تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند مى‏فرمايد: بنده من با هيچ كارى پسنديده‏تر از انجام آن چه كه بر او فرض كردم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804913949




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا آیت الله کاشانی از نهضت ملی حمایت نکرد


واضح آرشیو وب فارسی:رهیاب: از یک طرف روحانیت و شخص آیت الله کاشانی هتک حرمت می شوند که شما خائنان به ملت و مملکت بودید و از یک طرف، اعتراف وار می گویند که اگر کاشانی حمایت می کرد ما شکست نمی خوردیم و چرا کاشانی حمایت نکرد.مشرق ؛ یکی از فرضیات به ظاهر مسلم و غیرقابل انکاری که در طرح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی مردم ایران مطرح می شود، نقش روحانیت و به ویژه شخص آیت الله کاشانی در به شکست کشاندن نهضت است. این فرض بر این باور بنا شده است که از عوامل اصلی شکست نهضت ملی و سقوط مصدق، سکوت، خیانت و کارشکنی بخش مذهبی نهضت است و در واقع علت سقوط دولت مصدق را باید در اتحاد مربع غرب، شاه، حزب توده و روحانیت دید. (سایت جبهه ملی). * مصدق یلی بود در سیستان اصل این فرضیه مبتنی بر آن است که اولا؛ دکتر محمد مصدق رهبر و پیشتاز نهضت ملی بود و ثانیا؛ آیت الله کاشانی به دلایل مختلفی مانند قدرت طلبی و نام جویی مصدق را کنار گذاشت و با کارشکنی های فراوان و حتی اتحاد با شاه و جریان ارتجاع، در برابر سقوط دولت ملی سکوت کرد و این عمل «خائنانه» را مرتکب شد. در نظر این تئوری پردازان تاریخ، «جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری مصدق بزرگ موجب قطع دست استعمار انگلیس از روی منابع اقتصادی و نهادهای کشوری گردید که در نتیجه ایران بسوی استقلال کامل و آزادی و عدالت اجتماعی گام برداشت.» (سایت ملیون) و باقی ملت، عناصری وابسته و آویزان به شخص رهبر نهضت بودند که هیچ نقشی جز حمایت و کف زدن نداشتند. مجاهدین خلق می نویسند: «دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی و ضداستعماری مردم ایران و تصویب لایحه قانونی ملی شدن نفت ایران توسط مجلس در 29اسفند 1329، یک پیروزی بزرگ را نصیب ملت ایران کرد.» (سایت مجاهدین) افرادی از بین نویسندگان و تاریخ نگاران وجود دارند که به این موضوع اکیدا اشاره می کنند و می کوشند با انداختن مسوولیت شکست نهضت بر دوش مرحوم کاشانی و بدنه مذهبی نهضت، از یک طرف پروسه بدنام کردن روحانیت را ادامه دهند و از سوی دیگر، بت تراشیده ی مصدق را بیش از پیش صیقل دهند. عباس میلانی ، نویسنده کتاب های تاریخی در گفتگو با صدای آمریکا گفته است: «هیچ نیرویی به اندازه آخوند هایی مانند بروجردی، کاشانی و فلسفی در سقوط دولت دکتر مصدق مؤثر نبودند. تمام اسناد نشان می دهد که آمریکا و انگلیس زمانی به این نتیجه رسیدند که می توانند دکتر مصدق را شکست بدهند، که کاشانی، بروجردی و روحانیت به دکتر مصدق پشت کردند.» بنی صدر  هم در گفتگو با رادیو فردا می گوید: « در روز ۲۸ مرداد دو آیت الله یکى آیت الله بهبهانى و دیگرى آیت الله کاشانى با راه انداختن گروه هاى چماق دار، که گروه هایى از ارتشیان نیز به آن ها پیوسته بودند، کودتاى شکست خورده را به موفقیت رساندند.» و یا مثلا  لطف الله آجودانی ، جامعه شناس می گوید: «اگر آیت الله کاشانی و در کنار او حزب توده تمایلی برای تهییج شور مذهبی یا ایدئولوژیک مردم برای حمایت از دولت ملی مصدق داشتند، کودتا به این سادگی نمی توانست پیروز شود.» * یک تناقض ما معتقد نیستیم که آیت الله کاشانی تا پایان نهضت، همان گونه که در ابتدا بود با دولت مصدق همراهی کرد تا بخواهیم به توجیه آن بپردازیم. لکن معتقدیم که باید اصلا از بُعد دیگری باید به این مساله نگاه کرد. بر فرض این حرف آقایان را پذیرفتیم که معتقدند مصدق یلی بود در سیستان و اصلا مذهبی ها هیچ بودند در نهضت و کاشانی هم هیچ تاثیری نداشت. اما پرسشی که اینجا ایجاد می شود و تناقضی بزرگ را به وجود می آورد این است که پس چرا این اندازه به کاشانی اعتراض دارند؟ اگر کاشانی تاثیر و نفوذی نداشته و مصدق بوده که همه کاره بوده پس چرا به کاشانی انتقاد می کنند؟ این یک تناقض بزرگ است. از یک طرف روحانیت و شخص آیت الله کاشانی هتک حرمت می شوند که شما خائنان به ملت و مملکت بودید و با شاه و ارتجاع متحد شدید و زحمات ملی ها را برباد دادید و از یک طرف، اعتراف وار می گویند که اگر کاشانی حمایت می کرد ما شکست نمی خوردیم و چرا کاشانی حمایت نکرد. * آیا واقعا آیت الله کاشانی حمایت نکرد؟ مرحوم کاشانی از همان ابتدا ملت را به حمایت از ملی شدن فراخواند و اساسا تلاش های او برای جلب حمایت مردم و علما بود که ریشه های نهضت را رویاند، وگرنه در همان بدو امر سرکوب می شد. لطف الله میثمی می نویسد: «افزون بر مرحوم آیت الله کاشانی که نقش زیادی در بسیج مردم و پیروزی قیام30 تیر 1331 داشتند، مراجع چهارگانه آیات عظام صدر، فیض، کوه کمره ای و آقاسید محمدتقی خوانساری به ملی شدن نفت فتوا داده بودند، آیت الله العظمی بروجردی هم دکتر مصدق را تایید نمودند، ولی فتوا ندادند. تمام حوزه های علمیه در شهرستان ها این قانون را تایید کردند و وارد این مبارزه شدند.» اساسا آیت الله کاشانی مبارزه با استعمار انگلیس را از سال ها قبل آغاز کرده بود و این آرزوی بزرگ او، چیزی نبود که بخواهد به سادگی از آن عبور کند. ایشان در همان ساعات نزدیک به کودتا هم در نامه ای که برای مصدق فرستاد خطر کودتا را هشدار داد و از مصدق خواست که مراقب باشد. آیت الله کاشانی حتی با شکست خوردن نهضت هم، علی رغم تمام آزارهایی که از توده ای ها و ملی ها دید، از آن ها حمایت و در مواردی تقدیر کرد. ایشان در برابر فرزند ارشدش که از مصدق بد می گفت ایستاد و تا همان اواخر عمر هم معتقد بود «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده، ولی افسوس که در اواخر، اطرافیان او را منحرف نمودند.» با این همه می توان سوال را این گونه مطرح کرد که چرا آیت الله کاشانی نتوانست مانند آغاز نهضت از کارگزاران آن پشتیبانی کند و در عمل، با کنار رفتن او، نهضت هم از هم پاشید. * چرا کاشانی ساکت شد؟ علت ناتوانی مرحوم کاشانی در حمایت از نهضت را می توان در دو عامل جستجو کرد. 1. بدنام شدن روحانیت که عملا ابزار نفوذ و تاثیرگذاری آن ها در جامعه را از میان برود. فضایی که حامیان مصدق ایجاد کردند و خواستند با کنار زدن روحانیت مهر نهضت را به نام خود بزنند، هم آیت الله کاشانی را بی اثر کرد و هم نهضت را به سقوط کشاند. چه قدر خوب حضرت امام –رحمة الله علیه- این موضوع را نشان می دهند. ایشان در یکی از سخنرانی هایشان خاطره ای را بازگو کردند که بیانگر همین مطلب است: « وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که این ها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد، این ها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که این ها فخر می کنند به وجود او (مصدق)؛ او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابان ها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد.» 2. اینکه با اقدامات مصدق، عملا دیگر امیدی برای موفقیت و بقای نهضت باقی نمانده بود. نهضتی که از همه اصول و مبادی اولیه خود عدول کرده بود ارزشی برای پشتیبانی نداشت. دیکتاتوری خزنده ای که مصدق آغاز کرده بود، به نام ملی شدن صنعت نفت، عبور از هر قانونی را جایز می شمرد. از سوی دیگر خود مصدق هم احساس نیاز به کسی نمی کرد و خود را رهبری محبوب و ملی می دانست. بنابراین، با وجود چنین شرایطی شکست نهضت امری حتمی بود. آیت الله کاشانی، بی تردید بزرگترین بدنه حامی مردمی را با خود داشت و این مساله به خوبی خود را در روز کودتا نشان می دهد. کودتای 28 مرداد، یک کودتای ساکت بود که ارتش آن را انجام داد و نیروی مردمی آن چنانی، چه در حمایت از سلطنت و چه در حفاظت از مصدق به خیابان ها نیامد. عمده درگیری های مردمی 28 مرداد میان عده ای چماقدار رژیم و معدود نیروی سومی های حامی مصدق بود. عامه مردم که با تحذیر روحانیت به میدان آمده بودند در 28 مرداد، توجیهی برای خون دادن و مبارزه نداشتند.  مشرق ؛ یکی از فرضیات به ظاهر مسلم و غیرقابل انکاری که در طرح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی مردم ایران مطرح می شود، نقش روحانیت و به ویژه شخص آیت الله کاشانی در به شکست کشاندن نهضت است. این فرض بر این باور بنا شده است که از عوامل اصلی شکست نهضت ملی و سقوط مصدق، سکوت، خیانت و کارشکنی بخش مذهبی نهضت است و در واقع علت سقوط دولت مصدق را باید در اتحاد مربع غرب، شاه، حزب توده و روحانیت دید. (سایت جبهه ملی). * مصدق یلی بود در سیستان اصل این فرضیه مبتنی بر آن است که اولا؛ دکتر محمد مصدق رهبر و پیشتاز نهضت ملی بود و ثانیا؛ آیت الله کاشانی به دلایل مختلفی مانند قدرت طلبی و نام جویی مصدق را کنار گذاشت و با کارشکنی های فراوان و حتی اتحاد با شاه و جریان ارتجاع، در برابر سقوط دولت ملی سکوت کرد و این عمل «خائنانه» را مرتکب شد. در نظر این تئوری پردازان تاریخ، «جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری مصدق بزرگ موجب قطع دست استعمار انگلیس از روی منابع اقتصادی و نهادهای کشوری گردید که در نتیجه ایران بسوی استقلال کامل و آزادی و عدالت اجتماعی گام برداشت.» (سایت ملیون) و باقی ملت، عناصری وابستهو آویزان به شخص رهبر نهضت بودند که هیچ نقشی جز حمایت و کف زدن نداشتند. مجاهدین خلق می نویسند: «دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی و ضداستعماری مردم ایران و تصویب لایحه قانونی ملی شدن نفت ایران توسط مجلس در 29اسفند 1329، یک پیروزی بزرگ را نصیب ملت ایران کرد.» (سایت مجاهدین) افرادی از بین نویسندگان و تاریخ نگاران وجود دارند که به این موضوع اکیدا اشاره می کنند و می کوشند با انداختن مسوولیت شکست نهضت بر دوش مرحوم کاشانی و بدنه مذهبی نهضت، از یک طرف پروسه بدنام کردن روحانیت را ادامه دهند و از سوی دیگر، بت تراشیده ی مصدق را بیش از پیش صیقل دهند. عباس میلانی ، نویسنده کتاب های تاریخی در گفتگو با صدای آمریکا گفته است: «هیچ نیرویی به اندازه آخوند هایی مانند بروجردی، کاشانی و فلسفی در سقوط دولت دکتر مصدق مؤثر نبودند. تمام اسناد نشان می دهد که آمریکا و انگلیس زمانی به این نتیجه رسیدند که می توانند دکتر مصدق را شکست بدهند، که کاشانی، بروجردی و روحانیت به دکتر مصدق پشت کردند.» بنی صدر  هم در گفتگو با رادیو فردا می گوید: « در روز ۲۸ مرداد دو آیت الله یکى آیت الله بهبهانى و دیگرى آیت الله کاشانى با راه انداختن گروه هاى چماق دار، که گروه هایى از ارتشیان نیز به آن ها پیوسته بودند، کودتاى شکست خورده را به موفقیت رساندند.» و یا مثلا  لطف الله آجودانی ، جامعه شناس می گوید: «اگر آیت الله کاشانی و در کنار او حزب توده تمایلی برای تهییج شور مذهبی یا ایدئولوژیک مردم برای حمایت از دولت ملی مصدق داشتند، کودتا به این سادگی نمی توانست پیروز شود.» * یک تناقض ما معتقد نیستیم که آیت الله کاشانی تا پایان نهضت، همان گونه که در ابتدا بود با دولت مصدق همراهی کرد تا بخواهیم به توجیه آن بپردازیم. لکن معتقدیم که باید اصلا از بُعد دیگری باید به این مساله نگاه کرد. بر فرض این حرف آقایان را پذیرفتیم که معتقدند مصدق یلی بود در سیستان و اصلا مذهبی ها هیچ بودند در نهضت و کاشانی هم هیچ تاثیری نداشت. اما پرسشی که اینجا ایجاد می شود و تناقضی بزرگ را به وجود می آورد این است که پس چرا این اندازه به کاشانی اعتراض دارند؟ اگر کاشانی تاثیر و نفوذی نداشته و مصدق بوده که همه کاره بوده پس چرا به کاشانی انتقاد می کنند؟ این یک تناقض بزرگ است. از یک طرف روحانیت و شخص آیت الله کاشانی هتک حرمت می شوند که شما خائنان به ملت و مملکت بودید و با شاه و ارتجاع متحد شدید و زحمات ملی ها را برباد دادید و از یک طرف، اعتراف وار می گویند که اگر کاشانی حمایت می کرد ما شکست نمی خوردیم و چرا کاشانی حمایت نکرد. * آیا واقعا آیت الله کاشانی حمایت نکرد؟ مرحوم کاشانی از همان ابتدا ملت را به حمایت از ملی شدن فراخواند و اساسا تلاش های او برای جلب حمایت مردم و علما بود که ریشه های نهضت را رویاند، وگرنه در همان بدو امر سرکوب می شد. لطف الله میثمی می نویسد: «افزون بر مرحوم آیت الله کاشانی که نقش زیادی در بسیج مردم و پیروزی قیام30 تیر 1331 داشتند، مراجع چهارگانه آیات عظام صدر، فیض، کوه کمره ای و آقاسید محمدتقی خوانساری به ملی شدن نفت فتوا داده بودند، آیت الله العظمی بروجردی هم دکتر مصدق را تایید نمودند، ولی فتوا ندادند. تمام حوزه های علمیه در شهرستان ها این قانون را تایید کردند و وارد این مبارزه شدند.» اساسا آیت الله کاشانی مبارزه با استعمار انگلیس را از سال ها قبل آغاز کرده بود و این آرزوی بزرگ او، چیزی نبود که بخواهد به سادگی از آن عبور کند. ایشان در همان ساعات نزدیک به کودتا هم در نامه ای که برای مصدق فرستاد خطر کودتا را هشدار داد و از مصدق خواست که مراقب باشد. آیت الله کاشانی حتی با شکست خوردن نهضت هم، علی رغم تمام آزارهایی که از توده ای ها و ملی ها دید، از آن ها حمایت و در مواردی تقدیر کرد. ایشان در برابر فرزند ارشدش که از مصدق بد می گفت ایستاد و تا همان اواخر عمر هم معتقد بود «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده، ولی افسوس که در اواخر، اطرافیان او را منحرف نمودند.» با این همه می توان سوال را این گونه مطرح کرد که چرا آیت الله کاشانی نتوانست مانند آغاز نهضت از کارگزاران آن پشتیبانی کند و در عمل، با کنار رفتن او، نهضت هم از هم پاشید. * چرا کاشانی ساکت شد؟ علت ناتوانی مرحوم کاشانی در حمایت از نهضت را می توان در دو عامل جستجو کرد. 1. بدنام شدن روحانیت که عملا ابزار نفوذ و تاثیرگذاری آن ها در جامعه را از میان برود. فضایی که حامیان مصدق ایجاد کردند و خواستند با کنار زدن روحانیت مهر نهضت را به نام خود بزنند، هم آیت الله کاشانی را بی اثر کرد و هم نهضت را به سقوط کشاند. چه قدر خوب حضرت امام –رحمة الله علیه- این موضوع را نشان می دهند. ایشان در یکی از سخنرانی هایشان خاطره ای را بازگو کردند که بیانگر همین مطلب است: « وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که این ها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد، این ها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که این ها فخر می کنند به وجود او (مصدق)؛ او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابان ها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد.» 2. اینکه با اقدامات مصدق، عملا دیگر امیدی برای موفقیت و بقای نهضت باقی نمانده بود. نهضتی که از همه اصول و مبادی اولیه خود عدول کرده بود ارزشی برای پشتیبانی نداشت. دیکتاتوری خزنده ای که مصدق آغاز کرده بود، به نام ملی شدن صنعت نفت، عبور از هر قانونی را جایز می شمرد. از سوی دیگر خود مصدق هم احساس نیاز به کسی نمی کرد و خود را رهبری محبوب و ملی می دانست. بنابراین، با وجود چنین شرایطی شکست نهضت امری حتمی بود. آیت الله کاشانی، بی تردید بزرگترین بدنه حامی مردمی را با خود داشت و این مساله به خوبی خود را در روز کودتا نشان می دهد. کودتای 28 مرداد، یک کودتای ساکت بود که ارتش آن را انجام داد و نیروی مردمی آن چنانی، چه در حمایت از سلطنت و چه در حفاظت از مصدق به خیابان ها نیامد. عمده درگیری های مردمی 28 مرداد میان عده ای چماقدار رژیم و معدود نیروی سومی های حامی مصدق بود. عامه مردم که با تحذیر روحانیت به میدان آمده بودند در 28 مرداد، توجیهی برای خون دادن و مبارزه نداشتند.


پنجشنبه ، ۲۷اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رهیاب]
[مشاهده در: www.rahyabnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن