واضح آرشیو وب فارسی:نی زار:
چرا بی بی نوروز؟/سیستانی را هیچ آرمان و آرزویی والاتر و برتر از هیرمند و هامون موج زن نیست
نـــــی زار : امروزه در سیستان بجز مادربزرگها که عنوان « بی بی » را از آن خود می سازند ، زنان سیّد و زنان خان و سردار و بزرگان و ریش سفیدان و شکسته بندهای یک فامیل نیز ، این عنوان را دارا می شوند . بنابراین دادن عنوان « بی بی » به […]
نـــــی زار : امروزه در سیستان بجز مادربزرگها که عنوان « بی بی » را از آن خود می سازند ، زنان سیّد و زنان خان و سردار و بزرگان و ریش سفیدان و شکسته بندهای یک فامیل نیز ، این عنوان را دارا می شوند . بنابراین دادن عنوان « بی بی » به دختران و زنان و مادران بزرگوار سیستانی ، پیشینه ای بسیار کهن دارد . در گویش سیستانی برخلاف دیگر جایهای سرزمین اهوراییمان – ایران – به نوروز « بی بی نوروز» گفته می شود . در حالیکه « عمونوروز » مُصطلح می باشد . البته واژه ی «نوروز» که در پهلوی « نوگ روز Nogrōz » و بعدها به شکل « نوک روز Nok-rōz »درآمد ، همانیست که ابونواس ، شاعر نامور در وصف بهروز مجوسی سروده : « به حق المهرجان و نوکروز وفرخ روزالبسال الکبیس » وهمین شاعر در جایی دیگر گفته : «والنوکروز الکبار » ( = نوروز بزرگ ) عربی شده ای این واژه ، نوروز و نیروز شد که در ادبیات پارسی به جشن فروردین و جشن بهار و بهار جشن خوانده شد » . *
« نوروز » در سیستان ازنظر تلفّظ باتلفّظ پهلوی آن ، یکسان است و سیستانیان نیز همچون دیگر هم میهنانشان، علاوه بر گرامیداشت این نام و این جشن فرخنده ، مادران موعودهای زرتشتی را که با زایش این فرزندان رهایی بخش دادو راستی را جایگزین بیداد و ستم و ناراستی می کردند و روزی نو در زندگی جهان و جهانیان پی می ریختند ، عنوان « بی بی نوروز » می دادند – کسی که به آبهای پاک و مقدّس دریاچه ی هامون ، تن می سپرد تا آینده زرتشتی دربطنی پاک بارور شده و برای رهایی آدمیان راه گم کرده ، پدیدار گردد–. این موضوع ، چنان دارای ارج و شکوهی می باشد که تن شویی « بی بی نوروز » در پیشانی سال نو ، به اوّلین باران بهاری ، نسبت داده می شود :
« بی بی نوروز ، سرخامشوره bibi-now-rōz-sar-xâ-mšōra » یعنی بی بی نوروز ، سرخودرا می شوید .
بنابراین بابیان این نکته ی مهّم که مادران موعودهای زرتشتی – که خواهران مقدّس مایند– از آنجا که با به دنیاآوردن فرزندان رهایی بخش –که خواهرزاده های نجات بخش مایند – ناراستی و دروغ را چون شب تار پشت سرگذاشته و با طلوع روشنایی و راستی ، روزی نو را پی ریزی می کردند ، شایسته ی عنوان « بی بی نوروز » هستند و این ویژگی تنها و تنها مختّص این سرزمین است . یعنی کسی که سبب پیدایش روزی نو در زندگی آدمیان است مادر یامادرانی است که به سبب بزرگی مرتبه ، عنوان « بی بی » را از آن خویش کرده اند .
نکته ی دیگر اینکه در آغاز سال نو ، بی بی نوروز یا همان مادر موعود زرتشتی است که تن به آبهای پاک هامون می سپارد و با باران بهاری به تن شویی و سرشویی می پردازد . این عمل تنها از بی بی نوروز بر می آید ، مادری که تنها ویژه ی این سرزمین پاک و اهورایی است . با این استدلال ، بی بی نوروز ، در هر هزاره ای به هیأت یکی از این مادرها در می آید و نامی ویژه می گیرد که بی بی نوروز عنوان عام ّ اوست . موضوع بی بی نوروز و مادران موعودهای زرتشتی و دریاچه ی پُرآب هامون ، چنان بایکدیگر ، یکی شده اند که هیچ یک ، بدون دیگری در تصوّر نمی گنجد . در حقیقت اُسطوره و واقعیّت چنان باهم پیوند خورده اند که نمی شود لحظه ای آنرا از زندگی روزمرّه ی مردم این سامان جدا کرد . آنها که ممکن است به این اُسطوره ها به چشم غیرواقع و دور از ذهن بنگرند باید بدانند که دریاچه ی هامون و رود هیرمند همیشه نجات بخش و باشکوه و دارای ارزش و اعتبار بوده اند . این دو در زندگی سیستانی از چنان جایگاه والایی برخوردارند که زندگی سیستانی بدون آنها ممکن نیست . سیستانی باید تلاش کند تا پیش از هر خواسته و آرزوی دیگری ، هیرمند و هامون را پُرآب بخواهد ، زیرا نجات ، رهایی و رستگاری سیستان و سیستانی و ایرانی در خروش و آرامش هیرمند و هامون پنهان است . سیستانی را هیچ آرمان و آرزویی والاتر و برتر از هیرمند و هامون موج زن نیست ، در آبهای هیرمند و هامون ، زندگی ، پیشرفت ، رستگاری ، رهایی ، حرمت و اعتبار است . سیستانی به هیچ روی به کمتر از این نباید خود را خرسند سازد . زیرا خرسند بودن به کمتر از این فریب و سَرابی بیش نیست . چندین ده سال پیش سعادت دیدار از « بَرنگ bāreng » واقع در جنوب سابوری و شمال کوه خواجه به من دست داد ، نماز شام مهمان یکی از صیادان و گاوداران محل شدیم. آب هامون موج می زد و شمال باد ، محشری بپا کرده بود . نغمه ی پرندگان دریایی مسحور کننده بود.تنها وسیله ی ارتباطی « توتن » بود که « برنگ » را به شهر زابل پیوند می داد . در آن هنگام همه خودکفا بودند و نه تنها از نظر تغذیه به شهر نیازی نبود که شهر، هستی و زندگی خود را نیازمند روستاها و تختک نشینی های هامون مقدس بود . بانوی خانه به مرد خویش اشاره کرد که شام شب را فراهم کند . مردخانه تفنگ دهن پُر دو لولش را پر کرد و سردوزانو بر درِ کپر خویش به آسمان شلیک کرد . « سوزگردنی » (= مرغابی گردن سبز ) پیش پایش بر زمین افتاد . مرد برداشت و آنرا به همسرش که دیگ را بر روی اجاقی که با تپاله ی گاو و نی و جگن گرم می شد ، داد . لوله ی دیگردهن پُرش را به جانب مرغابی دیگری خالی کرد . دوّمی نیز ، در کنارش به زمین افتاد . آنرا نیز به همسرش داد و گفت : کافی است یا بازهم از آسمان روزی خود را به زیر بکشم . زن گفت به گمانم بس است . پس از ساعتی ، آبگوشتی لذیذ از درون دیگ خانواده ی صیّاد ، بیرون آمد و سیرمان کرد . نان و ماست و دوغ و مسکه و همه و همه از برکات همیشگی رود هیرمند و هامون مقدّس بود که آن شب سفره ی تختک نشین هامون را بدون دست یازی به سفره ی دیگران رنگین و پررونق کرد . افسوس که هیرمند و هامون ما رالایق وجود شریف خویش نمی بینند و چندی است روی از ما بر تافته اند . شاید با زبان بی زبانی می خواهند اهمیّت خویش را به ما بیشتر گوشزد کنند که به واقع نمک نشناسیم وقدر ندان. پی نوشت: این مطلب برگرفته شده از کتاب ریشه یابی سد واژه سیستانی می باشد، که در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات سیمرغ خراسان انتشار یافته است
۲۸ اسف, ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نی زار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]