واضح آرشیو وب فارسی:ترجمان: آدیا وینگفیلد ترجمۀ: فاطمه رایگانی مرجع: Atlantic مباحث نابرابریِ جنسیتی در محیط کار، اغلب روی مسائلی نظیر نابرابری دستمزد، تاوان مادری یا فقدان مرخصی با حقوق تمرکز دارند. نشانه های آشکاری که همگی از نبود توازن میان زن و مرد در محیط کار حکایت دارند. اما چیزی که سخت تر می توان به آن پرداخت و ابعادش را مشخص کرد، این است که آن چه جامعه شناسان «کار عاطفی» نامیده اند، به چه روش هایی موجب تقویت نابرابری جنسی در محیط کار می شود؟ تخمین زمان مطالعه : ۵ دقیقهآتلانتیک — مباحث نابرابریِ جنسیتی در محیط کار، اغلب روی نشانه های آشکاری از نبود توازن میان زن و مرد تمرکز دارند: نابرابری دستمزد، تاوان مادری ۱ یا فقدان مرخصی با حقوق و... . اینها همه، مسائل مهمی هستند که اگر حل شوند، وضع زنان بهبود خواهد یافت. اما چیزی که سخت تر می توان به آن پرداخت و ابعادش را مشخص کرد، این است که آن چه جامعه شناسان «کار عاطفی» نامیده اند، به چه روش هایی موجب تقویت نابرابری جنسی در محیط کار می شود. ویژگی کلیدی اقتصاد مدرن و چیزی که باعث تفاوت آن با گذشته شده است، این است که خروجی بسیاری از کارها نامرئی شده است. آرلی هاکشیلید در کتاب اندیشه آفرین خود، قلب مهارشده ۲ ، توضیح می دهد که انتقال از اقتصادِ مبتنی بر تولید به اقتصادِ مبتنی بر خدمات، چگونه باعث کالایی شدن عواطف شده است. بحث هاکشیلد این است که کارکنان در مشاغل خدماتی ، برخلاف مشاغل تولیدی، کالای اقتصادی ملموسی تولید نمی کنند. درعوض از آنها خواسته می شود که «خدمت خوب» عرضه کنند. نحوۀ تعریف و پذیرفته شدنِ این عبارت نشان می دهد که سازمان های خدماتی از کارکنانشان انتظار دارند وضعیتی عاطفی را در خودشان و دیگران ایجاد کنند و بفروشند. «کار عاطفی» به چه روش هایی موجب تقویت نابرابری جنسی در محیط کار می شود. این مسئله انبوهی از سؤالات را ایجاد کرده است: وقتی سازمان ها می توانند از کارکنان بخواهند احساس شادی و اشتیاق و رضایتمندی داشته باشند تا چک حقوق ماهیانه شان را دریافت کنند، چه کسی صاحب عواطف است؟ هاکشیلد دست می گذارد روی کاری که در صنعت هواپیمایی صورت می گیرد. او نحوۀ فروش تجارب عاطفی مهمانداران به مسافرن را مستند کرده است. مهمانداران باید مطمئن شوند که مسافران احساس مورد توجه بودن و امنیت دارند؛ نه اینکه صرفاً بادام زمینی یا نوشیدنی تعارف کنند. آنها احساس تمکین را در خود جمع می کنند و هرگونه حس آزردگی و اذیت و عصبانیت را که ممکن است در پاسخ به مسافرانِ پرتوقع یا بی ادب بروز کند، سرکوب می کنند. حرفه های دیگر نیز عواطف دیگری را به خدمت می گیرند. مثلاً شرخرها، ترغیب می شوند که با تظاهر به تخاصم و ستیزه، بدهکاران را وادار به پرداخت وجه کنند. این هنجارهای ناهمگونِ عاطفی بسیار حائز اهمیت هستند؛ چراکه می توانند نابرابری های جنسی را بازتولید کنند. همان طور که هاکشیلد اشاره می کند، این که از زنان خواسته می شود عواطف سنتی زنانه بروز دهند، بسط دهندۀ این ایده است که برخی مشاغل، مختص زنان و برخی دیگر مختص مردان هستند. بنابراین، مهمان داریِ هواپیما، با همۀ انتظاراتِ رسیدگی به مسافران، شغلی معمول برای زنان تلقی می شود؛ درحالی که خلبان یا مسئول کنترل پرواز بودن برای یک زن ممکن است تا این حد مناسب به نظر نرسد. کار عاطفی در صنعت هواپیمایی همچنین پیامدهایی نامطلوبی برای کارکنانی که از ویژگی کلیدی اقتصاد مدرن این است که خروجی بسیاری از کارها نامرئی شده است. اقلیت ها هستند، دارد. گرچه این پیامدها در سازوکارهایی بسط می یابندکه با آنچه هاکشیلد درکتابش توصیف می کند، متفاوت اند. لواندا اونزِ جامعه شناس،در بررسی خلبانان و مهمان داران سیاه پوست ۳ ، کار عاطفیِ پرتنش و تقریباً مستمری را مشاهده کرد که در پاسخ به عبارت های نژادپرستانۀ مسافران و همکاران بود. برای مثال یک مسافر سفیدپوستِ زن، به خلبانی سیاه پوست نزدیک می شود تا بگوید از پرواز با او می ترسد؛ چراکه دیدن تبلیغات فیلم «هواپیمای روح»، با بازی اسنوپ داگ ۴ ، متقاعدش کرده است که او مانند رپری که حشیش کشیده باشد، هواپیما را به پرواز درمی آورد. یک بار دیگر هم مسافری در محوطۀ ورودی می گوید: من خوش ندارم این کاکاسیاه هواپیمای ما را براند. فراتر از همۀ اینها، کارکنان سیاه پوست هواپیمایی، اظهار می کنند که برای اثبات صلاحیتشان، در معرض سؤالات بی شمار همکارانشان قرار گرفته اند. شرکت های هواپیمایی برای مقابله با چالش های مشخص نژادپرستانه که کارکنان رنگین پوست با آن مواجه اند، برنامه ای ندارند. به همین علت این کارکنان اغلب مجبور می شوند تا سطح بیشتری از کار عاطفی را به تنهایی به دوش بکشند. این مسئله گاهی اوقات ناشی از حرف ها و رفتارهای دیگر کارکنان سازمان است. قطعاً کار عاطفی به صنایع هواپیمایی محدود نمی شود. جنیفر پایرس، جامعه شناسی در دانشگاه مینسوتا، دریافت که در مشاغل حقوقی، توقع انجام کار عاطفی دربارۀ زنانِ شاغل در هر بخش از این رشته صدق می کند. به عبارت دیگر، انتقال از اقتصادِ مبتنی بر تولید به اقتصادِ مبتنی بر خدمات، چگونه باعث کالایی شدن عواطف شده است. عموماً به وکلای مرد اجازه داده می شود و حتی از آنها توقع می رود که سلطه جو و قدرت طلب باشند؛ درحالی که این موضوع به وکلای زن تسری نمی یابد. آنها اگر بخواهند با این هنجارهای عاطفی هم سو شوند، دائماً توبیخ می شوند. درعین حال، طبق توصیف دستیارهای حقوقی زن، از آنها انتظار می رود که در مقابل وکلایی که اغلب هم مرد هستند، محترمانه و حمایت آمیز رفتار کنند؛ اما دستیاران مرد در معرض چنین هنجارهایی نیستند. بنابراین حتی زمانی که زنان در مشاغل مردانه فعالیت می کنند نیزتوقعات عاطفی که به درستی زنانه تصور می شود، همچنان به نحوی وجود دارد و کار را برای زنان سخت تر می کند. یک بار دیگر بخش پنهانِ این کار، باعث می شود کمتر به چشم بیاید وگرنه زحمتِ آن کمتر نیست. علی الظاهر کار عاطفی در اقتصادی که مشاغل خدماتی در آن شایع اند، عادی و معمول به نظر می رسد. ولی همان طور که بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند، فشار ناشی ازایجاد حالت های خاص عاطفی ممکن است برای برخی کارمندان نسبت به سایرین طاقت فرساتر باشد. وقتی بحث از نابرابری های مختلفِ محیط کار مانند شکاف دستمزد و فقدان تنوع در مشاغل خاص به میان می آید، بسیار حیاتی است که دربارۀ این موضوع بیندیشیم: کارِ مخفی چقدر در تعیینِ اینکه کار چگونه صورت گیرد و چه کسی فرصت انجام آن را بیابد، مهم است؟ پی نوشت ها: [۱] the motherhood penalty: منظور از این عبارت، مشکلاتی است که بر اثر بارداری و زایمان در روند شغلی زنان ایجاد می شود. [۲] The Managed Heart [۳] ر.ک به Cabin Pressure اثر همین نویسنده. [۴] Snoop Dogg رپر سیاه پوست امریکایی که در فیلم «Soul Plane» نقش یک خلبان را بازی کرده است.
یکشنبه ، ۱۵فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ترجمان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]