واضح آرشیو وب فارسی:نی زار:
تلاش نهاد های مختلف برای ایجاد سفرهایی مطمئن و بانشاط در نوروز۹۵/ لزوم توجه و سپاس از نوروزبانان بی نوروز
نی زار: در روزهای میانی تعطیلات نوروزی امسال از آن رو که به سبب فراهم شدن فرصت بودن با خانواده بر آن شدم تا روزهای منتهی به تعطیلات عیدانه را مرخصی بگیرم ، مجالی فراهم شد تا مسیر زاهدان به زابل را در ساعات اولیه یکشنبه شب هشتم فروردین در جاده باشم . خط […]
نی زار: در روزهای میانی تعطیلات نوروزی امسال از آن رو که به سبب فراهم شدن فرصت بودن با خانواده بر آن شدم تا روزهای منتهی به تعطیلات عیدانه را مرخصی بگیرم ، مجالی فراهم شد تا مسیر زاهدان به زابل را در ساعات اولیه یکشنبه شب هشتم فروردین در جاده باشم . خط کشی های تازه ، نصب علائم راهنمایی و تامین نور آن هم در مکان هایی که عملیات راهسازی به تازگی به اتمام رسیده بود ، نخستین موضوعی بود که جلب توجه می کرد! موضوعی که در یادداشت های قبلی از فقدان آنان و مشکلاتی که می توانست به همراه داشته باشد سخن گفته بودم و به همین سبب بایستی از متولیانش سپاسگزاری نمود.
جاده را با نوای استاد شجریانی که این روزها نیازمند دعای خیر همگان است ، همسفر بودم ! برآن شدم تا در طول مسیر حتی به اندازه احوالپرسی و عرض خداقوت هم که شده به همه ی اکیپ های نوروزی، از نیروهای نطامی گرفته تا امدادونجات و هلال احمر سر بزنم. بزرگ مردان بی ادعایی که در این روزها که همه در کنار خانواده به نشاط مشغولند، لباس خدمت به تن کرده و آسایش،نشاط و امنیت هموطنان خود در ایام عید را به بودن در کنار خانواده های شان ترجیح داده اند. (گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق. ساکن شود) سعدی را استاد شجریان زمزمه می کرد و من هم به هر اکیپی که می رسیدم اتوموبیلم را متوقف می کردم و به سراغ این عزیزان می رفتم. در کنار پارکینگ تاسوکی ، خودروی راهنمایی و رانندگی ، از پلیس راه زابل-زاهدان مشغول خدمت رسانی به مردم بود.ایستادم ، از ماشین پیاده شدم و به سمت سربازی که تابلوی ایست در دستش بود رفتم، با او دست دادم و خدا قوت گفتم و به سمت خودروی پلیس که می رفتم جوانی که درجه ی گروهبان یکمی داشت به سمتم آمد و متعجبانه پرسید:” کاری داشتید! “لبخندی به او زدم و گفتم :”میخواهم با افسرتان چند دقیقه ای صحبت کنم “و آرام به سمت ماشین شان رفتم، افسر راهنمایی از فرط خستگی و شاید شدت گرمای هوا به ماشین تکیه داده بود، سلام کردم و خود را معرفی کردم و گفتم :”اگر امکان دارد دقایقی را می خواهم با شما همکلام شوم.” افسر راهنمایی و رانندگی با اضطرابی که در چهره و لحن کلامش مشهود بود گفت: “ما اجازه مصاحبه نداریم و بایستی برای چنین مواردی از طریق حفاظت دستگاه مان هماهنگ شود.” به او گفتم که برای مصاحبه نیامدم و غرض عرض ارادت و خداقوتی است به پاس اینکه در این ایام ، آن هم در این ساعت از شب به جای آنکه در کنار خانواده و اقوام باشید اینجا در حال خدمت به مردمتان هستید. چندی حرف زدیم و به شوخی به او گفتم که اگرچه ممکن است به سبب جریمه ها ، کسی دل خوشی از کارکنان راهنمایی و رانندگی نداشته باشد اما برخود لازم دانستم که از زحمات تان تشکر کنم. از او پرسیدم که چه چیزی باعث می شود که شما تا این موقع شب در جاده باشید، آیا اجبار سازمان است یا چیزی فراتر آن باعث آن می شود! منتظر بودم پاسخی کلیشه ای برای این سوال شعارگونه ام بشنوم ، افسر مهربان راهنمایی و رانندگی چند ثانیه ای را سکوت کرد تا اندوخته های ذهنی اش را ساماندهی کند و می خواست حرف بزند که همکار جوانش گفت:”ما عاشق نظام ، مردم و رهبری هستیم و به عشق آنها از آن سوی کشور به اینجا آمده ایم. از آنها پرسیدم که آیا مامورین راهنمایی با هدف جریمه کردن ها به جاده ها می آیند یا ما آدم های قانون گریزی هستیم که از ازدیاد جریمه ها نگرانیم که باز همان همکار جوانش گفت: “ما برای ایجاد امنیت جانی مردم و رانندگی ایمن و کاهش تصادفات در جاده ها هستیم!” روبه روی مان ، آن طرف جاده ماشین دوستان نیروی انتظامی بود، گروهبان یکم خمر و اگر اشتباه نکنم جناب قائم میر افسر مافوق آنان بود که با مهربانی و گشاده رویی از من استقبال کرد. آنقدر به کارش وارد بود که بعد از معرفی پرسید:” صدا که ضبط نمی کنی!” به دلیل عدم هماهنگی قبلی ، این عزیزان نظامی از گرفتن عکس امتناع کردند. با مشایعت مهربانه این عزیزان ازآنان خداحافظی کردم و مابقی سفر را آغاز کردم . در منطقه رامشار پرسنل مهربان مرکز بهداشت زابل پشت فرمان ماشینش به حالت آماده باش نشسته بود و به جاده خیره شده بود. “سنجرانی” از وضعیت کاری اش گفت و از اقداماتی که این حوزه برای مسافرین نوروزی داشت.خوشبختانه پرسنل اورژانس بین راهی محدودیت عکس نداشتند و عکس کنار آقای سنجرانی ، خاطره ی شیرین ما از این سفر شد. ماشینی نظامی نیز از سوی قرارگاه شهید هراتی (سپاه) نیز برای تامین امنیت در آنجا مستقر بود که با آنان نیز گفت و گوی کوتاهی داشتم. اکیپ های هلال احمر در نقاط مختلف بین راهی و ستاد های اسکان نوروزی در ورودی و خروجی شهرها خود نشان از برنامه ریزی دقیق برای مسافرین نوروزی داشت. بنده بی آنکه دغدغه ی امنیت داشته باشم ، آن موقع از شب را تا زابل با خاطری آسودی رانندگی کردم، موضوعی که نمی توان به سادگی از آن گذشت و جا دارد از همه ی متولیانش سپاسگزاری نمود. بهر حال مسافران نوروزی بسیاری در ایام عید از این جاده گذشتند و مهربانی و خوشرویی این نوروزبانان بی نوروز همواره بدرقه راه آنان بوده است. به امید آنکه متولیان امر تقدیری شایسته از این شیرمردان بین راهی داشته باشند. نوروز بانان بی نوروز سپاس داود صیاد/ نوروز ۱۳۹۵/ شهر علی اکبر سیستان
داود صیاد
۱۶ فرو, ۱۳۹۵ - ۰۳:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نی زار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]