واضح آرشیو وب فارسی:احرار: احرارخبر:خانه مکانی است امن که همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند چرا که جایی است برای اتحاد، همبستگی و همراهی، بعضی وقت ها خانه این مضامین خوب و دوست داشتنی را به همراه ندارد مثل قفسی است که بر پیکره وجود یک پرنده فشار می آورد.به گزارش احرار به نقل از روابط عمومی شهرداری تبریز، وقتی فرشته ای به نام مادر لبخند بزند تو عشق را احساس می کنی و انگار که خداوند لبخند زده، مادر پیغمبر زیبای عشق است و روز مادر بهانه ای برای قدردانی از کسی است که با باران عاطفه های خود، اندوه را از قلب زدوده و مرهمی از ناز و نوازش را بر زخم های زندگی می گذارد. در گوشه ای از شهر، آن جا که باغات سبز و کوچک نسل «باغ شهر تبریز» در دامنه های چند تپه مشرف به شهر، پشت دیوارهای خشتی کوتاه به یادگار مانده، جایی هست که سپیدارهای کهنسال باغ زندگی را در خود جای داده است. فرقی نمی کند، تابلوی بالای این ساختمان سه طبقه، «مرکز توانبخشی» باشد، یا «پلی کلینیک ویژه ناتوانی های جسمی، حرکتی» یا «بنیاد توان درمانی». وارد این ساختمان که بشوی، متوجه می شوی همه این اسامی قلمبه سلبمه، ترجمه پرزرق و برقی است از «خانه سالمندان» خودمان. چقدر سریال قدیمی تلویزیون با نام «این خانه دور است» را به خاطر دارید؟ سریالی که کلاً در یکی از همین خانه ها می گذشت و ماجرای بی معرفتی نسل جوان را در قبال پدران و مادران موسپید تعریف می کرد. تَـهِ بیشتر قصه ها نیز یک ماجرا بیش نبود: عروس سرکش خانواده، سر سازگاری با پدر یا مادر پیـرِ آقاداماد را نداشت و همسر خود را مجبور می کرد از بین او و مادرش یکی را انتخاب کند! این روایت تک خطی شاید آن موقع، خیلی سطحی و حتی هندی! به نظر برسد، اما با گذشت 25 سال از پخش آن سریال، هنوز که هنوز است همین روایت باورناپذیر، خیلی از مادران این شهر و دیار را دامن گیر غم و غصه خانه سالمندان کرده است. «خانه سالمندان خوبان» مرکزی است در انتهای خیابان عباسی. این مرکز، از ده ها زن و مرد سالخورده مراقبت می کند. در بدو ورود به این مرکز، تصور می شد دوره آن «داستان تک خطی هندی» که پیش تر اشاره شد، سر رسیده و بیشتر این پیرزن ها و پیرمردها، با توجه به ضرورت های درمانی، به این جا آورده شده اند. اما وقتی سر صحبت با چند پرستار باز می شود، متوجه می شویم که قصه همان است که بود ه است! جز موارد معدود، سایر پدران و مادران، به زور فرزندان دلبند خود، سر از این زندان بی در و پیکر درآورده اند. بودند یکی دو تا از همین «دلبندان بی معرف» که یک امروز را ناپرهیزی کرده بودند و آمده بودند تا مادر پیر خود را برای یکی دو روز هم که شده با خود به خانه ببرند. عاشیقی که با ما همراه بود، زخمه بر ساز خود می زد و چه پرسوز می خواند: «آی منیم چیچک آنام، منیم آق بیرچک آنام». همین کافی بود تا بغض های مادرانه خانه، یکی پس از دیگری، بشکفد؛ این بار گوشه چارقدهای گلدار بود که اشک از رخسار ایشان می چید. شهردار تبریز، همزمان با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور در «خانه سالمندان خوبان»، ضمن بازدید از امکانات و خدمات این مرکز، از مادران تحت مراقبت عیادت کرد. صادق نجفی همچنین از مدیریت، پزشکان و پرستاران این مرکز قدردانی کرد. سلیمانی مدیرکل اداره امور مالی و ذیحسابی شهرداری تبریز و آذرنیا مدیرعامل سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تبریز نیز در این برنامه حضور داشتند.
پنجشنبه ، ۱۲فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: احرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]