تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806943050




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زمزمه دعای تحویل سال۶۶ در اردوگاه اسرا


واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : سال جدید آغاز شده بود … و همه زمزمه می کردند: یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر الیل والنهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال. با شروع سال نو، هر کس امید و آرزو و برنامه آینده اش را به خاطر می آورد و …. اسرا هم در دنیای محدود اردوگاه، اما گسترده به وسعت دل های عاشقان، آرزوهایی داشتند. اولین برنامه ما دید و بازدید از بچه ها و دوستان بود. مسئولان آسایشگاه ها و گروه های فرهنگی به پیشنهاد رهبری اردوگاه- طی جلسه ای که داشتند- برنامه های عید نوروز را مورد بررسی قرار داده و تصمیماتی گرفته بودند که از طریق مسئولان آسایشگاه به گوش بچه ها می رسید. از آن جمله: برنامه های ورزشی، نمایش های فکاهی و تهیه مقداری شیرینی برای پذیرایی و …. بود. صبح زود، بچه ها با همه برادران آسایشگاه دیده بوسی کردند. تعداد انگشت شماری از دوستان هم که کدورتی به دل داشتند، با وساطت بزرگترها دست به دست هم دادند و در کنار هم نشستند تا خانه دل را از غم و غصه و کدورت پاک کرده، جامه شادابی و طراوت را – همگام با حرکت طبیعت – به اندام یکدیگر بپوشانند. طبق برنامه از پیش تعیین شده، بعداز صرف صبحانه، دید و بازدید آسایشگاهی و عمومی، به شکل مرتب و جالبی شروع شد. همه برادران اردوگاه به استثنای کسانی که در آشپزخانه و بیمارستان مشغول کار بودند، جلو آسایشگاه خودشان در یک صف ایستادند. بچه های آسایشگاه تا جلو بیمارستان و از بیمارستان تا کنار اتاق ۲ روبوسی کرده، سال نو را به همدیگر تبریک گفتند و با آنها به سمت برادران اتاق ۳ رفتند و همین گونه تا آسایشگاه های دیگر. از دور که این منظره دیدنی را تماشا می کردیم، صف طولانی دوستان به شکل V انگلیسی درآمده بود، از آسایشگاه ۱ تا جلو بیمارستان و از بیمارستان تا کنار اتاق آقا محرم- ارشد اردوگاه- و از آنجا هم تا کنار اتاق ۱۴ که آخرین آسایشگاه بود، لحظه هایی با شکوه و منظره ای جالب بود که بیانگر اتحاد و عواطف اسرا نسبت به یکدیگر بود. همین که چشم نظیر – درجه دار بد عنق و خشن – و ملازم ثابت – افسر ملعون استخبارات – به این صحنه افتاد، به علت اینکه چشم دیدن آن همه وحدت، صفا و یکدلی را نداشتند، همچون خروس بی محل، بی هنگام سوت آمار را به صدا درآوردند و توجه همه برادران را به خود جلب کردند. بعداز چند لحظه سکوتی تلخ بر اردوگاه حاکم شده بود، نظیر با صدای بلند گفت: همه در پایین اردوگاه جمع شوید. بچه ها در حالی که این دو ملعون را لعن و نفرین می کردند، در قسمت پایین اردوگاه جمع شدند. ملازم ثابت به یکی از سربازان خود دستور داد تا دفتر آمار را بیاورد. بعد دفتر را در دست گرفت و اسم چند نفر از برادران را خواند و خطاب به آنها گفت که اینجا جمع شوید کارتان دارم و به بقیه بچه ها گفت: شماها بروید، آزادید. و آنها را پس از چند سوال بی مورد آزادشان کرد. بچه ها از اینکه برنامه منظم دید و بازدیدشان به هم خورده بود، ناراحت و عصبانی شده بودند؛ اما چه می شد کرد؟ به اجبار، به صورت پراکنده، به دیدن دوستان و آشنایان رفتیم. البته اگر به آن صورت منظم دید و بازدید انجام می شد، به راحتی می توانستیم با همه برادران دیده بوسی کنیم و سال نو را به همدیگر تبریک بگوییم، اما به هر حال دشمن نخواست و نشد. راوی: آزاده جواد محمدپور


یکشنبه ، ۱فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[مشاهده در: www.badriyoon.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 194]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن