واضح آرشیو وب فارسی: ایران راوی: طبیعت ایران، بویژه طبیعت شمال همواره از بی مبالاتی ما زخم هایی عمیق بر می دارد. معضل زباله ها گوشه ای از این بی مبالاتی هاست. روزی ۳ هزار تن زباله در جنگل های شمال انباشته می کنیم. طی ایام نوروز زخم های طبیعت از این هم عمیق تر می شوند. پیش بینی می شود تا انتهای نوروز امسال حدود ۱۵ میلیون نفر از هموطنانمان به استان های شمالی کشور سفر کرده باشند، این تعداد بطور متوسط روزانه ۱۵ هزار تن زباله تولید می کنند، بخش زیادی از این زباله ها در طبیعت رها می شوند که تقریباً غیرقابل تجزیه اند. طبعاً این زباله ها در چرخه بازیافت قرار نمی گیرند، اساساً جمع آوری هم نمی شوند. با توجه به حجم و پراکندگی بالای چنین زباله هایی امکان جمع آوری و بازیافت آنها توسط ارگان های دولتی وجود ندارد. اگر یک فیل اسباب بازی پلاستیکی را همزمان با یک فیل غول آسای زنده در طبیعت رها کنیم و ۲۰۰ سال بعد نزد آنان بازگردیم، اثری از فیل زنده نخواهیم دید، او سال ها پیش بزرگ شده، تشکیل خانواده داده، صاحب فرزند و گله شده، مرده و کاملاً پوسیده است اما اگر خوب بگردیم می توانیم فیل پلاستیکی را پیدا کنیم. یک بطری نوشابه، لیوان یک بار مصرف یا یک فیل پلاستیکی برای تجزیه شدن به ۵۰۰ سال زمان نیاز دارند. بنابراین وقتی آنان را در دامن طبیعت رها می کنیم، برای چند قرن چهره طبیعت را مخدوش کرده ایم. طبق براوردها میزان خسارت های مادی که برای پاکسازی زباله های رها شده گردشگران به استان های شمالی تحمیل می شود چندین برابر رونق اقتصادی است که با آمدن آنها به این مناطق، برای این استان ها به ارمغان می آید. باید معترف باشیم که بسیاری از ما مردمانی هستیم بیتوجه به طبیعت اطرافمان. به گردش که میرویم مترصد یافتن جایی هستیم، بدون هیچ زباله ای. خوب می گردیم، هرجا که زباله می بینیم، اخم هایمان در هم می روند و بینیمان را می گیریم، فراموش می کنیم که آن زباله ها از خود ما هستند. درنهایت پهنه ای بکر و دست نخورده می یابیم، زیر سایه درختانش آرام می گیریم، تنی به آب می زنیم و چند ساعت بعد با خاطرهای خوش تفرجگاه مان را ترک می گوییم. اما پس از رفتنمان دیگر آن پهنه بکر نیست، با شاخه درختانش هیزم درست کرده ایم، زباله هایمان را برای چند قرن در آنجا به یادگار نهاده اییم، رود را آلوده کردهایم و از یادمان رفته آتشی که افروخته اییم را خاموش کنیم. چرا هنگامی که به دامان طبیعت میرویم زباله هایمان در آنجا رها میکنیم؟ مگر یک بطری خالی، یا چند کیسه پلاستیکی چقدر وزن دارند یا چه حجمی را اشغال می کنند که از بازگرداندنشان سر باز می زنیم؟ چرا هنگامی که کودکان مان زباله ای بر زمین میریزند مانند هنگامی که ناسزایی را بر زبان جاری میکنند مورد ملامت قرار نمی گیرند؟ چرا به آنان یادآور نمی شویم که این عمل شان هم مانند ناسزاگویی ناپسند است؟ همه فرزندانمان را دوست داریم، بهترین ها را برایشان آرزومندیم. آنها هم حق دارند سال ها بعد بهمراه دوستانشان گهگاه از هیاهوی شهر به لب یک رود یا پهنه یک دشت پناه ببرند. چرا با بیتوجهی آنها را از طبیعتی که به امانت در دستان ماست محروم میکنیم؟ چند سال پیش ایام عید از چوپانی دعایی شنیدم؛ باران تندی می بارید. چوپان گله را به دشت آورده بود. گوسفندان در پاییندست مشغول چرا بودند و وی غرولندکنان، بطور ستایش برانگیزی و با چالاکی مشغول جمع آوری زباله ها بود. می گفت ممکن است گوسفندانش این آشغال ها را بخورند و تلف شوند. دعا می کرد روزهای آتی و بویژه سیزدهم فروردین هم باران ببارد تا مردم دیگر نتوانند بیرون بزنند. اعتقاد داشت سال هایی که بارانی است وضعیت بهتر است. مدتهاست لزوم پاسداری از طبیعت از رسانه ها یادآوری می شود. مدت هاست با چشم خودمان آنچه بر سر محیط زیستمان آورده ایم را می بینیم. می بینیم که هرسال از تعداد اتراقگاه های عاری از زباله مان کاسته می شود. اما در برابر اینهمه چه می کنیم؟ بسیاری از فعالان محیط زیست دیگر از اصلاح رفتار ما نااُمید شده اند، آنها هم اُمیدوارند اتفاقی بی افتد تا مانع خروج ما از خانه هایمان شود. شاید باران باریدن عملی ترین اتفاق برای آسیب کمتر به طبیعت باشد. شاید آنها هم دعا کنند روز سیزده بدر باران ببارد و تا یک هفته بعد هم بشدت ادامه داشته باشد، تا بدین ترتیب افراد کمتری به بیرون بیایند. *روانشناس و فعال محیط زیست ۴۷۲۳۶
چهارشنبه ، ۱۱فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران راوی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]