واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: علی سلیمانیان/ «اصولگراییِ صرفاً سیاسی»، علیرغم ادعایش، جریان اصیل انقلاب نیست. این را خیلی از حزب اللهی ها، اشتباه می گیرند. اگر چه در بین جریانات عمده ی سیاسی کشور، نزدیک ترین جریانِ سیاسی به گفتمان انقلاب شاید همین جریان باشد، اما از آنجا که محدود به حوزه ی سیاست است و تقریباً ساحات دیگر را رها کرده و یا آنها را از نظرگاه سیاسی فهم می کند، قهراً نمی-تواند جریان اصیل انقلاب قلمداد شود. انقلاب اسلامی، جنبشی معرفتی و مکتبی عملی در همه ی ساحات حیات با دغدغه ها و آرمان هایی از جنس تمدن است و تقلیل آن در سطح روزمرگی های سیاسی، جفایی است بس بزرگ به انقلاب. اصولگراییِ سیاسی به دلیل تک ساحتی بودن، در اغلب مسائل، ایجابی عمل نمی کند. تهدیدمحور است و نکاشته در پی برداشت می رود. سرمایه گذاری درازمدت ندارد و همه ی هم و غماش امروز است و رفع چالش های امروزین. چرخه ی طبیعی امور را به درستی مراعات نمی-کند و برای همین هم خیلی مواقع دست خالی است و در آنات حساس، خود را مامورِ عمل به اضطرار می یابد تا عمل به انتخاب. تصمیماتش بیش از آنکه ایجابی باشد، دفعی است و منفعل شرایط بیرونی. فرصت سوز است و غیرتکلیف گرا. هویتش همیشه قائم به وجودِ خودش نیست و آن را در نفیِ قطب مقابل تعریف می کند. عرصه ی سیاست برای این جریان، همیشه دو قطبی است و قایل به وجودِ جریانی دیگر خارج از این دوقطبی نیست، برای همین هم موقعیت یابی جریانات و افراد برای این جریان، تابعی از قاعده ی «با ما و اگرنه بر ما» است. این طرز تلقی از مسائل، بر ساحات دیگر هم، سایه انداخته است. فرهنگ، هنر، اقتصاد، موضوعات اجتماعی، محیط زیست، ورزش و همه چیز تحت تاثیر این معرفت خاص از موضوعات است و به شدت سیاست زده و اکثراً مغفول. گفتمان اصیل انقلاب اما، گفتمانی جامع الاطراف، فرصت محور و تکلیف گراست. در پس نفی اش، اثباتی تدارک دیده است و برداشت را از مسیر کاشت و داشت می آغازد. به دنبال کشف ظرفیت های مغفول و تقویت آن هاست و اگر امروز به هر دلیلی توفیقی نیابد، خمودی به خود راه نمی دهد و فردا و فرداها را از نظر نمی اندازد. اهل جزم مساعی و عمل حداکثری به تکلیف است و اضطرارها و پیشامدها، او را محصور و مقهور نمی سازند. فرصت آفرین است و فعال. هویتی ثبوتی دارد اگر چه، نفی باطل را هم از لوازم اثبات خویش می داند. استقلال دارد و به دنبال استطاعت است و هیچ ساحتی از زندگی انسانی را عاری از موضوعیت و اهمیت نمی-داند. اصولگرایی سیاسی، جریان اصیل انقلاب نیست و برای همین هم کارکردش در تراز انقلاب اسلامی نیست. رفتارشناسی این جریان سیاسی در طی سال های ظهور و دوامش، ثابت می کند این جریان، قابلیت رساندن جامعه به مطلوب انقلاب اسلامی را ندارد و هر چه که پیش تر می رود از اقتضائات انقلاب فاصله ی بیشتری نیز پیدا می کند. البته این، به آن معنا نیست که جریانات دیگر سیاسیِ موجود این قابلیت را داشته باشند. به طریقِ اولی، جریانات دیگر که زاویه-ی بیشتری با گفتمان انقلاب دارند، وضعیتشان از این هم وخیم تر است و فجیع تر. القصه تشدید شرایط و تعمیق روزافزون اضطرار، برآمده از کارکردهای ناکارآمدِ جریانی است که خودش را جریان اصیل انقلاب می داند اما در واقع این چنین نیست و نمی تواند پا به پای انقلاب، پیش برود. گفتمان انقلاب اسلامی، باید در فکر جریانی باشد که نسبت بیشتری با عرصات متنوع مکتبش داشته باشد و این نقیصه ی تحدید و تخصیص موضوعات در ساحت سیاست را، جبران کند. باید دنبال جریانی بود که نه تنها بتواند بر نقصانِ تک ساحتی بودن، فائق آید، بلکه به دنبال کار جهادی و سعی مکفی برای انجام تکالیف باشد و نه یک جریانِ تک ساحتی شب امتحانی که نتیجه اش همیشه حداقلی و رو به تنزل است. گفتمان انقلاب باید دنبال جریانی حداکثری باشد و ساختارهای جدیدی برای جریان انقلاب ایجاد کند و اگر نه نخواهد توانست آن چه که آمال و آرمان انقلاب اسلامی بوده است را تامین کند. منبع: ماهنامه بهمن آذربایجان
سه شنبه ، ۱۰فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قم پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]