تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830907439




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روزی در دامان زیبای طبیعت


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: هنگامی که وارد آزادراه بیرون شهر شدم، دست دخترک کوچکی را دیدم بیرون آمده از پنجره خودروی جلویی و گمان کردم پوست شکلاتی به بیرون پرت خواهد کرد؛ ولی گل لاله ای را که در دست داشت، پرپر می کرد و در هوا رها می ساخت؛ که گاهی گلبرگش روی بته های دودزده کنار جاده می نشست. غیر از این سزاوار نیست که فقط گلی به سوی طبیعت پرتاب کنیم، نه چیز دیگر! در روز 13 پارسال، پدر(پیش از حرکت) زیرلب خواند: (ساقی،گل و سبزه بس طربناک شده ست/ دریاب که هفته دگر خاک شده ست/ شاد نوش و گلی بچین که تا در نگری/گل، خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست.) گفتم: «پدر، گل و سبزه، خاک نمی شود، و سبزه هم خاشاک نمی شود، نگران نباش! هر سال پس از بازگشت از بیرون شهر و رسیدن به خانه، پدر با یک کیسه سبز بزرگ، به پارک جنگلی می رود، تا آشغال های به جامانده از مسافران نوروزی را بردارد که روی سینه طبیعت سنگینی نکند؛ اما روز 13فروردین پارسال دیدم علاوه بر کیسه نایلونی، کمی غذا هم برداشت. گفتم: غذا برای چه؟ گفت: چندروز پیش، پشت بوته های بالادست پارک و در یک گوشه تاریک، چشمان بچه روباهی را دیدم که می درخشید و می ترسم با خوردن غذاهای فاسد به جا مانده از مسافران، مسموم شود! اگر لاشه یک اسکناس بی ارزش 100تومانی به دست مان برسد، از دور انداختنش خودداری می کنیم و آن را (انگار شیء گران بها) با احتیاط در کیف پول جا می دهیم و به خانه که می رسیم، با کلی چسب گران، بازیابش می کنیم و دوباره در کیف قرار می دهیم که فردا استفاده کنیم! اما همین رفتار را در مورد آشغال هایی تولیدکرده خود(نه دشمن مان و بیگانگان) نداریم، که بتوانیم دست کم شهری کم زباله و کمی پاکیزه داشته باشیم، که در هرگوشه اش، به جای گل و گیاه، مشتی آشغال دیده نشود! هنگامی که امکان بازیافت زباله ها وجود دارد، چرا باید آن ها را دور ریخت یا در دامن طبیعت نجیب رها کرد؟ تن زخمی طبیعت طبیعت در «روز طبیعت» باصفا است و منظره مردِ خفته بر روی چمن، یا کودکی خوابیده زیر سایه درخت، یا پیرمردی در حال چرت زدن زیر نرمه گرمای خورشید بهاری، منظره های آشنایی است؛ ولی اگر روزی این طبیعت از میان برود و جایش را زمین بیابانی بگیرد، دیگر مردی نمی تواند با آسودگی روی چمن بخوابد، یا کودکی زیر درختی رویا ببیند، و یا پیرمردی در حال چرت، از نور ملایم خورشید، لذت ببرد. هزاران تَن از مردم، در گوشه ای از طبیعت (انگار که یک خانواده بزرگ) چادر زده اند و یا زیرانداز پهن کرده اند و چای می نوشند و آتشی افروخته و وسایل پخت وپز راه انداخته اند و آن چه که به گوش می رسد، خنده و شوخی است؛ اما در پایان این شادی، آیا طبیعت نیز بهره ای خواهد برد؟ و پس از رفتن مهمانانش، شاد خواهد بود، که آسیبی ندیده و بوی زننده زباله ای، زخمی اش نکرده و یا آتشی، دامن درختانش را نگرفته است؟ فقط در این صورت، در هر سال، طبیعت با دیدن 4 تا 5 میلیون خودرو که از دور به سویش می آیند، لبخندی بر لب خواهد آورد! دگرگونی جشن باستانی هرچه بیش تر در متن های باستان جست وجو می کنیم، کمتر همانندی میان چهارشنبه سوری و جشن نوروز و جشن تیرگان (روز طبیعت) پیشینیان، با آن چه امروز بر جای مانده است، می یابیم. ما هیچ شباهتی با نیاکان باستانی خود نداریم و اینک روح آنان از جشن هایی که ما باور داریم که از آنان به ما رسیده است، انگشت به لب گزیده اند. البته مثل هم نبودن زبان و لباس ما با آنان، پذیرفتنی است، چون ما بجاماندگان 4 هزار ساله آنانیم و روشن است که ظاهرمان عوض شده باشد، ولی جشنی را که ما به نام آنان برگزار می کنیم، چرا این همه تغییر کرده است و نه اصالتی از یادگار آنان دارد و نه بویی از آن کهن ‍ سالان؟ نیاکان ما گندم جوانه می کردند و به دشت می بردند و در جشن تیرگان در خاک می کاشتند؛ ولی ما چه می کنیم؟ تیرگان(سیزده فروردین) نزد پیشینیان ما، روز سپاس از اهورا و خواهش برای باران بود؛ ولی ما در این روز چه می گوییم؟ کیسه های زباله به جای شکوفه های درختان! بسیاری از کسانی که به قانون «بازی طبیعت» ، گردن نمی نهند و آدابش را زیر پا می گذارند، در حقیقت، آموزش و آگاهی کودک خویش را نادیده می گیرند. امروز هر رفتار انسان بزرگسال، برای کودکان، ایجاد سوال می کند. بارها پیش می آید که کودکی که در مدرسه به وی آموخته اند چمن را لگد نکند، به پدرش یادآور می ‍ شود: «بابا، روی چمن راه نرو!» یا «ته سیگارت را از پنجره ماشین، بیرون پرت نکن!» بازخورد کودکان قوی است! کودکان با هوشیاری، آموزه ها را جذب می کنند و مصداق هایش را در جامعه می یابند و بازپس می دهند؛ و اگر ما در رفتارهای خویش، منتقدانه ننگریم، این آموزش ها را نابود خواهیم کرد و مانع از آن خواهیم شد که آموزه ها در وجود کودکان مان نهادینه شود تا بتوانند فردای بهتری بسازند! دوستی از خارج زنگ زد و گفت آیا در باره سیزده بدر، در صفحه شبکه اجتماعی خود بنویسم که ایرانیان هر سال، روز طبیعت را جشن می گیرند، یا در روز طبیعت، آن را نابود می کنند؟ گفتم: «خودت ایرانی هستی و هر سال در روز سیزده، به پارک می روی؛ خودت در آنجا و در پارک چه رفتاری داری؟» گفت: «ما حتی آرام صحبت می کنیم که پرندگان روی شاخه ها نرمند.» گفتم: «ما هم در داخل کشور چنین می کنیم!» نپسندیم روی درختان، به جای شکوفه ها، کیسه های پلاستیکی ما خودنمایی کند. اعتقاد پیدا کنیم که طبیعت نیز مانند انسان، دارای روح و روان است و از این بابت بسیار آسیب پذیر! هنگامی که سطل زباله، جنبه نمایشی ندارد و کاربردی است و کیسه های ویژه زباله وجود دارد، وجود زباله بر روی زمین و در طبیعت، هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. زباله های نو غذا و خوراکی ها را در 3 کیسه سبزرنگ بزرگ گذاشت و در صندوق عقب خودرو جا داد و درون هریک از آن ها یک کیسه سیاه نیز قرار داد. عصری که از طبیعت بیرون شهر به خانه بر می گشتند، 3 کیسه سیاه پر از زباله، پشت صندوق عقب بود! در روز سیزده فروردین، سنگین ترین چیزهای درون خودروی یک خانواده، خوراکی است و آن چه که در پایان روز باقی می ماند، نه سبزه بلکه زباله های بسیار آلوده کننده است . مردم غذاها و وسایل گوناگونی مانند زغال، دستمال کاغذی، ظروف و سفره های یکبارمصرف، شکلات، میوه، آجیل، دسر، پلاستیک، بطری، گوشت، نوشابه، سبزی، سیگار، کبریت، روزنامه، کیسه های نایلونی و توپ پلاستیکیی را با خود به طبیعت می برند و اگر اعضای یک خانواده، زیاد باشد، زباله های باقیمانده پایان روز نیز بسیار زیاد خواهد بود و اگر فکری برای نگهداری آن ها و برگرداند نشان به شهر نشود، طبیعت کم کم نابود خواهد شد! فقط کافی است زباله های یک خانواده 4 نفری را ضرب در خانواده های یک شهر بزرگ کنیم، تا هیولای زباله را هرشب در کابوس های شبانه ببینیم؛ هیولای کثیفی که در حال جویدن زندگی و زیست پیرامونی ما است. خاک هر میهنی برای هم میهنان آن مقدس است و مردم برای حفظ خاک میهن شان، از جان می گذرند. در «سیزه به در» نیز(فرقی نمی کند)، ما با همان خاک پاک طرفیم و با آرامش، روی همان خاک می نشینیم، تا یک روز را بی خیال هیاهوی پوچ شهر بیاساییم. اما اگر زباله های خود را که از آن ما است، به ماهیان دریا ببخشیم و بخش دیگر را مانند بذر در کوه ها بپاشیم و چهره باغ ها را نیز با دیگر زباله های خود بیاراییم و برخی از زباله ها را روی آب پاک رودخانه ها شناور سازیم، بی شک، ماهیان را نابود، کوه ها را بدمنظر و چهره باغ ها را زشت و آب ها را بیش از پیش آلوده خواهیم کرد. در گذشته، مردم چیزی، پشت سر خود در طبیعت رها نمی کردند، ولی امروز در بازگشت، کافی است که سری برگردانیم و از دیدن کوه زباله های خود در پشت سرمان، بهراسیم! دوران زنبیل به دست گرفتن و برای سفر و وسایل پخت وپز فلزی برداشتن، گذشته و اینک کیسه های نایلونی(دشمن طبیعت) و ظروف یکبارمصرف(تجزیه ناشدنی در طبیعت) و غذاهای آماده کنسروی(آلوده کــننده طبیعت)جایشان را گرفته است. تغییر الگوی مصرف در به کارگیری اشیا، به خودی خود بد نیست، ولی لزومی ندارد که با گونه ای تغییر رفتار در طبیعت نیز همراه شود و ما را از اخلاق درگذشتگان دلسوز به طبیعت مان، دور کند. مدتهاست که خاک و آب و طبیعت سمی و پرندگان و جانوران شهری از زباله ها و زیادآمده غذاهای ما انسان ها مسموم اند؛ پنبه ای که در گوش مان کرده و گرمان کرده اند، برداریم و آخرین نفس های تنگ زمین را بشنویم. کسی به روح به وجودآورنده بطری شیشه ای نفرین نمی فرستد که چرا اختراعش کرده است تا ما میلیاردها از آن را در آب ها شناور سازیم و یا در طبیعت پرت کنیم که تا 500 سال بر سینه زخمی طبیعت فشار آورد! اما بی شک، طبیعت و همزادهایش(جانوران و پرندگان وگیاهان و درختان اش) ما را نفرین می کنند. پرندگان را نترسانیم حتی انداختن یک پوست شکلات نیز در گیلان زمین، جایز نیست! آب آشامیدنی گیلان، یکی از آسیب پذیرترین آب ها از جانب زباله ها است. چون امکان دفن زباله در خاک پرآبش نیست و اگر هم زباله ها را دفن کنند، به سبب خیس بودن خاک، سم ها و زهرآبه ها، با سرعت به جریان آب های سطحی یا زیرزمینی و آب چاه ها و رودخانه ها و دریا راه می یابد. شاید از همین رو، هر سال، تعداد زیادی از گیلانیان از بیماری های معده، جان خود را از دست می دهند. بی توجهی مسافران گیلان، فقط به سطل های زباله پایان نمی گیرد، بلکه این بی توجهی در همه جا دیده می شود؛ جاهایی در گیلان و دیگر استان ها هست(به دلیلی و از جمله حضور جانوران وحشی)که در کنارشان تابلوی (ورود به فضای سبز ممنوع) نصب شده است، ولی مردم به ویژه مسافران نوروزی که رهسپار شهرشان هستند، توجه ای به آن ها نمی کنند و با ورود به باغ ها، باعث وحشت جانوران و پرندگان مهاجر می شوند. به هر تقدیر، دپوی ده ها تُن زباله در هر سال و از سوی مردم و جمع آوری آن ها از طرف هواداران زیست محیط (پس از 13 فروردین از پارک های جنگلی که تا یک روز و یک شب دیگر ادامه می یابد)، نشانِ تمدن و شهرنشینی نیست! در هلهله شادی سیزده به در، احترام به گیاه و درخت را از یاد نبریم و نیز از یاد نبریم که کیسه زباله ای پای درخت داریم که باید با خود به خانه ببریم! آداب باستانیان مردمان زمان باستان، در پاییز و زمستان نیز به زراعت می پرداختند و پس از یک ماه استراحت، آغاز کشت و کار دوباره را در 13 فروردین ماه و در کنار گیاهان و با خواندن و پایکوبی، آغاز می کردند. در افسانه آفرینش ایران باستان، کیومرث(نخستین انسان و شهریار) جایگاه ویژه ای در اوستا و متون پهلوی دارد و بخشی از برگزاری جشن های نوروزی به او نسبت داده می شود و حمزه اصفهانی و مسعودی و بیرونی نیز در کتاب هاشان، از آن گفته اند. در دوران باستان، برگزاری آیین هایشان، توام با نیایش بود و یکی از نیایش های مردمان هخامنشی این که: «یزدان، نگهدار کشور ما از ناپاکی و زشتی ها باش.» امروز گرچه همان آیین(گذراندن یک روز در طبیعت) به نام «روز طبیعت» انجام می شود، ولی نیایش آن از یادها رفته است. در حالی که همان نیایش را برای نمونه پیش از خوردن ناهار سیزده، یکی از اعضای خانواده و به نمایندگی از بقیه، می تواند بر زبان آورد، که شاید سبب خودآگاهی شود! روزی که نحس نیست سیزدهمین روز فروردین، در تقویم های رسمی ایران، «روز طبیعت» نامگذاری شده است؛ اما این باور که این روز را باید برای راندن نحسی، از خانه بیرون رفت و در طبیعت ماند، خود از منحوس ترین باورها است! زیرا روح ایرانیان باستان هم خبر نداشت که شماره 13 نحس است، آنان فقط باور داشتند که شماره 13 در ریاضی، بخش نشدنی است. از اساس، در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال نحس نیست، بلکه هر یک از روزهای ماه و هفته، نام هایی زیبا و بسته به ویژگی های طبیعت دارد؛ و روز سیزده فروردین نیز مثل دیگر روزهای خورشیدی(تیر-ستاره باران زا) نام دارد و بسیار مبارک است. اما در حکومت صفویان، شماره 13 از فرهنگ اروپایی، همچون پینهِ ناجوری بر پیکر فرهنگ ایرانی دوخته شد. خاستگاه جشن نوروز، از اندیشه جمشیدشاه است و به 4 هزارسال پیش بر می گردد؛ که جمشید در این روز(13 فروردین) در دشتی سبز و بر تختی زرین می نشست، تا مردم برایش ارمغان و هدیه ببرند. اما کتاب هایی که از دوران قاجار به جامانده، دیرینگی این جشن را کوتاه کرده است و برخی پژوهشگران، خاستگاه اش را به اشتباه، دوران قاجار می دانند. ولی در کتیبه های سومری، آیین های سال نو با نام «زگموگ» و در کتیبه های بابلی با نام «آکیتو» تا 12 روز به طول می کشید و در روز 13، جشنی در آغوش طبیعت برگزار می شد که همراه با سپاس از یزدان بود. برخی از مردم تاجیکستان نیز مانند ایرانیان و دیگر کشور های فارسی زبان، در روز تیرگان با طبیعت دیدار تازه می کنند. سیزده فروردین، از آیین های زیبای نوروزی نزد مردم آریایی نژاد، در حقیقت سیزدهمین روز از جشن های نوروزی کهن است که در بیرون از خانه ها و در آغوش طبیعت سپری می شود و مردم با این کار، پیوند دوباره ای میان انسان و طبیعت ایجاد می کنند. و از آن جایی که تاجیکستان از طبیعت زیبا و خوش منظری در بهار برخوردار است، برگزاری جشن 13 فروردین، به نوروز تاجیکان، رنگ تازه ای می بخشد. البته در گذشته های دور در سرزمین تاجیکان، این آیین، در ردیف برنامه های جشن نوروز قرار داشته است. گروه گزارش


جمعه ، ۱۳فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن