تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802809975




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معرفی یک فرهنگیار (مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده)*


واضح آرشیو وب فارسی:کازرون نما: این نسخه یادگار تقدیم می شود به تمامی راویان صدیق و دلسوخته و گردآورندگان خوش ذوق و فرهیخته ای که عمری را به جمع آوری فرهنگ دیار خود سر کردند؛ به جماعتی که روزان وجب به وجب خاک زر ایران زمین را کاویدند و شبان به "نجوا"های عامیانه رادیو، آرام گرفتند و از آن خیل به مردی از محلَه چُهابی کازرون؛ به محمدمهدی مظلوم زاده، که مظلوم آمد، مظلومانه زیست، در مظلومیت حسین نوشت و مظلومانه هم رفتمعرفی یک فرهنگیار (مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده)* علی آنی زاده** چکیده در فروردین ماه سال 1341 هجری شمسی به همت استاد سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، هسته اولیه برنامه رادیویی "فرهنگ مردم" پایه گذاری شد . برنامه ای دو سویه که منابع اصلی آن از سوی شنوندگان و مخاطبان آن تأمین می شد . مخاطبانی از شهرهای بزرگ تا دورترین ده کوره هایی که امواج رادیویی به زحمت به انجام می رسید . این شنوندگان تحت آموزش های مرکز فرهنگ مردم، اصول صحیح گردآوری آداب و رسوم زادگاهشان را فراگرفتند و بعدها در قاموس واحد فرهنگ مردم "فرهنگیار" نام گرفتند. بعد از انقلاب اسلامی مرکز فرهنگ مردم از بخش تولید جدا شد و به عنوان قدیمی ترین بخش پژوهشی سازمان به مرکز تحقیقات صدا و سیما پیوست. هم اکنون یکی از قسم ت های این واحد، "قسمت فرهنگیاران" می باشد که به آموزش مکاتباتی فرهنگیاران جوان و تحصیلکرده و نیز فرهنگیاران سپیدموی و خردمندی می پردازد که با گذشت 45 سال، مشتاقانه با واحد همکاری دارند . فصلنامه فرهنگ مردم به پاس قدردانی از زحمات این یاران باوفا و انتقال تجارب ارزشمند ایشان در هر شماره به معرفی یکی از این فرهنگدوستان خواهد پرداخت . این شماره به شرح زندگی و فعالیت های علمی مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده، فرهنگیار دیار کازرون می پردازد . روش تحقیق ، اسنادی است و بر اساس مکاتبات، دستنوشته ها و آثار چاپ شده مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده تقریر شده است . کلید واژه ها: فرهنگیار، واحد فرهنگ مردم، محمدمهدی مظلوم زاده . مقدمه این نسخه یادگار تقدیم می شود به تمامی راویان صدیق و دلسوخته و گردآورندگان خوش ذوق و فرهیخته ای که عمری را به جمع آوری فرهنگ دیار خود سر کردند؛ به جماعتی که روزان وجب به وجب خاک زر ایران زمین را کاویدند و شبان به "نجوا"های عامیانه رادیو، آرام گرفتند و از آن خیل به مردی از محلَه چُهابی کازرون؛ به محمدمهدی مظلوم زاده، که مظلوم آمد، مظلومانه زیست، در مظلومیت حسین نوشت و مظلومانه هم رفت، به مردی که اگر چه "پای پیمودن نداشت اما آفاق و انفس را با پای دل می پیمود و کوچه پس کوچه های شهر را در می نوردید و هر جا بویی از آداب و رسوم می آمد با جان بر صفحه هایی به سپیدی دل می نگاشت"[1] و در نهایت به استاد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی که اگر چه سال های سال گذشته اما در امتداد اندیشه او و اجابت خواست قلبی اش، این نسخه فراهم آمد . امیدوارم چنان باشد که او می خواست . مکاتبات بین مرحوم انجوی شیرازی و محمدمهدی مظلوم زاده استاد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی سر حلقه دلسوختگان فرهنگ عامه در نامه ای به تاریخ چهارشنبه 22/2/1355 به محمدمهدی مظلوم زاده چنین نوشت: "... در فکر هستیم به امید خدا یک مجله مانندی تأسیس کنیم برای فرهنگ مردم، نظرم این است که اگر آن نشریه راه افتاد و خواستیم مطلبی از کازرون و مظلوم زاده چاپ کنیم، شرح زندگی او و معرفی مختصر شهر را داشته باشیم . عکس هم که خواستم برای همین منظور است . منتها شما که با خلق و خوی مخلص آشنا هستید می دانید که هیچگاه کار نشده یا کاری که در نظر است بشود، حرفش را نمی زنم چه بسا که نشد و فکر ما عملی نشد . به این سبب همین فکر ایجاد نشریه را هم سربسته در همان نامه چاپی بیان کردم . پس معرفی شهر را با این منظور تهیه کنید". در تاریخ 8/12/55 از کازرون، محله چُهابی، سر کوچه بن بست حاتمی، پلاک 23 نامه ای به رادیو تلویزیون ملی ایران، و اقع درمیدان ارگ رسید که دربرگیرنده زندگی نامه محمدمهدی مظلومزاده بود با این مضمون : "زندگی من ... چرا زنده ام؟ ! مخلص در شب دوم فروردین ماه (نوروز) سال 1327 شمسی ( 2507 شاهنشاهی) در کازرون به دنیا آمده ام . در سه چهار سالگی مرا به کتُّو ( :kootto مکتب) فرستادند. ابتدا که سِنْد (سّن) و سالم کم بود ، مرا پیش آباجی گذاشتند . آباجی من زنی سیده و دیندار و اصلاً اهل نجف اشرف بود و به خاطر ازدواجش با یک نفر کازرونی سال ها در کازرون، می زیسته و الان دوره پیری را می گذراند . از میان شاگردهایش فقط من یکی پسربچه بودم و بقیه دخترهای درشت و گاهی دم بخت بودند که اغلب آنها مثل من درس قرآن(جزو) ابجد و هوز می خواندند . اکثر آنها کارهای دستی مثل رووار چینی ( :Ruvâr رووار رویه گیوه و مَلْکی) و کارهای خانه داری یاد می گرفتند . بیش از یک سال نزد او بودم و بعد مرا روانه مکتب خانه پسرانه کردند و تا هفت سالگی نزد مکتب دارهایی مثل آقای اصغر کوهی (مدیر دبستان ملی راهنما) که کارش را با مکتب داری شروع کرده بود و همچنین شیخ ماشاءالله ماندم و به درس قرآن و خواندن و نوشتن پرداختم و تا هفت سالگی که مرا به مدرسه گذاشتند، می خواندم و می نوشتم و به همین جهت در طول تحصیل جزء دانش آموزان ممتاز بودم . در کلاس دوم دبستان بودم که پدرم را از دست دادم و از داشتن چنین نعمتی محروم شدم . پدرم کربلایی نصرالله مظلوم زاده مردی دیندار و سرشناس بود . او مدتی در کازرون و سپس در "مالکی" ( :mâleki نام قدیم نورآباد ممسنی) مرکز "شولستان" (ممسنی فعلی) به شاطریو بقالی اشتغال داشت، سرانجام در همانجا (مالکی) از جهان چشم پوشید و جنازه اش را طبق وصیتش به کازرون حمل و در قدمگاه خضر نبی(ع) نزدیک قدمگاه حضرت عباس(ع) در کنار مادرش دفن کردند . من از هما ن کودکی احساس می کردم که غمی سنگین مرا رنج می دهد و به همین علت همیشه حساس بودم ، آنچنان که کوچکترین ناراحتی که برای دیگران پیش می آمد باعث تأثر من می شد و مرا به فکر وا می داشت، حتی وقتی می دیدم مراسمی که با شور و هیجان برگزار می شده دیگر از گرمی آن کاسته شده یا دیگر آن مراسم برگزار نمی شود؛ وقتی می دیدم رسومی بیگانه جایگزین مراسم اصیل دیارم شده؛ وقتی بچه ها را می دیدم که به جای بازی های محلی که خود ما در کودکی و نوجوانی انجام می دادیم با بازی های نامتعارف که مال دیار ما نبود اوقات خود را تلف کنید؛ وقتی می دیدم عروسی و ختنه و جشن ها و اعیاد و رفتن به زیارتگاه ها و انجام آداب و ترتیباتش نسبت به گذشته نه چندان دور فرق کرده؛ وقتی انسانی را می دیدم که سالها تلخی و شیرینی زندگی را چشیده و با گنجینه ای از معلومات عامیانه مانند قصه و مثل و ترانه و چگونگی آداب و رسوم و خاطرات تلخ و شیرین دوران حیات که در سینه داشت می مرد و زیر خاک می پوسید؛ وقتی می دیدم قنات هایی که سال ها آب در آنها جریان داشت که مردم از آب آنها برای آشامیدن و رختشویی و زراعت استفاده می کردند، خشک می شدند، وقتی اوضاع شهر تغییر می کرد یا زیبایی ها یی که ساختمان ها و بناها و آثار گذشته داشت دگرگون می شد؛ وقتی عادات و اخلاق و رفتار مردم با گذشتگان فرق می کرد (به خاطر تقلید و چشم و ه م چشمی) و خلاصه شهری که سال ها پیش لقب شهر سبز به خود گرفته بود و دارای آب ها و رودخانه ها و باغ ها و دیدنی ها بود، به سرعت همه این امتیازها را از دست می داد، و ... همه و همه برایم عقده ای شده بود و رنجم می داد و سخت افسرده ام می کرد و مرا در اندیشه ای عمیق و غم آلود فرو می برد . به طوری که از زندگی بیزار و از جان خود هم سیر می شدم . این غم و این اندیشه از وطن دوستی و انسان پرستی سرچشمه گرفته بود و مرا به حد جنون رسانده بود، به طوری که بی پرده بگویم به امراض روحی دچار شده بودم . در یکی از روزهای بهاری سال 1346 بود که داشتم به رادیوی یکی از بستگان گوش می کردم، اتفاقاً رادیو شیراز برنامه (فرهنگ عامیانه) پخش می کرد. از این برنامه که اولین بار بود می شنیدم، خیلی خوشم آمد . خوب گوش می کردم، دیدم مطالبش همان چیزهایی است که از میان رفتنش سخت آزارم می دهد و آزرده ام می کند ! در آخر برنامه نشانی ذکر شد . فوراً یادداشت کردم و برای بار اول با مقداری مثل و ترانه و عقیده قاطی پاتی و در هم روی کاغذ آوردم و به نشانی فرهنگ عامیانه ) فرهنگ مردم فعلی) فرستادم و همکاری ام را شروع کردم، اما متأسفانه هنوز جواب آن را دریافت نکرده بودم که برایم سانحه ناگواری پیش آمد که هنوز با آن دست و پنجه نرم می کنم و به دردی مبتلا هستم که به قول مردم نصیب گرگ بیابان هم نشود… . من دچار سرسام و ناراحتی شدیدی شده بودم اعصابم خرد شده بود – چه می کردم و چه می گفتم و کجا می رفتم، هیچ نمی فهمیدم و این ندانستن ها و حواس پرتی ها باعث سقوط من در چاهی به عمق بیش از بیست بالا  :Bâlâ) هر بالا برابر است با قامت انسان معمولی) شد. آن روز هنگام ظهر دهم مرداد ماه 1346 بود که توی چاه سقوط کردم – می گویند من خودم دست به این کار زده ام، اما خودم به خاطرم نمی رسد ، زیرا همان طور که گفتم هرچه می کردم نمی فهمیدم فقط وقتی به هوش آمدم که روی تخت بیمارستان افتاده بودم. هیچ جای بدنم سالم نبود و حتی مهره های پشت (ستون فقرات) من شکسته و مغز حرام (نخاع) آن آسیب دیده بود . فلج شده بودم که هنوز هم فلج هستم . خلاصه بعد از 24 ساعت بستری مرا به شیراز بردند و در بیمارستان سعدی بستری شدم و کمرم را جراحی کردند و بعد از دوازده روز مرا به امید خدا مرخص کردند و کسانم نا امیدانه جنازه ام را به کازرون حمل و در گوشه منزل دفن کردند، ببخشید بستری کردند که هنوز هم بستری هستم – خداوند مرا رحمت کند – حالا در این مدت ده سال چه رنج ها و دردها و گوشه و کنایه ها و غیض و تعرض و ناراحتی که از ناحیه بدنم و کسانم و دیگران دیدم و شنیدم بماند که ذکرش بیهوده و نابجاست . اما از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است : چند روز از بستری شدنم گذشته بود که اولین نامه استاد انجوی شیرازی با امضاء (نجوا) به دستم رسید . نامه به خط خود ایشان بود و مرا به ادامه همکاری وادار می کرد . خوشحال شدم و با اینکه مثل تخته سنگی به زمین چسبیده بودم ، اما شوقی در من ایجاد شد که به هر طریقی شده به گردآوری فولکلور کازرون بپردازم – بله اگر کسی بخواهد کاری انجام شود ولو اینکه مقدور نباشد حتماً میسر می شود و موفق هم می گردد – من نیز از آن پس با همان حال بیماری و خوابیده در اوقاتی که هوش و حواسم بجا بود ، آنچه می دانستم و می شنیدم و می پرسیدم روی کاغذ یادداشت می کردم . استاد انجوی و دستیار فراموش نشدنی اش شادروان نصرالله یگانه از راهنمایی و ارشاد دریغ نمی ورزیدند . به همین علت روز به روز مطالب به تر و جامع تری جمع می کردم . تا جا یی که پی بردم آنچه سال ها به خاطرش افسرده می شدم، چیزی جز زندگی عامیانه مردم (فولکلور) نیست . با خودم می گفتم حال که آداب و رسوم دیارم به تدریج از میان می رود، بجاست که آنها را یادداشت کنم تا لااقل چگونگی آن روی کاغذ بماند ، شاید روزی به ثبت برسد و این عشق و تشویق های استاد انجوی و شادروان یگانه مرا بیشتر به پژوهش و گردآوری و امیداشت. هدفم جز جمع آوری فولکلور که از دستبرد زمان مصون بماند ، چیز دیگری نبود، هیچ وقت به فکر ذکر نام و مطلب در برنامه و جایزه و این جور چیزها نبودم . اصلاً من در آن موقع رادیویی نداشتم که با آن گوش کنم . کم کم داشتم از خواب عمیقی که سال های پیش رفته بودم ، بیدار می شدم و به اشتباه خودم (یعنی بیزاری از زندگی و خودکشی) پی می بردم، اما عشق به احیای آداب و رسوم و زندگی مردم (یعنی بر روی کاغذ آوردنش) – با اینکه روز به روز به مرگ نزدیک تر می شوم – زنده ام می داشت و می دارد وروز به روز از اندوه دلم می کاست و می کاهد . منتشر شده در پایگاه جامع خبری و تحلیلی کازرون نما ابتدا که مطلب جمع می کردم، خیال می کردم فولکلور کازرون را می توانم به طور کامل جمع آوری کنم ، اما هر چه بیشتر تحقیق می کردم و پژوهشگر می شدم (یعنی از اندیشه خود و عیادت کنندگان و بستگان جویا می شدم) و مطلب گرد می آوردم، پی می بردم که من کجا و منزل کجا؟ فولکلور کازرون آنقدر غنی و وسیع و فراوان است که اگر سال های زیادی تحقیق و جمع آوری شود ، باز هم تمام آنها گرد نخواهد آمد و این کار البته به زمان بیشتر و تن سالم و تحقیق بیشتر و حال خوش نیاز دارد . به هر حال با اینکه تاکنون فولکلور کازرون را چه به طور پراکنده چه مجموعه وار در چند هزار صفحه گرد آورده ام، اما باز هم از خودم راضی نیستم ، چرا که من امروز اگر سالم بودم بهتر و بیشتر از این می توانستم تحقیق و گردآوری کنم . با اینکه امراض جسمی و روحی خود را با این سرگرمی شیرین و دلچسب یعنی گردآوری فولکلور تسکین می دهم، اما باز هم افسوس می خوردم که چرا زودتر با مرکز فرهنگ مردم و استاد انجوی شیرازی آشنایی پیدا نکردم؟…" و الب ته مکاتبات بین استاد نجوا و محمد مهدی مظلوم زاده فراتر از رابطه استاد – شاگردی بود ، چه بسیار نامه هایی که به دل برای هم می نوشتند تا رنج زیستن را کم کنند : "حضرت آقای محمدمهدی مظلو م زاده، برادر فرزانه و فاضل ، قاعده بر این است که نامه ها را ماشین کنند تا سابقه اش در پرونده شخصی دوستان بماند امروز که نامه مختصر اما محبت آمیز شما به همراه یکصد و چهارده صفحه مطلب رسید دریغم آمد چند دقیقه با شما نباشم و درد دل نکنم، زیرا در میان یاران فرهنگ مردم چند نفری هستند که اسم و رسم و زندگیشان با فرهنگ مردم مرادف شده است یعنی از ابتدا یا علی گفته اند و دست دوستی داده اند و در این مدت بی هیچ خودنمایی و ادعایی کار کرده اند. البته این سخن بدان معنی نیست که دیگر یاران اینطور نبوده اند ولی این چند نفر همیشه در یاد و ذهن من بوده اند و همین یاری ها موجب دلگرمی من بوده و هست . چه، از روز اول که راه افتادیم یک روز آسوده و راحت نبوده ایم . راه دشوار هم یار و رفیق ره می خواهد و این شما بودید . شما چند تن که صمیمانه رفیق راه بودید و یاری دادید تا "هیچ" خوشبختانه "چیزی" شد که دیگر به یاری حق نابودی و فنا ندارد و امید فراوان دارم که برای کشورمان مفید بیفتد . باری در زمستانی که گذشت ، خیلی به فکر کازرون بودم و این میل هم یک میل گذرا نبوده و راستی پیوسته درصدد بوده ام که فرصتی پیدا شود و به دیدن شما بیایم . کازرون برای بروبچه های فرهنگ مردم ابتدا مظلوم زاده و بعد شهر سبز و یاران دیگر ... اما بدبختانه چنان درگیر کار بودم که هنوز سفر به دیار دوست از مرحله آرزو به مرحله واقعیت نرسیده، امید آنکه برسد . حالا که صحبت سفر کازرون پیش آمد خواهش می کنم بنویسید چه ماهی یا چه ماه هایی را برای آمدن یک گروه شش – هفت نفره فرهنگ مردم مناسب تر می دانید؟ از این سؤال منظورم این نیست که فصل گل و سبزه و نرگس حتماً به آنجا بیاییم که هر فصلی آنجا باشیم ، وقتی دوست عزیزی مثل مظلوم زاده را ببینیم برای ما بهترین فصل خواهد بود . از این سؤال غرضم گرمی یا سردی شدید هواست برای اینکه خودم علیل مزاج هستم و تحمل هیچکدام را ندارم (نه گرمای زیاد ، نه سرمای زیاد) . در ضمن دلم می خواهد در سفر کازرون خودم حتماً با گروه باشم . پس منتظر جوابتان هستم . در ضمن از 27 مرداد تا 3 شهریور شیرازم ؛ برای تعزیه، بعدش هم حدود یک ماه و ده روزی باید به خارج از کشور بروم و اگر مهرماه نامه شما برسد خودم (به شرط حیات) در تهران هستم . این را هم برای این نوشتم که اگر در این مدت نامه ای از من نداشتید از علتش باخبر باشید . آداب و معتقدات زمستان رسید . خوب است . امید آنکه زودتر به جلد فارس کتاب برسیم . قصه مثل ها و قصه ها و گفتار حیوانات و پرندگان و حیوانات در امثال کازرونی همگی رسیده است . بچه ها همه به شما سلام می رسانند . یاد یگانه نازنین و عزیزمان به خیر که یکی از آرزوهایش این بود که روزی خوب شود و در کار چاپ کتاب کازرون سهیم باشد . در آغاز جلد سوم قصه های ایرانی که زیر دست صحاف است، از او تجلیل کرده ام . امیدوارم در کتاب کازرون هم یادش کنیم و نام عزیزش را بیاوریم . کاغذ تمام شد، ولی اشتیاق باقی است . امیدوارم شما هم باقی و برقرار باشید . ارادتمند ، نجوا." (نامة استاد انجوی شیرازی به آقای محمدمهدی مظلوم زاده، مورخ 23/5/1355). و در نامه ای دیگر برای مظلومزاده چنین نوشت : "مرا و فرهنگ مردم را از یاد نبرید و بدانید که همیشه شما را از پایه گذاران این نهضت می دانم و از اولی ها هستید. اخیراً نامه خصوصی برایتان فرستاده ام که امیدوارم به دستتان رسیده باشد . در آن نامه شرح حال و عکس خواسته ام، این کار را بکنید، برای نشریه لازم است. عکسی که از شما داریم خیلی روشن و خوب است، ولی اگر عکس دیگری هم – بعد از آن – گرفته باشید و داشته باشید بفرستید . الان جمعه شب یا به قول خودمان شب شنبه است که بعد از نوشتن مطالب برنامه، دارم برای شما نامه می نویسم و این زمان یک ربع به نصف شب مانده است" (نامه استاد انجوی شیرازی به آقای محمدمهدی مظلوم زاده، مورخ 22/2/1356) و به درستی استاد روح ظریف و نازک و بسیار حساس مظلوم زاده را می شناخت و با او از دل سخن می گفت و با او چنین نجوا می کرد : ".. اما نکته اصلی که باعث شد در این روزها (که مجال سر خاراندن ندارم و یک دنیا کار سرم ریخته است) این نامه طولانی را بنویسم ، این بود که احساس کردم وضع مزاجی، شما را افسرده و آرزده کرده است. نمی گویم حق ندارید، البته روا نیست عزیزی چون مظلوم زاده اینطور بشود، ولی تقدیر با تدبیر سازگار نیست. اما در مقابل این حقیقت تلخ و دردناک، به قول حافظ "با دل خونین" باید "لب خندان" بیاوریم همچو جام. چاره نیست به قول رابعه قزداری در این روزگار : نیش باید خورد و انگارید نوش زهر باید خورد و پندارید قند توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن سخت تر گردد کمند اسب توسن و سرکش هر قدر کوشش بیشتر کند، کمند خود را سخت تر و محکم تر می کند. از این سرنوشت حتمی مختوم وحشتناک گزیر وگریزی نیست، باید خون بخوریم و خاموش بنشینیم. نمی خواهم روح تیره و تاریک ترا بیشتر تاریک و تیره کنم، ولی باور کن آرزوی مرگ مثل شیرین ترین زندگی، شب و روز در خونم جریان دارد… بگذریم مردانه در مقابل شکنجه بایست . به هر حال سخت منقلبم کردی، در اصفهان لابد می دانید که امیرقلی امینی تا کمر فلج است. اما یک روحیه شاد و زنده ای دارد که آدمی به این همه امید به زندگی "این مرد نصفه" حسرت می خورد. برادرجان خودت را شب و روز مشغول خواندن کن و این شکنجه را مسیح وار تحمل کن ... هر کتابی از هر نویسنده ای مورد علاقه ات هست، صورت بده تا به رسم یادبود برایت بفرستم." (نامه استاد انجوی شیرازی به آقای محمدمهدی مظلومزاده، مورخ 22/2/1356). و صد البته محمدمهدی مظلوم زاده همیشه ارادتش را به استاد انجوی شیرازی حفظ کرد و همین دلیل روشن راهش بود : "… من خود را مدیون زحمات و ر اهنمایی های شما آقای نجوا م ی دانم که راه و رسم گردآوری فولکلور یا در حقیقت راه و رسم زندگی را به من آموختید تا با گردآوری فولکلور کازرون با اکثر آداب و رسوم زادگاهم آشنا شوم. در پایان آرزو می کنم که کلیه افراد مملکت از طریق برنامه فرهنگ مردم و به همت والا و راهنمایی شما، نه تنها به ارزش و اهمیت آداب و سنن ملی خویش پی ببرند بلکه سعی کنند کلیه آنها را گردآوری نمایند تا از دستبرد حوادث مصون بماند و ثبت و ضبط شود. آمین . این دو بیتی زیر، زبان حال پیره زنی هفتاد ساله است که در هفته گذشته در شب چهارشنبه در حالی که با آن سن و سال پای رادیو نشسته بود و منتظر ساعت نه و برنامه فرهنگ مردم بود، با آهنگی پیره زنانه زیر لب زمزمه می کرد که من آن را یادداشت کردم : توُ قلبمْ غُصه ناپیداسْ اُمشُو چرا که نوبت نجْواسْ اُمشوْ شو چارشَمْبِه و فرهنگ مردم خداوندا چقدر زیباسْ اُمشُوْ ارادتمند شما – محمد مهدی مظلوم زاده، کازرون (2/8/49) و مکاتبات این دو خود قصه ای است بس طولانی که درس ها ی بسیاری در خود نهفته دارد. بررسی مکاتبات آنان بر این مهم صّحه می گذارد که کار فرهنگ مردم کار دل است و در هیچ قالبی جز وسعت سینه و دل های بی آلایش مردم نمی گنجد و در این نامه ها به خوبی شیوه های آموزشی و ارشادی یک استاد و سیر رشد و بالندگی فرهنگیاری جانسوخته هویداست . آثار محمدمهدی مظلوم زاده 1- سیر تاریخی تعزیه در کازرون این کتاب در سال 1382 با همکاری واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما در 318 صفحه به چاپ رسید. "این کتاب حاصل سال ها تحقیق، مشاهده و گردآوری مطالب درباره موضوع تعزیه و سیر تاریخی آن در کازرون و نیز بیانگر عشق و ارادت مؤلف محترم به اهل بیت (ع) خصوصاً اباعبدالله الحسین(ع) و واقعه کربلاست." (مظلومزاده 3:1382) مؤلف در مقدمه کتاب سیر تاریخ ی تعزیه در کازورن شیوة جمع آوری و نگارش کتاب را چنین بیان کرده است : "از بهار 1346 که گردآوری فرهنگ مردم کازرون در استان فارس را زیر نظر زنده یاد استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی، مدیر مرکز فرهنگ مردم و برنامه رادیویی فرهنگ مردم به طور جدی آغاز کردم، در زمینه عزاداری حسینی و تعزیه در ماه های محرم و صفر نیز تحقیقات عمیق، وسیع و گسترده ای را انجام دادم و به مرور، از میان انبوه یادداشت های تحقیقاتی میدانی و نسخ خطی مجالس تعزیه کازرون، مقالاتی را هم به چاپ رساندم . از میان انبو ه یادداشت های تحقیقاتی خود و دفاتر یاد شده در زمینه عزاداری و تعزیه، این مجموعه را با عنوان "سیر تاریخی تعزیه در کازرون" در دو جلد تألیف کردم که جلد اول در ز مینه عزاداری و تعزیه نگاشته شد و جلد دوم به مجالس تعزیه اختصاص دارد . جلد اول برای چاپ و به منظور نشر، در اختیار واحد فرهنگ مردم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ا یران قرار گرفت… در این کتاب، علاوه بر مشاهدات عینی و شرکت در مجالس آیینی و نمایش تعزیه در کازرون، از تعزیه گردان ها، تعزیه خوان های همشهری و نوحه گرهایی که به دعوت نگارنده لبیک گفتند، استفاده شده که به نام نامی آنان در پانویس صفحات همین کتاب اشاره شده است." این اثر از همان ابتدا که به چاپ رسید مورد توجه بسیاری از تعزیه شناسان و صاحبنظران و همچنین مورد انتقاد بسیاری از نقادان و محققان قرار گرفت و دلیل اصلی استقبال و انتقاد از این اثر، شیوه ای بود که استاد مظلوم زاده در کتاب به کار برده بود و آن هم شیوه فرهنگ مردمی و تاکید بر روایات و شفاهیات بود و نه شیوه اسنادی و کتابخانه ای. 2- آشپزی در کازرون [2] این کتاب در 320 صفحه و با جلد شمیز در دو هزار نسخه از انتشارات کازرونیه در سال 1383 روانه بازار کتاب گردید. این اثر یازده فصل و یک پیوست دارد و نویسنده در مقدمه کتاب به معرفی کتاب پرداخته و راوی آن را مرحوم بیگم شمشیری (مادرمؤلف) ذکرکرده است. در مقدمه این اثر می خوانیم : "… دختران امروز از مادرانشان و نیز از رسانه های عمومی (رادیو، تلویزیون، مجلات) طرز تهیه و ساخت غذاها و خوراکی های جدید را می آموزند و غذاها و خوراکی های سنتی را به دست فراموشی می سپارند . اگر چه در نگاه اول به نظر می رسد مطالب ذکر شده در این کتاب ، منحصر به این منطقه است، اما بی شک تفاوت های بسیاری در روش، جزئیات و اصطلاحات هر منطقه وجود دارد که ثبت آنها حایز اهمیت بسیار است، حتی این تفاوت های جزئی و عادات غذایی در محلات مختلف شهر نیز متفاوت است؛ چنان که مشهور است طبیب حاذقی چون آقا سید مهدی طبیب " مجد الاطباء" بیماری مراجعان خود را طبق غذاها و خوراکی های ساکنان هر محله در کازرون، تشخیص می داد و آنان را بر این اساس درمان می کرد . او می دانست مردم هر محله از شهر، بیشتر چه نوع غذاها و خوراکی هایی می خورند، لذا از بیمار ان خود می پرسید که اهل کدام محله اند و با تشخیص نوع خوراک، بیماری آنان را با داروهای گیاهی که طبیعت آنها نقیض طبیعت غذا و خوراکی بیمار بوده، تجویز می نمود ."... 3- مشاغل سنتی و صنایع دستی کازرون این اثر ارزشمند که در واحد فرهنگ و مردم مرکز تحقیقات ، صدا و سیما در نوبت بررسی و چاپ است، و در سی و پنج فصل تنظیم یافته ، نویسنده ضمن ارائه پیشگفتاری مفصل در سرآغاز کتاب، مقیاس های محلی و بازارهای شهر کازرون، مشاغل سنتی و در حال فراموشی کازرون را در 28 طبقه شغلی با ظرایف بسیار اعجاب انگیز به لحاظ فرهنگ مردم مورد کندوکاو قرار داده است . طرفه اینکه در پایانکتاب نویسنده فصل جداگانه ای را به مشاغل زنانه اختصاص داده و صنایع پیشرفته را ه م جداگانه بررسی کرده است . پایان بخش این اثر هم چند شعر محلی از خود نویسنده و ملا ابراهیم کازرونی و لطف علی بهره بردار در مورد کاسبکاران کازرونی است . 4- سلمان در فارس نسخه دستنویسی از این اثر در اختیار بنیاد فار س پژوهی و همچنین اداره ارشادشهرستان کازرون است که تاکنون برای چاپ آن به جد کاری صورت نگرفته است . 5- اشعار محلی کازرون این کتاب که در 200 صفحه فراهم آمده ، بسیاری از اشعار محلی شاعران شهر کازرون از قدیم تا زمان حال را دربر می گیرد که جمع آوری و تنظیم آن را محمدمهدی مظلوم زاده به شکلی مطلوب به انجام رسانده است و هم اکنون در انتشارات کازرونیه مراحل چاپ را می گذراند . 6- فرهنگ مردم کازرون نسخه دستنویس این اثر حدود سال 1365 تدوین شده است و تاکنون به زینت چاپ آراسته نشده است . از راست به چپ : محمدمهدی مظلوم زاده، ابوالقاسم فقیری، دکتر جمشید صداقت کیش، صادق همایونی روز عیادت : پنجشنبه  23/12/1380 جمع بندی هر چند این نوشته به منظور قدردانی از زحمات محمدمهدی مظلوم زاده تنظیم گردیده اما با معرفی زندگی و آثار ایشان می توان تأثیر آموزش های مکاتباتی استاد انجوی و دیگر همکاران مرکز فرهنگ مردم را در جهت رشد و تعالی روحی، فکری و علمی ایشان دریافت و این مهم نشان می دهد فعالیت در حوزه فولکلور کار دل است و وسعتی فراتر از ساختارها و چارچوب های اداری می طلبد . پینوشت: [1]. کاظم دهقانیان فرد، بروشور بزرگداشت محمدمهدی مظلو م زاده. اداره ارشاد شهرستان کازرون . [2]. با سپاس از همیاری صمیمانه ریاست محترم اداره ارشاد کازرون و بویژه همدلی دوست ارجمند جناب آقای صابر سهرابی که در ارسال کلیپ و فیلم تهیه شده در مورد زندگی آقای مظلوم زاده، بروشور بزرگداشت و مقدمه کتاب "آشپزی در کازرون" ما را یار بودند و نیز با تشکر از استاد صادق همایونی و استاد جمشید صداقت کیش و دوست گرانقدر جناب آقای عبدالنبی مظلوم زاده که اگر چه در این نسخه مجال بهره مندی از فیلم ها، عکس ها، و نوشته های ارزشمند این بزرگواران فراهم نیامد، اما امیدواریم در آینده با بهره مندی از آثار ارسالی این دوستان، کاری شایسته و درخور این فرهنگیار فرهیخته تقدیم داریم . منابع الف : کتاب ها 1- انجوی شیرازی ، سید ابوالقاسم، جزوة طرز نوشتن فرهنگ عامیانه، مرکز فرهنگ . مردم، 1346 2- مظلوم زاده، محمد محمدمهدی ، آشپزی در کازرون ، کازرونیه : 1381 3- مظلوم زاده، محمدمهدی، سیر تاریخی تعزیه در کازرون ، واحد فرهنگ مردم . مرکز تحقیقات و سروش، 1382 4- مظلوم زاده محمدمهدی، نسخه دستویس مشاغل سنتی و صنایع دستی کازرون ، واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما . ب : اسناد و گزار شهای گنجینه واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما 1- نامه ها و مکاتبات بین مرحوم انجو ی شیرازی و مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده، موجود در واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما . * منبع مقاله: فصلنامه فرهنگ مردم ایران – شماره 9 تابستان 1386. صفحه 161 - 177 ** علی آنی زاده: کارمند پژوهش واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صداو سیمای جمهوری اسلامی (Anizadeh [email protected])


چهارشنبه ، ۴فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کازرون نما]
[مشاهده در: www.kazeroonnema.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن