش از هر چیز در صحنه سیاسی قرقیزستان خودنمایی میکرد و سبب اصلی وقوع انقلاب گردید، نقش عوامل خارجی در این کشور بود. در واقع همچنان نیز پس از گذشت 5 سال روسیه و آمریکا به عنوان 2 بازیگر مهم در قرقیزستان بدنبال امتیازاتی بوده و هر کدام به نحوی در پی کسب قدرت هستند اما با این تفاوت که مردم این کشور با اتکای بیشتر به ظرفیتهای بومی و اتخاذ مواضع استقلال خواهانه، راه بهتری برای رشد و ترقی طلبی را در پیش گرفتهاند. انتهای پیام
95/01/19 :: 12:11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]