واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خاطرات يك پزشك فعال محيط زيست از جنگل هاي گلستان/ جنگلهاي ايران در حال عقب نشيني هستند - حميد طراوتي* سالها پيش آن گاه كه در مازندران به طبابت مشغول بودم روزي مرا به بالين بيماري خواندند. رفتم. بيمار پيرمردي بود از بزرگ گله داران تركمن كه خانه اش در خط نو بين گنبد كاووس و بندر تركمن واقع بود و چنان كه رسم تركمنان در هنگام خطير بودن بيماري است او را در وسط اتاق قرار داده بودند و دور تا دور او را اقوام و خويشان فرا گرفته بودند.
بيمار را ديدم و دستوراتي دادم. پس از آن چاي آوردند و با پسران بيمار به گفتوگو نشستم. پسر بزرگ بيمار كه پنجاه و اندي سن داشت بامن به گفتوگو نشست و نميدانم چه شد كه صحبت به از بين رفتن درختان و نابودي جنگلها كشيد. باز هم صحبت گرم تر شد و من نقل كردم كه در كتابي خوانده بودم كه سرگرد اسكنداني و ستوان تفرشيان و چند نفر ديگر از دوستان آنها، چنان كه در كتاب قيام افسران خراسان ذكر شده، در سال 1323 عليه حكومت مركزي قيام ميكنند.در اولين اقدام آنها پادگان مراوه تپه را خلع سلاح ميكنند و سپس روانه گرگان ميشوند. آنها كه قصد داشتند به ژاندارمري گرگان حمله كنند در اثر انبوهي جنگلها آن را گم ميكنند و صبح هنگام كه بيدار ميشوند ميبينند كه از گرگان گذشتهاند و هنگام بازگشت مورد كمين ژاندارمري قرار ميگيرند و اسكنداني و چند نفر ديگر در دم كشته ميشوند و بقيه ميگريزند.اين را كه تعريف كردم پسر بزرگ بيمار گفت نه اين صحيح نيست اين در گنبد كاووس بوده است و من خود شاهد آن بوده ام. تعجب كردم و او افزود بله من كودكي چند ساله بودم كه از آنجا ميگذشتم و ديدم كه چه مردمان قوي هيكل و خوش بنيهاي بودند و در يك جيپ ارتشي جنازههاي آنها را گذاشته بودند. پرسيدم آخر آنها در جنگل گم شده بودند؟ او گفت بله در آن موقع همه آنجا جنگل بود و بر حيرت من افزود. گفتم يعني همه آنجا جنگل بود؟ گفت بله همه آن منطقه جنگل بود. با خود فكر كردم كه از ژاندارمري گنبد تا جنگل حدود 20 كيلومتر يا بيشتر راه است و اگر آنجا جنگل بوده بنابراين جنگلي به طول 20 كيلومتر و عرض حداقل 50 تا 100 كيلومتر در اين چند دهه نابود شده است. اين مثال براي من حيرت انگيز بود.دو سال پيش براي ديدن دكتر غلامعلي بسكي جراح زنان و آژيتاتور بزرگ محيط زيست ايران كه متأسفانه به علت سكته مغزي در بستر افتاده است به شهرستان گنبد كاووس رفتم. دكتر غلامعلي بسكي كه از معروفت ترين چهرههاي محيط زيستي كشور و از خيرين سرشناس است به سبب سالها زندگي در جنگلهاي گلستان همواره ميگفت نهر هايي كه در جنگل گلستان بودهاند گوسفند را با خود را ميبردند اما امروزه همه آنها خشك شدهاند و از اين مطلب بسيار ناراحت بود. ديدن اينكه پير مرد فعال و پر انرژي محيط زيستي عصر ما كه زباني سخت گيرا داشت و هيچ كس از گزند آن در امان نبود اكنون به خاموشي گراييده و قادر به تكلم نيست برايم بسيار دردناك بود. ياد عشقي افتادم در منظومه سه تابلو مريم كه ميگويد: پس از جواني پيري بود چه بايد كرد. بهارسبز به پاييز زرد ميشود منجر.من شب هنگام به گنبد رفته بودم و جاده را نديده بودم اما در بازگشت چيز عجيبي ديدم كه سخت مرا تحت تأثير قرار داد. شهر مينودشت كه سالها پيش من هر روز براي رفتن به محل كار از جاده آن عبور ميكردم اكنون كاملاً جلو آمده بود و تمام آنچه را كه قبلاً مزارعي سبز و خرم بودند و درختاني زيبا از دامن آنها سر بر كشيده بود همه را بلعيده بود و به كنار جاده رسيده بود. تمام منطقه پر از خانه بود و من وحشت كردم. به نظرم آمد كه غول عظيمي به حركت در آمده است غولي كه تمام درختان جنگل، زمينهاي كشاورزي، مزارع و آب را بلعيده است و پيوسته پيش و پيش تر آمده است. اما اين غول پياده نيامده بلكه سوار بر مركبي آهنين منطقه را فتح كرده است. مركبي كه بنزين مينوشد و زياد سرفه ميكند و دود بيرون ميدهد. اين همان غولي است كه جنگلهاي گنبد را خورده است. ديدن اين منظره دلم را لرزاند و غمگينم كرد. باورم نميشد كه طبيعت با چه سرعتي عقب نشيني كرده بود. چند سالي بود آنجا را نديده بودم و اين سرعت مرا حيرت زده كرد.چند سال پيش بر حسب ضرورت به مجلس عروسي يكي از اقوام رفتم كه بنيه مالي خوبي ندارد و فقر در زندگيش موج ميزند و گاه گاهي ديگران او را كمك ميكنند. هنگامي كه وارد خانه شدم يك چيز مرا بسيار متعجب كرد. خانه سادهاي بود با ديوارهاي گلي و گچ شده و اتاق هايي ساده و بدون وسيله كه در كف اتاقها چند زيلو بود اما تعجب آور آن بود كه در اين خانه يك ال سي دي، چند موبايل يك دستگاه دي وي دي، و يك ضبط صوت بزرگ وجود داشت. تمام طاقچه پر از سي دي و عكس هنرپيشگان سينما و فوتباليستها بود. چند نفر از ساكنين خانه موتور سيكلت داشتند، يك نفر هم وانت داشت. با خود فكر كردم چهاندازه نوع مصرف ما با گذشته فرق كرده است. در واقع سطح زندگي عمومي جامعه تغيير كرده و مردم حتي اگر نان خوردن هم نداشته باشند بعضي چيزها را به هر صورت كه شده تهيه ميكنند. غولي كه در كشور ما به حركت در آمده و آب و زمين و همه چيز را ميبلعد تنها خاص كشور ما نيست و در ساير كشورهاي جهان هم رشد كرده است. در آمريكا در نيوجرسي بخش بسيار بزرگي از مزارع گوجه فرنگي و غيره اكنون به ويلا و خانه تبديل شده است. در كاليفرنيا رشد جمعيت و افزايش مصرف و گسترش اماكن مسكوني و صنعتي به قدري شدت گرفته كه اكنون اين ايالت بخصوص در بخش جنوبي آن با بحران آب روبهرو است. در شمال چين كمبود شديد آب مشهود است و بخصوص در ناحيه پكن و اطراف آن اكنون اين مشكل به صورت حادي در آمده است. بله اين غول در همه جا دست به چنين كارهايي زده و با مركب آهنين خود و با بلعيدن مقادير زيادي كالاهاي الكترونيك و مصرفي ديگر خود را بر طبيعت تحميل كرده است.آيا ميتوان اين غول را دوباره به داخل شيشه برگرداند. غولي كه يكسره مصرف ميكند. قطعاً اين كار بسيار دشواري است. در طول تاريخ همواره هنگامي كه سطح زندگي بالاتر رفته است باز گرداندن مردم به سطح قبلي بسيار دشوار و يا ناممكن بوده است. پس براستي اگر غول را نميتوانيم به شيشه بازگردانيم و سطح مصرف آن غول را هم نميتوانيم كاهش دهيم، چه بايد بكنيم؟* پزشك و فعال محيط زيستمنبع : روزنامه ايران9117/
20/01/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]