واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای جهاد و شهادتفرار تویوتای ایرانی از دل عراقیها/ماجرای استیشن شهید فکوری
آنها به اشتباه از حد محور ایران که در عملیات آزاد شده بود، عبور کردند و وارد منطقه عراقیها میشوند، نیروهای ایرانی تصور میکنند که آنها میخواهند به عراق پناهنده شوند و به همین دلیل شروع به تیراندازی بهسمت آنها میکنند.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، خاطرات دوران دفاع مقدس و روایتهایی که از زبان همرزمان و خانوادههای شهدا ثبت و ضبط میشود، بهعنوان اسنادی ماندگار و تأثیرگذار برای فرهنگ حماسه و مقاومت است. خبرگزاری فارس در استان لالهها و 10 هزار و 400 شهید مازندران که در طول سالهای دفاع مقدس مردمان این دیار با محوریت لشکر ویژه 25 کربلا و چند تیپ دیگر حماسهآفرینی کردند، برای پاسداشت دلاورمردیهای علویتباران این سرزمین در میان انبوهی از اخبار بخشی را بهعنوان «یادی از روزهای جهاد و شهادت» بهطور روزانه تقدیم به مخاطبان گرامی میکند تا این گلواژهها در عصر یخزدگی معنویات، باز هم شور و شعور را در دلها زنده کنند. * ماجرای استیشن شهید فکوری جمالالله دسترنج میگوید: آقای سلیمانی فرمانده گروهانی بود که از بچههای ساری تشکیل میشد و من هم در آن عضویت داشتم، محل استقرار ما روستایی در نزدیکی سرپل ذهاب بود. یک روز از طرف آقای سلیمانی مأموریت یافتم تا به همراه آقای دهقان به شهر برویم و قطعات قابل استفاده تویوتایی که در اثر تیر و ترکش زیاد از کار افتاده بود را جدا کرده و با خود به روستا انتقال دهیم. کار را با باز کردن دینام تویوتا آغاز کردیم، این کار در شرایط عادی بین 5 تا 10 دقیقه زمان میبرد، اما بهعلت آتش سنگین دشمن بر منطقه که ما را به خیزهای متوالی وا میداشت، حدود 45 دقیقه به طول انجامید.
پس از آن که تعدادی از قطعات تویوتا را جدا کردیم، تصمیم گرفتیم بهمنظور دریافت برخی از نیازمندیهایمان به پادگان ابوذر واقع در قصر شیرین برویم. کمی که پرسوجو کردیم، دریافتیم که دو راه ارتباطی برای رسیدن به قصر شیرین وجود دارد، مسیر اول، راهی خاکی و پُرپیچ و خم بود که با عبور از گردنههای پیاپی به قصر شیرین منتهی میشد اما مسیر دوم که جادهای آسفالته بود، به شکل مستقیم زیر آتش توپخانه قرار داشت. دقایقی به بحث پیرامون انتخاب مسیر گذشت، در ابتدای امر قرار بر این شد که راه خاکی را انتخاب کنیم و زمانی که قصد ورود به این مسیر را داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ممکن است بر سر پیچها با کمین عراقیها مواجه بشویم، به همین منظور راهی مسیر دوم شدیم. اگرچه جاده آسفالته بهنظر میرسید، اما در اثر انفجار گلولههای توپ و خمپاره به جادهای سنگلاخی بدل شده بود، به هر شکل ممکن و در حالی که توپخانه عراق همچنان روی منطقه فعال بود به راهمان ادامه میدادیم تا اینکه در سر یک پیچ با یک استیشن آمریکایی ارتش روبهرو شدیم که از ما تقاضای کمک میکردند. دهقان که متوجه تصمیم من برای کمک به آنها شده بود، گفت: خودت میدانی توقف در اینجا مساوی مرگ است و هر لحظه این احتمال وجود دارد که خودروی ما مورد اصابت خمپاره قرار بگیرد، از آنها عبور کردیم اما چند متر آن طرفتر دلم رضا نمیداد، به همین دلیل توقف کرده و به سمتشان برگشتیم. وقتی پیاده شدیم، جمعی از فرماندهان ارتش از جمله شهید فکوری را در کنار استیشن دیدیم، راننده که یک سرباز وظیفه بود جلو آمد و گفت ماشین ما نیاز به تعمیر دارد و این کار از من ساخته نیست. وقتی فهمید که من با کار فنی و تعمیرات آشنا هستم، گفت شما را خدا فرستاد و این بیشتر شبیه یک معجزه است چون در طول روز اصلاً کسی از این منطقه گذر نمیکند، چند دقیقه ای را با موتور ماشین کلنجار رفتم و در نهایت به راننده گفتم که استارت بزند. راننده هم استارت زد و شکر خدا استیشن روشن شد، بعد از پایان کار هم فرماندهان ارتشی ما را مورد لطف قرار دادند و از ما به گرمی تشکر کردند. * شلیک از هر دو سو غلامرضا کوکلایی بیان میکند: شهید حجتالله علیپور از شهرستان رودسر مسئولیت بنه رزمی لشکر ویژه 25 کربلا را در مقاطعی از جنگ بهعهده داشت و در عملیات کربلای چهار و پنج مجروح و در بیمارستان به شهادت رسید. عملیات والفجر چهار در تاریخ 28 مهر ماه 62 در منطقه مریوان و محور پنجوین آغاز شروع شد، روز سوم عملیات بود، ساعت 4 بعد از ظهر شهید علیپور به همراه حاج داود حاجنجفی و یکی از نیروهای تدارکات بهمنظور انتقال آب و غذا و همچنین سوخت و مهمات خودرو به محور عملیاتی اعزام شدند.
منطقه عملیات تا ارتفاعات خالوزه 1 و 2 و دشت پنجوین ادامه داشت، آنها به اشتباه از حد محور ایران که در عملیات آزاد شده بود عبور کردند و وارد منطقه عراقیها میشوند، نیروهای ایرانی تصور میکنند که آنها میخواهند به عراق پناهنده شوند و به همین دلیل شروع به تیراندازی بهسمت آنها میکنند و در نقطه مقابل، نیروهای عراقی هم شروع به تیراندازی میکنند، یعنی از هر دو طرف ارتفاعات مشرف به جاده به سمت آنها تیراندازی میشد و ماشینشان که به یک سیبل بیشباهت نبود، سوراخ سوراخ شده بود. آنها هم هاج و واج و بیخبر از همهجا به راه خود ادامه میدهند تا جایی که با تابلویی مواجه میشوند که روی آن به عربی نوشته شده بود: «المقر ...» آنها تازه فهمیدند که چه اشتباهی را مرتکب شدهاند، به همین منظور بهسرعت ماشین را خاموش کرده، کنار جاده ایستادند و موضع گرفتند. دو نفر از عراقیها به آنها نزدیک میشوند و با خودشان صحبت میکنند که این خودرو ایرانی است و پیش از آنکه حرکتی از خود انجام دهند، بچهها به طرفشان شلیک میکنند، شهید علیپور به عربی میگوی: «قف قف» و عراقیها در تاریکی دستهایشان را بالا میبرند و بیحرکت میمانند. شهید علیپور به حاجنجفی میگوید: «بلند شو! برو پشت فرمان بنشین و ماشین را سر و ته کن و برو بهسمت ایران، آنها همچنان دستهایشان بالاست.» حاج نجفی این کار را میکند و سریع شهید علیپور و دوست همرزمش میپرند عقب خودرو و فرار میکنند، عراقیها هم به طرف آنها شلیک میکنند و شهید علیپور مجروح میشود و به محض رسیدن به مقر به بیمارستان اعزام میشود. * آن عزیز را تنها نگذارید خلاصه ای از مصاحبه سردار شهید خلیل زالپولی قبل از عملیات والفجر هشت را در ادامه بخوانید. چه انگیزهای باعث شد که شما به جبهه بیایید؟ ما مسلمانیم و وظیفه شرعی ما این است که برای حفظ دین، قرآن و اسلام و در مسیر حفظ کشور خود کوشا باشیم و با کفار بجنگیم، نگذاریم هیچ ابرقدرتی در کشور ما نفوذ کند و یا ظلمی به ملت شهیدپرور ما وارد آورد.
بفرمایید آینده دولت بعث عراق را چگونه میبینید؟ آینده دولت بعث عراق روشن است، این دولت عروسک خیمهشببازی آمریکا برای جنگ با ایران است و از این روست که این جنگ را به ایران تحمیل کرده است، الحمدالله نتوانست هیچ غلطی بکند و این جنگ انشاءالله بهزودی زود به نفع اسلام و به نفع ایران پایان میپذیرد و این صدام لعنتی بهزودی از بین میرود. چه پیامی برای امت حزبالله و همچنین چه آرزویی برای خود دارید؟ ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم برای این ملت عزیز که از همهچیزشان گذشتند و به جبهه کمک میکنند و تمام وسایل زندگیشان که سهمیهبندی و کوپنی است را به جبهه میفرستند و خودشان سختیهای بسیاری را تحمل میکنند، پیامیداشته باشیم اما برای این که یک یادآوری شود، میگویم: «ای ملت شهیدپرور! به رهبر عزیزمان وفادار باشید و آن عزیز را تنها نگذارید، نمازهای جمعه و مساجد را پر کنید چون دشمن از این جمعیت و از این وحدت ما وحشت دارد و از این نماز جمعهها میهراسد، مردم باید وحدت خود را حفظ کنند و گوش به شایعات دشمن ندهند تا انشاءالله این جنگ را هر چه زودتر به پیروزی نهایی برسانیم و راه بستهشده کربلا را که آرزوی دیرینه ملت مستضعف ماست، باز کنیم، آرزوی ما، همین آرزوی ملت شهیدپرور و خانوادههای محترم شهداست و انشاءالله بهزودی زود، راه کربلا و قدس عزیز از دست دژخیمان کفار آزاد خواهد شد و به آن دست خواهیم یافت.» انتهای پیام/86029/ب40
95/01/18 :: 10:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]