واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: لطفاً سؤال زیر را به دقت بخوانید و پس از اینکه در مورد تعداد روابط احتمالیای که قابل شکل گرفتن هستند خوب فکر کردید گزینه مورد نظر خود را انتخاب کنید. به نظر شما کدام یک از افراد زیر فرد خوشبختتری است؟
1- عروس یک خانواده تک فرزندی.2- عروس تنها پسر خانواده که کوچکترین فرزند است.3- عروس کوچکترین یا بزرگترین پسر خانوادهای که همه فرزندان پسرند.4- عروس کوچکترین یا بزرگترین پسر خانوادهای که بقیه فرزندان دخترند.5- داماد یک خانواده تک فرزندی.6- داماد تنها دختر خانواده که کوچکترین فرزند است.7- داماد کوچکترین یا بزرگترین دختر خانوادهای که همه فرزندان دخترند.8- داماد کوچکترین یا بزرگترین دختر خانوادهای که بقیه فرزندان پسرند.9- عروسی که مادرشوهر ندارد.10- دامادی که مادرزن ندارد. نمیدانم سؤال فوق و گزینههای آن را به دقت خواندید یا خیر. آیا در مورد تکتک گزینهها و روابط احتمالی آنها اندیشیدید؟ آیا گزینههای دیگری برای اضافه کردن به فهرست بالا به نظرتان میرسد؟ و مهمتر از همه اینکه، آیا متوجه منظور من از طرح چنین سؤالی شدید؟ قطعاً هدف از بیان این سؤال تقویت دانش شما در زمینه علم آمار و احتمالات و یا آماده ساختن شما برای پاسخ دادن به تستهای هوش در زمینه روابط خویشاوندی نیست. پس چرا چنین سؤالی طرح شده است؟حتماً شما هم به کرات این جمله را شنیدهاید که انسان مخلوق عجیبی است. شاید نکته جالب در مورد این جمله این باشد که تقریباً این حرف در تمامی زمینهها و رفتارهای منتسب به این موجود دو پا صادق است، و یکی از این زمینهها ازدواج است. بسیاری از کسانی که از آنها در مورد ازدواج و لزوم آن سؤال شده متفقالقولند که یکی از دلایل ازدواج فرار از تنهایی به ویژه در سنین پیری است. دلیلی که در جامعه امروز که غالب خانوادهها تک فرزندی یا دوفرزندی هستند و زندگی شهری و ماشینی و آپارتماننشینی فرصت و امکان برقراری روابط اجتماعی گسترده را به انسانها نمیدهد بیش از پیش به چشم میآید. بنابراین ازدواج در کنار سایر کارکردهایی که دارد فرصت خوبی است تا افراد ضمن برطرفکردن نیازهای خود با برقراری روابط عاطفی و اجتماعی گسترده به ویژه با خانواده همسر، نیاز خود را در زندگی اجتماعی برآورده کنند. حال که همگی احتمالاً قبول داریم که موجوداتی اجتماعی هستیم و ازدواج هم یکی از راههایی است که نیاز به اجتماعی بودن و برقراری روابط عاطفی را برآورده میکند، چرا همیشه به خصوص بین همسران جوان برقراری ارتباط با خانواده همسر به معضل و گاه مصیبت تبدیل میشود؟ در پاسخ به این پرسش جوابهای بیشماری میتوان برشمرد که برخی از آنها عبارتند از: بسیاری از زوجین جوان به خصوص در دوران آشنایی و نامزدی عمداً یا سهواً فراموش میکنند که شریک آینده زندگی خود را با واقعیتها و بالا و پایینهای زندگی خود و خانوادهشان آشنا کنند. دلیل دیگر شاید قوانین نانوشته بسیاری است که در همه خانوادهها وجود داشته و از خانهای به خانه دیگر متفاوت است، و همین تفاوت باعث اختلاف سلیقه میشود. نباید فراموش کرد که متأسفانه شرایط زندگی در عصر حاضر و به ویژه در کشور ما به گونهای است که بسیاری از جوانان تا دهه چهارم زندگی خود آنطور که باید و شاید، از خانواده خود استقلال نمییابند و همین باعث میشود که خانوادههای بیش از اندازه حمایتگر امروزی حتی پس از ازدواج فرزندانشان، باز هم به حمایت آنها ادامه دهند که البته به مذاق این همسران جوان بسیار خوشایند است به این شرط که خانوادهها در عوض این حمایت هیچگونه توقع و یا نظری نداشته باشند. یک علت دیگر شاید این باشد که در زندگیهای امروزی که خانههای دارای اندرونی و بیرونی جای خود را به آپارتمان دادهاند و خانوادههای گسترده به خانوادههای هستهای بدل شدهاند، بچهها یا همین همسران جوان فرصت آن را پیدا نمیکنند تا روابط اجتماعی گوناگون و بعضاً نامتجانس را تجربه کنند و مهمتر از آن، هنر کنار آمدن با این روابط را فرا بگیرند. دلیل دیگر شاید ضعف ما در درک احساسات و هیجانات دیگران و یا ناتوانی در فهم نیازهای سایر افراد باشد، به گونهای که نتوانیم در شرایط لازم با از خود گذشتگی یا ابراز صحیح هیجانات و احساسات مانع بروز مشکلات بعدی شویم. این را نیز نباید نادیده گرفت که هر چند ازدواج به معنای مستقل شدن است، این استقلال به معنای ترک کامل خانواده و پشت پا زدن به اصول و عقاید آنها نیست، بلکه به معنای عکس آن است، یعنی درآمیختن با فرهنگی جدید و آشنایی با نظرها و عقایدی متفاوت و تلاش برای سازگاری و کنار آمدن با آنها. نکته دیگری که گاهی فراموش میشود این است که ما انسانها شاید فقط در نقش فرزند پا به این دنیا گذاشته باشیم، اما با گذر عمر و ورود به مقاطع مختلف و با وسعت یافتن روابطمان نقشهای متعدد دیگری نیز عهدهدار میشویم که هیچکدام ناقض نقش فرزندی نیستند. مهم آن است که بتوانیم ضمن ایفای همه نقشهای خود، از فرزندی و خواهر- برادری گرفته تا همسری و پدر- مادری، بین همه آنها تعادل برقرار کنیم. بسیاری از ما با افکاری کلیشهای در مورد مادرزن/ مادرشوهر، برادرزن خواهرشوهر و سایر اقوام خانواده همسر بزرگ میشویم، طوری که خواه ناخواه قبل از ازدواج راجع به آنها جبههگیری میکنیم. دلایل متعدد دیگری نیز میتوان برشمرد که مستقیم یا غیرمستقیم بر رابطه بین همسران جوان با خانوادههایشان اثرگذار است که البته از حوصله این بحث خارج است. اما مسلم است که رابطه با خانواده همسر به ویژه برای همسران جوان عاملی است که میتواند در ابتدای زندگی مشترک، به معضل تبدیل شود؛ معضلی که نه تنها هر یک از زوجین، بلکه خانوادههای آنها نیز در شکلگیری و ثبات آن نقش یکسانی دارند؛ معضلی که اگر خانوادههای باتجربه به کمک این همسران جوان بیتجربه بیابند و نهایت تلاش خود را بکنند، شاید نه در کوتاهمدت، در میانمدت و به ندرت، در درازمدت قابل حل باشد.در خاتمه، برخی راهکارهایی که میتواند به بهبود این روابط کمک کند به همسران جوان و خانوادهها داده میشود، به امید اینکه در آینده نزدیک دیگر در لطیفههای خود به مضمون مادرزن یا مادرشوهر نپردازیم.1 در دوران آشنایی زوجین با یکدیگر، خانوادهها زمانی را به آشنایی بیشتر با یکدیگر اختصاص دهند.2 هر یک از زوجین به ویژه قبل از ازدواج، زمانی را صرف آشنایی با والدین همسر خود کنند.3 هر یک از زوجین دلایل خود را برای انتخاب همسرش برای خانواده خود بازگو کنند.4 همسران جوان و خانوادههایشان واقعیتها و قوانین خانوادگی را برای یکدیگر توضیح دهند.5 همانطور که هر نوع رابطه اجتماعی حد و مرزی دارد، رابطه بین زوجین با خانوادههایشان هم باید حد و مرزی داشته باشد که با توافق طرفین تعیین میشود و البته، مورد احترام خانوادههاست.6 هرچند ما موجوداتی اجتماعی هستیم، نیاز به حریمی خصوصی داریم که در مورد همسران جوان نیز صادق است. پس به حریم خصوصی آنها احترام بگذاریم.7 هرچند نگرانی در حد معقول خانوادهها در مورد زوجی که در ابتدای زندگی مشترکشان هستند خوب است، باید دقت شود که این نظارت به دخالت تبدیل نشود.8 اگر یکی از زوجین با خانواده خود اختلاف پیدا کرد، زوج دیگر حتیالامکان خود را درگیر این اختلافات نکند.9 والدین عروس یا داماد حتیالامکان از درگیر شدن با داماد یا عروس پرهیز کنند .10 زوجین جوان سعی کنند که در برخی امور نه تنها با خانواده خود بلکه با خانواده همسرشان نیز مشورت کنند تا نه تنها احترام آنان را جلب کنند، بلکه مانع دخالت آنها شوند.11 به تفاوت بین خانوادهها به عنوان عاملی برای تعیین برتری یکی از زوجین نسبت به دیگری نگاه نشود.12 همسران جوان و خانوادههای آنها بکوشند تا با کسب اطلاعات بیشتر راجع به یکدیگر، زمینههای اختلاف را کمتر کنند و به یکدیگر نزدیکتر شوند.13 پیدا کردن وجوه مشترک بین زوجین جوان و خانواده آنها و تقویت این وجه اشتراکها میتواند به تقویت روابط خانوادگی کمک کند.14 زوجین باید بکوشند تا در همه حال به خانواده همسر خود احترام بگذارند.15 خانوادهها به خاطر داشته باشند که هرچند نقش فرزندی هر یک از زوجین به قوت خود باقی است، نقش جدیدی هم به نقشهای قبلی اضافه میشود: همسری که کم اهمیتتر از بقیه نیست.16 اگر هم بین هر یک از زوجین و خانواده همسر وی اختلاف نظری وجود دارد، طرفین بکوشند تا به طور منطقی و نه از روی هیجان و احساس به حل این اختلافات بپردازند، به ویژه قبل از آنکه اختلاف سلیقههای جزئی به مشکلات لاینحل تبدیل شوند.17 فراموش نکنید که: هیچ پسری به قصد بدبخت کردن دختر شما با وی ازدواج نکرده است و هیچ دختری قصد دزدیدن پسر شما را ندارد.همشهری انلایناخبار مرتبط :مرا با خانوادهام بخواهخانواده همسر را دوست خود کنید امان از دست شوهرانِ مامانی!
یکشنبه 15 فروردین 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]