واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در دو سه روز اول عید نوروز همه حالشان خوب است. حتی کسانی که حالشان خوب نیست! اصلاً حال و هوای تحویل سال حال خوب می آورد؛ حتی برای آن هایی که دیر تحویل می شوند. لاجرم باید تبریک گفت و متقابلاً تبریک شنید؛ آرزوی روزهای بهتر از این و سالهای صدها بار به از این سال و از این دست عبارات قشنگ و دلپذیر. این حال خوب برای بعضی تا سیزده ادامه می یابد، برخی با تعطیلات خوبند. یعنی تقویم که روشن می شود دوباره حال خوبشان خاموشی می گیرد. برخی دیگر تا آخر فروردین دوام می کنند و حال خوب را تاب می آورند ولی بالأخره ضرب الأجلی دارند. کارها که دوباره به غلتک می افتد، حال های خوب اندکی نه چندان خوب می شوند. به جای آن که به معنی واقعی، روز از نو شود و روزی از نو، در همان معنای مصطلح روز از نو می شود و روزی از نو! انگار نه انگار که میلیون ها نفر جمله تبریک شفاهی و میلیاردها نفر عبارت تبریکات تلگرامی (اس ام اس سابق!) به هم رد و بدل کرده ایم. یعنی چه می شود؟ بنده که علم غیب ندارم؛ فقط می توانم از «چه شده است»های سال پیش و سال های پیش نمونه هایی را ذکر کنم: ۱ـ با پادرمیانی بچه های معصوم و شوق زده از عید، بابا و مامان روزهای نخستین عید جهاداکبر می کنند و غیظِ مانده در دل و بغضِ در گلو را در هوای بهار بی خیال می شوند و خنده بر لب می نشانند و زبانم لال رویی از هم می بوسند و بچه ها را در این خیال خوش فرو می کشند که: سال نو، روز از نو و روزی از نو! خیالتان راحت باشد! دیگر نه رنگ پرده و نه مدل مبلمان و نه چگونگی برگزاری مراسم نامزدی نوه ی عمّه ی همسایه ی محلّه ی قبلی (با همین تتابع اضافات!) نمی تواند مایه ی دعواهای خانگی ما شود. ما قرار است خودمان خوشحال زندگی کنیم؛ هرچند پرده ی بر دیوار اطلس و دیبا باشد یا کرباس و گونی. تصمیم داریم خودمان به جای «آن ها» تصمیم بگیریم که چگونه خوشحال باشیم. مقرر است که برای ایجاد توهّم خوشبختی خود در ذهن دیگران تا خرخره زیر بار قرض نرویم و فعلاً با همین مدل ماشین برویم و بیاییم (شاید حضرت بنز به یمن برجام، فرجامی ارزان بر خودروی رؤیایی ما باشد!) و قس علیهذا. آیا همه ی این تصمیمات که در آستانه ی سال قبل به ذهن ها خطور کرد در طول سال در دل ها هم سکنایی یافت و در عمل محقق شد؟ اگر شد که چه خوب شد! ۲ـ با هشدارهای پلیس و اورژانس و دیگر ارگان های مرتبط با جان مردم، در شروع سال پیش تصمیم می گیریم که دیگر آرام و مؤدبانه و عاقلانه برانیم و این یک آمار ـ تصادفات و کشتگان ـ را از صدر آمار جهانی بی خیال شویم. در کمین گاه های پلیس در جاده ها کفّ نفس می کنیم و مزه ی سلامت را که می چشیم عزم جزم می نماییم که همه جا و همه گاه جانمان را به اندازه ی همه ی دیگر ملل دوست بداریم و از غربی های لامصّب(!) این یک کارشان را بیاموزیم و از شوق بهشت، زندگی این دنیا را نیز چندان بی ارزش نپنداریم. آخر یادمان مانده است که در شروع سال چقدر برای یکدیگر آرزوی صد سال بهتر از آن سال را کرده بودیم و به برکت این تلاطم آرزوها، مانداب راکد اپراتورهای مخابراتی را به اقیانوسی موج در موج بدل ساخته بودیم. گفتیم حیف است که در زبان صد سال عمر دیگر آرزو کنیم و در رانندگی ماجراجویانه و یا عصبیّت آمیز جور دیگری به بار آوریم. آیا این تصمیم در طول سال به قوت خود باقی ماند؟ اگر ماند که چه خوب ماند! ۳ـ حواستان هست؟ آستانه ی سال نوی پیشین را بازخوانی می کنم: شنیدیم و به جان خریدیم که باید هم دلی و هم زبانی کنیم. دولت دل در گروی ملّت سپارد و مردم، هم صدای دولت با او هم زبانی کنند. این یکی را فکر می کنم قاطبه ی ملّت به جان خریدند و به زبان خروشیدند و در عمل آفریدند. در روزها و شب های نفس گیر، انصاف دهیم که مردم، فرمان هم دلی و هم زبانی دولت و ملت را کم نگذاشتند و در این هم دلی محاسبه ی اختلاف ساعت میان تهران و وین را بی خیال شدند و گاه تا صبح بیدار نشستند که پیام هم دلی را فرو نگذارند. نتیجه ی این هم دلی و هم زبانی هم پر بی راه و بی فایده نبود. منظورم از فایده، مفیدیت برای مردمی بود که بی خبر از پشت پرده های تحریم یا در صف سُرم بودند و یا برای خرید نخ بخیه در کوچه های ناصرخسرو. اکنون می پرسم آن کسانی که به ندای هم دلی و هم زبانی پاسخ منفی دادند و نعل وارونه زدند و همچنان بر طبل ناهم دلی و نا هم زبانی می کوبند آیا برای سال نو بنای تجدیدنظری دارند؟ اگر دارند که چه خوب دارند! ۴ـ در آستانه ی سال نوی پیشین: اندک زمانی است که از دوره ای پرالتهاب، به در آمده ایم و آرامشی نسبی را در داخل و سکوت و سکونی نسبتاً مؤدبانه را از خارج شاهدیم. نفسی در باد بهار و صبای صبحگاهی می کشیم که: قدر عافیت کسی داند که… از اعماق دلم آرزو می کنم که این عافیت، دولت مستعجل نباشد، که ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش! هنوز خیلی زود است که ناچشیده طعم از میوه ی هم دلی و هم زبانی دولت و ملّت، دوباره همین نیم عیشمان منغْص شود به برخی طلیعه های نه چندان میمون. نمی دانم چه اعجاز و احیاگری در باد بهار و آفتاب کم رمق آن است که در کار جان بخشی دوباره به برخی است.
چهارشنبه ، ۲۶اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]