واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: قصهپردازی عجیب جوان روستایی برای فرار از اتهام قتل همسرش
یازدهم فروردین ماه مرد جوانی در حالی که هراسان و نگران نشان میداد خود را به در خانه یکی از بستگانش درروستای تیله نو گلوگاه مازندران رسانده و ادعا کرد همسرش در جریان حمله مردان ناشناس به قتل رسیده است.
آفتاب : دقایقی بعد با تماس این مرد مأموران پلیس گلوگاه در جریان ماجرا قرار گرفته و به سرعت خود را به محل حادثه رساندند. مرد جوان در حالی که لباس هایش پاره شده و قسمتهایی از بدنش خون آلود بود بر ادعای خود پافشاری میکرد و مأموران را به طرف محلی که جسد همسرش افتاده بود برد.
وی درباره جزئیات حادثه مدعی شد:به اتفاق همسرم سوار بر موتور سیکلت خودم هنگام رفتن به سمت خانه بودیم که حوالی قهوه خانهای در سر راه «خورشید کلا» ناگهان یک خودروی پژو نقرهای رنگ به تعقیب ما پرداخت. خودرو 4 سرنشین داشت که یکی از آنها زن بود. سعی کردم از دست آنها بگریزم اما بعد از طی مسافتی جلوی ما را گرفتند و با تهدید خواستند تا لوازم با ارزشی که همراه داشتیم به آنها بدهیم. مقاومت کرده و با مهاجمان درگیر شدم. با مشت به دهانم کوبیدند و با چوب به کمرم زدند. درجریان درگیری لباسم پاره شد. آنها ابتدا همه وسایلم را برداشته و سپس دست همسرم نرگس را گرفتند وبه زور سوار خودرو کردند. التماس میکردم که با همسرم کاری نداشته باشند. آنها ناگهان سوار بر خودرو به سمت من آمدند. ترسیدم و به سمت اراضی اطراف جاده فرار کردم و هنگام فرار متوجه شدم آنها همچنان تعقیبم میکنند. تا اینکه وقتی به نزدیکی آبادی رسیدم دیدم خودرو متوقف شده و نرگس را به بیرون پرتاب کردند. وقتی آنها محل را ترک کردند به سراغ همسرم رفتم و متوجه شدم نفس نمیکشد. به همین خاطر خودم را به خانه عمویم رساندم تا درخواست کمک کنم.
با توجه به این ادعاهای مرموز با دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای گلوگاه جسد قربانی حادثه برای تعیین علت واقعی مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد. وقتی متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ عروس جوان را فشرده شدن مجاری تنفسی اعلام کردند و مشخص شد هیچ نشانهای از وقوع درگیری در قسمتهای مختلف بدن قربانی حادثه دیده نمیشود، پلیس مرد جوان را بازداشت کرد و تحت بازجوییهای فنی و دقیق قرار داد.
نصیر که دانسته بود پلیس پی به راز هولناک او برده و او را عامل قتل میداند لب به اعتراف گشود و به تشریح ماجرای قتل همسرش پرداخت. وی در این باره به مأموران گفت: من و نرگس اهل یکی از روستاهای شهر خان ببین استان گلستان هستیم و در همسایگی هم زندگی میکردیم. از همان دوران تحصیل عاشق هم بودیم و بالاخره 2 سال پیش با هم ازدواج کردیم. به دلیل نداشتن کارمجبور شدیم به استان مازندران شهر گلوگاه مهاجرت کرده و دریک دامداری بهعنوان نیروی خدماتی مشغول کار شویم. در کنار هم خیلی خوشبخت بودیم. صبح تا غروب با هم به دامها میرسیدیم و امورات زندگی خود را به خوشی میگذراندیم. با اینکه در یک دامداری زندگی میکردیم و دور از خانواده هایمان بودیم، اما در کنار هم خوشبخت بودیم تا اینکه در یکی از روزهای تعطیلات عید نوروز بعداز اتمام کار برای صرف شام به خانه عمویم رفتیم. او در روستای تیله نو سرایدار باغی بود.
این مرد جنایتکار گفت: حدود 20 دقیقه قبل شام برادر زن عمویم به خانه او آمد و شروع به کشیدن قلیان کرد. وسوسه شده بودم حالت عادی نداشتم و به خاطر اینکه نرگس از کشیدن قلیان بدش میآمد به هر نحوی شد تحمل کردم و چیزی نگفتم. وقتی که شام خوردیم حدود ساعت 10 شب بود که از خانه عمویم خارج شدیم. سوار بر موتور به سمت دامداری محل زندگی مان در حرکت بودیم که در بین راه کنار آشغال تپهای توقف کردم. از شدت عصبانیت به سمت نرگس رفته و شروع کردم به بهانهگیری درباره اینکه چرا نمیگذاری قلیان بکشم. به او گفتم از این به بعد میخواهم برای خود قلیان خریده و در خانه بکشم. همسرم با این عمل مخالفت کرد و گفت به پدر و مادرت خبر میدهم. بحث بالا گرفت و هیج کدام هم کوتاه نیامدیم به سمتش حمله کردم. با دست راست خود گردنش را گرفته و فشار دادم تا بدنش شل شد و به زمین افتاد. ترس همه وجودم را فرا گرفته بود. نمیدانستم چه کنم؟ جسد او را در آغوش گرفتم و به وسط جاده خاکی آوردم. به فکرم رسید که با صحنهسازی خودم را از این ماجرا نجات دهم. سوار بر موتور شدم و به سمت روستای نظام محله و پلی که به سمت روستای خورشید کلا میرود رفته وموتور و کارت سوخت خود را زیر پل داخل آب انداختم و دوباره این مسیر را به سمت صحنه جرم دویدم و با در آوردن کاپشن و پس از پاره کردن پیراهنم از آنجا به طرف باغ محل زندگی عمویم دویدم.
به گزارش ایران، با توجه به اعترافات تکاندهنده این مرد جنایتکار وی پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان شد.
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]